بعد از پارتی.

صبح شنبه.
تازه وارد تیمتاک شدم. آرامم. دیشب گذشته و الان در آرامشی کرخت به هیچ در مقابل ماتم برده. شبیه کسی هستم که قرصی چیزی زده و داخل یه پارتی شلوغ اونقدر بالا پایین پریده و عربده زده باشه که حالا سلول به سلولش از خستگی نفس ندارن و بعد از رفتن اثر قرص ولو شده یه طرف و نگاهش بدون تمرکز رها شده تا واسه خودش صاف بره تا ناکجا. حالم بد نیست معمولی ام. دقیقا حس بعد از اون شلوغی عجیب. خوش گذشت. اما الان واقعیتره. دیشب داخل تیمتاک خوابم نبرد. دیشب سیستمم تا صبح خاموش بود. دیشب فضای تیمتاک و فضای همه جا زیادی واقعی بود. و من دیشب اینهمه واقعیت رو دلم نمیخواست. دیشب دلم میخواست تا جایی که جا داشت دیوانه باشم و جدا از واقعیتهایی که با حضورشون و با هزارتا دلیل بهم ثابت میکنن که جاده رسیدنهای من چقدر ناگذر هستن. دیشب دلم میخواست تمام واقعیتهای واقعی از خاطرم برن بیرون. دیشب عشق میکردم خودم رو به یک شب خودفریبی مهمون کنم. و در این مهمونی هیچ واقعیتی دعوت نداشت. دیشب بیرون از تیمتاک، بیرون از اینترنت، بیرون از جهان واقعی اطرافم به خواب رفتم. دیشب شب قشنگی بود!
خب خب خب بسه. دیشب گذشته و من الان در قلمرو واقعیت هستم. اَییی! جدای از این اَییی، کار بهتر و بیشتری ازم برنمیاد. باید بجنبم. یه پست نیمه کاره روی دستم جا مونده، واسه20بهمن باید یکی دیگه جمع کنم، یه متن باید بنویسم، دوتا نریشن باید تحویل بدم، که خدایا این آخریش چندتا نه چندین تا فایل باید از تلگرام بردارم این وامونده وصل نمیشه خب آخه من چه مدلی دستم بهشون برسه! فردا هم باید برم مدرسه. این آخریش از همه اسمش رو نبرتره. بیخیال. بره به جهنم. نمیخوام الان توی سرم باشه. بیخیال.
خدایا از کدوم یکی شروع کنم و من فایلها رو لازم دارم عجب گیری کردم! بذار برم امتحان کنم بلکه الان بتونم متصل بشم. شاید هم بتونم با دیدن اسامی بعضی هاشون تا یه جایی کار رو پیش ببرم. لعنت به فیلتر. بابا این نفله رو باز کنید من فقط فایلها و درسهام رو میخوام تا کی اوضاع این مدلیه آخه!
داخل تیمتاک. کانال بسته رادیو. درسگاه و خوابگاه و استراحتگاه و نظارتگاه من. خیلی این کاناله با حاله. الان هم یه دسته آدم اینجا خوابن. شاید هم شبیه من بیدارن و سرشون به کار خودشونه. ولی امکان نداره همه بیدار باشن. وسطشون، وسطمون قطعا یکی2تا خواب پیدا میشه. خب بذار اونها بخوابن، بیدارها به کارشون برسن، و من برم دفتر مشقهای نانوشته و نیمه نوشتهم رو باز کنم ببینم باهاشون به کجا میرسم. عمری اگر باشه باز میام اینجا چرت و پرت میگم. تا بعد.

اولین کسی باشید که این پست را میپسندد.

این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا پاسخ معادله ی امنیتی را در کادر بنویسید. *