5شنبه عصر. تییمتاک. بیرون این دیوارها بارون میاد. سرده. بدم نمیاد.
به نظرم این کیبورد یین دفعه دیگه واقعا فاتحهش خونده شده. نمیدونم تقصیر اینترنته یا واقعا دیگه نفله شده. یا نمیزنه یا چندتا چندتا میزنه. اذیت میشم. خیال کردم باطریشه. عوض کردم باز این مدلیه. بد نیست ولی گاهی واقعا آزار میده. یعنی باید دیگه بذارمش کنار؟ بذار این آخر هفته هم تستش رو بده. تا کار مییکنه باید باشه.
مدمم دیگه شورش رو درآورده. کلا از لیست خارج میشه. باز ظاهر میشه. کلا نت نمیده بهم. نمیدونم ایراد از نت منطقه منه یا از مدمم. زنگ زدم پشتیبانی حلش کنه حل نشد. کجا ایراد داره؟ از کجا بفهمم؟ اوه اگر مدمم خراب شده باشه بیچاره میشم کلی هزینه تهیه یک مدم نو و ماجراهاش. به جهنم فقط کاش بفهمم گیر کجاست. اخ کیبورد! این کیبورد! لعنتی!
بچه های تیمتاک آدیو1. قلیون. بحث اردو و گردش و… بیخیال من داخل این ماجراهای برون اینترنتی نیستم.
رفیق نامجازم رفته ناهار. شارژ خخخ. بد نیست مواظبتر باشم. حسش نیست. انگیزه های مواظبتم رو گم کردم. واسه چی مواظب باشم؟ اصلا مواظب چی باشم؟
بیخیال ول کن. بچه ها میگن برو کیبورد جدیدت رو بیار بلکه اذیتت نکنه. به نظرم لازمه حرف گوش کنم. این واقعا سر به سرم میذاره.
مادرم گفته شاید امروز این اطراف نیاد. در هر حال من گوشم به در هست. خدایا دیگه نمیتونم این مدلی بنویسم. برمیگردم.
کیبوردم رو عوض کردم. ظاهرا این1دونه دردسر تموم شد. آخیش! واقعا داشت آزار میداد. حالا با اون یکی چه معامله ای کنم؟ درضمن کلیدهای این متفاوتن. خدایا سریعتر بلدش بشم! و اون کلیدهای معمول اون یکی رو این هم داشته باشه! بیخیال تا زیر دستم نباشه نمیفهمم.
باید این کلیدها رو تمرین کنم. خدا به خیر کنه! کاش صفحه خوانم باهاش راه بیاد!
اگر صبح بود قهوه میخوردم. عصر قهوه یهخورده… هی! هیچ چی نمیشه. دیرتر بخورم دیگه! ایول!
بذار ببینم با این کیبورد جدید به کجا میرسم. اون یکی رو باید جمعش کنم. خب این کوچولوتره. سلام رفیق کوچولوی جدید! بذار تمام جهان بخندن من با وسایلم رفیق میشم. چند وقت پیش1کسی میگفت1چیزی رو گم کرده. من عین همون وسیله رو دارم. دستم که به وسیله خودم رسید سفت گرفتمش توی مشتم و حس کردم چقدر خوبه که مال من گم نشده. اگر گم میشد دلم میگرفت. خلاصه که سلام رفیق کوچولوی جدید! و اون کیبورد قدیمی خسته هم باید1جایی واسش جور کنم. شاید داخل جعبه توی کمد. یا تحویل به جایی که بتونن درستش کنن و بره زیر دستی که بهتر از من باهاش تا کنه.
دیگه حس نوشتن نیست. رفیق نامجازم هم الان دیگه ناهار شارژیش تموم شده باید برم برش دارم. نتیجه اینکه نوشتن بسه. باقیش باشه بعد. من رفتم.
Top Liked Posts
Powered by WP Likes- درباره پریسا
36
8
- انتقال تموم شد. هورا!
7
14
- آخرین پرواز2
6
46
- سلام به همگی.
5
22
- من و دیروز و امروزم
4
18
- درباره پریسا
-
نوشتههای تازه
دستهها
اطلاعات
پیوندها
آخرین دیدگاهها
- ابراهیم در سکوت، نسیم، طبیعت، ارتفاعات.
- پریسا در تعطیلات، مثبتها و بهانه ها.
- ابراهیم در تعطیلات، مثبتها و بهانه ها.
- پریسا در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- پریسا در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- پریسا در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- ابراهیم در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- مهشید در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- مهشید در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- پریسا در . . .
- ابراهیم در . . .
- پریسا در فقط محض گفتار.
- پریسا در فقط محض گفتار.
- مهشید در فقط محض گفتار.
- ابراهیم در فقط محض گفتار.
- پریسا در به رنگ پریشانی.
- چکاوک در به رنگ پریشانی.
- پریسا در حقیقت، حرکت، شروع!
- ابراهیم در حقیقت، حرکت، شروع!
- پریسا در سال تحویل.
آمار
- 0
- 7
- 3
- 102
- 41
- 1,646
- 8,112
- 299,082
- 2,671,907
- 273,742
- 5
- 1,142
- 1
- 4,819
- شنبه, 13 خرداد 02