1شنبه شب.
در خونه. امشب تنهام. من و بقیه رفقا. همه در دنیای شخصیه من. دوستش دارم. دنیای خودم و شب و همراه ها. همه رو دوست دارم. امشب ستاره ها آواز نمیخونن ولی اینجان. همگی اینجان و نور پاشیهاشون رو متمرکز کردن روی نقطه های تاریک که سبکتر دیده بشن.
روی هم رفته روز خوبی بود. غیرمنتظره های به شدت عالی نداشت ولی بد هم نگذشت. عصرش هم مثبت بود. دوستش داشتم. رادیاتور همچنان ریز چکه میکنه و اون ظرف گود هنوز اینجاست و تخت من هنوز کجه. دستگاه تصفیه آب هم دیشب رفت به کمای سبک که شکر خدا امروز تعمیرکار بیدارش کرد و الان داره کار میکنه. کاش دیگه طوریش نشه!
یکی از اقوام بدجوری توی خودش و زندگیش گیر کرده. یعنی یکی نیست2تا، بیشتر، نمیدونم خیلیها گیرن. این یکی، نه2تا، آخ خدا از دست ما آدمها! زمانی که توی تار و پود درهم پیچیده زندگی گیر میکنیم امکانش هست که کسی از بیرون کمکمون کنه ولی وای به زمانی که توی خودمون گرفتار بشیم. گاهی گیر از خود ماست. گیرها در هر حال هستن. ولی تا زمانی که از گیر خودمون آزاد نشیم واقعا چیزی درست نمیشه. هیچ کمکی نیست. هیچ راه نجاتی نیست. هیچ قدرتی نمیتونه نجاتمون بده. این خانم به نظر من اول توی خودش گرفتاره و بعدش در گیر و دار زندگی. کاش میتونستم کمکش کنم! ولی آخه چه جوری؟ باهاش حرف بزنم؟ بهش امید بدم؟ از نظر مادی سعیم رو کنم؟ هیچ کدوم فایده ندارن تا زمانی که اون خودش نخواد از گیرهای خودش خلاص بشه. این اواخر به شدت بیمار شد. ترسید و رفت دکتر. دارو میخورد و بد نبود. داروها تموم شدن و تمدیدشون کرد و درد و بیماری شدید شد. خیلی ترسید. رفت درمون. اسکنها و آزمایشها گفتن چیزیش نیست و خاطرش جمع شد. امروز که از سر کار برگشتم دیدم مادرم با خاله تلفنی صحبت میکنن. اون بنده خدا باز درد و بیماری داشت و میگفت خیلی هم شدیده. این دفعه یک نقطه دیگه از جسمش. قرار بود باز بره دکتر. یعنی رفت دکتر گفت اصلا برو همه جات رو چک کن مینویسم همه جور آزمایش بده. داد و دکتر گفت تو همه چیزت سالمه هیچ چیزت نیست. مادرم بهش گفت عزیزه من دکتر درست میگه تو جسمت طوریش نیست دردت درد روح و اعصابه. میگه نه درد دارم. هرچی هم بهش میگن بابا میدونیم درد داری دردت هم واقعیه ولی این درد از مرضهای ترسناک نیست این درد از فشار روحیه باز میگه درد دارم و میخواست بره پیش یک دکتر دیگه. مادرم دلواپس بود. بهش گفتم اگر ازت و ازتون برمیاد فکرش رو عوض کن و کنید وگرنه شرمنده این درد درمون نداره. بقیه چندتا توصیه از نظر من مفید بهش دادن ولی همه رو رد میکنه دلایلش هم اصلا من یکی رو متقاعد نکردن. یا دلیل های عجیب میاره یا سکوت میکنه هیچ چیه هیچ چی نمیگه اینها هم معترضن که این حرف نمیزنه ما بفهمیم چرا کارهایی که میشه انجام بده رو انجام نمیده. از جا در رفتم و گفتم واسه اینکه کارهایی که شما میگید انجامش واسه این بنده خدا سخته. بله سخته زندگی سخته درمون سخته واسه حل مشکل باید خودت هم بجنبی و این جنبیدنه سخته. بله آسونتره بشینی یه گوشه زار بزنی و قربانی تقدیر باشی تا یه کسی شبیه شماها دلش آتیش بگیره و بیاد به دادت برسه و خودت نجنبی. آسونتره وایستی زمین و زمان رو متهم کنی که بیچارهت کردن و منتظر بشی یه نفر بیاد کولت کنه از شب ردت کنه چون بلند شدن بعد از زمین خوردن و وایستادن روی پاهای زخمی و قدم برداشتن بدجوری سخته. سخته ولی ناممکن نیست اگر بخوایی یهخورده خودت هم زور بدی که البته خیلیها راه آسونتر رو میرن. حالا شماها بشینید تا ابد واسه این خیلیها زار بزنید. از دستتون برمیاد کولشون هم کنید بعدش هم زیر سنگینیه بار واسه هم درددل کنید. اصلا به من چه!
نمیفهمم واسه چی اینهمه حرصی شدم. الان که بهش فکر میکنم میشد فقط با همون به من چه ی آخر سر و بیخش هم بیاد پس من واسه چی اینهمه اتصالی کردم؟ من چه دردم شده؟ خب واقعیتش… شاید… احتمالا این… شاید میدونم چه دردم شده ولی… میدونی چیه؟ نمیخوام بگم. نمیخوام توضیح بدم. نمیخوام خودم رو توضیح بدم. دلم نمیخواد. دلم نمیخواد!
اوه کی ساعت از9گذشت؟ باید فهرست ماه رو آماده کنم. خیلی مواردش حاضر شده فقط نمیدونم پست جدید تا12امشب میاد یا نه. باید برم اون چندتا خورده ریز آخری رو هم درست کنم که دردسر کمتر باشه. ساعت9و10دقیقه. تا بعد.
Top Liked Posts
Powered by WP Likes- درباره پریسا
36
8
- انتقال تموم شد. هورا!
7
14
- آخرین پرواز2
6
46
- سلام به همگی.
5
22
- من و دیروز و امروزم
4
18
- درباره پریسا
-
نوشتههای تازه
دستهها
اطلاعات
پیوندها
آخرین دیدگاهها
- ابراهیم در سکوت، نسیم، طبیعت، ارتفاعات.
- پریسا در تعطیلات، مثبتها و بهانه ها.
- ابراهیم در تعطیلات، مثبتها و بهانه ها.
- پریسا در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- پریسا در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- پریسا در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- ابراهیم در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- مهشید در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- مهشید در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- پریسا در . . .
- ابراهیم در . . .
- پریسا در فقط محض گفتار.
- پریسا در فقط محض گفتار.
- مهشید در فقط محض گفتار.
- ابراهیم در فقط محض گفتار.
- پریسا در به رنگ پریشانی.
- چکاوک در به رنگ پریشانی.
- پریسا در حقیقت، حرکت، شروع!
- ابراهیم در حقیقت، حرکت، شروع!
- پریسا در سال تحویل.
آمار
- 0
- 8
- 4
- 102
- 41
- 1,647
- 8,113
- 299,083
- 2,671,908
- 273,743
- 4
- 1,142
- 1
- 4,819
- شنبه, 13 خرداد 02