از شبانگاهی های معمول من.

3شنبه شب. داخل تیمتاک. بچه ها صحبت میکنن. گوش میدم. گاهی حرف میزنم. الان سکوتم.
امروز یک مرحله در تدوین پیش رفتم. حسابی نق زدم ولی رفتم. بنده خدا آقای زمانی عجب اعصابی داره! ولی من یک مرحله در تدوین پیش رفتم. با مزه هست. صداها ترکیب میشن. با دست من. با مزه هست. ایول!
همچنان اخبار رو دوست ندارم. همچنان بچه های مدرسه پدرم رو درآوردن. همچنان همه چی تاب میخوره و ما رو تاب میده و پیش میبره. و همچنان من از حس دیروز پرم. قشنگه. حسم. روزم. لحظه ها.
چند جا سعی شد به خشم برده بشم. تلاش موفقی نبود. فقط یهخورده دلم… خدایا واسه چی ما خاکی ها این مدلیم؟ الان من چی بگم آخه! آخرش سکوت کردم. فایده نداشت. گفتن فایده نداشت. اصرار فایده نداشت. تلاش فایده نداشت. هیچ زمانی نداشت و در هر حال من انجامش دادم. نه این دفعه. فایده نداره. نه تلاش میکنم نه تماشا. دیگه بسه. فایده نداره. ولی کاش داشت! کاش میشد که این… بیخیال. گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود. خب از دست من چی برمیاد؟ من در هر حال یک خاکی بیشتر نیستم. بیخیال.
کلی کار برون اینترنتی منتظرم هستن اما نشستم اینجا. بیخیال میرم حالا.
باید یک سری سوال طرح کنم واسه امتحان بچه ها. حسش نیست. نمیشه همون روز کزایی چندتا جور کنم؟ لحظه رو عشقه. بیخیال.
مادرم رفته. در تنهایی شناورم. دوستش دارم. جفتشون رو. مادرم و تنهاییم رو. این هفته هم به احتمال بسیار قوی ارتفاعاتی نیستم. معترض هم نیستم. اینجا رو ترجیح میدم. واقعا میدم. سکوتش. فضاش. حسش. خونم رو خیلی دوست دارم. خیلی زیاد.
آخ جون فردا این موقع در تعطیلات آخر هفته تاب میخورم. میمیرم واسه تعطیلات. خدا تعطیلات ایول تعطیلات طولانی دلم میخواد. البته نه از مدل قرنطینه ای کرونایی. اون مدلش واقعا تلخه. ابدا اون مدل تعطیلات دلم نمیخواد. زمانی خیال میکردم موافقش باشم ولی زمانی که تجربه کردمش دیدم ابدا دلم نمیخوادش. کاش دیگه هرگز پیش نیاد!
آبانه دیوونه! پر از پریشونیه. از دیروز کمتر اخبار رو تعقیب میکنم. اذیتم میکنه. استرس میده بهم. ترجیح میدم با حس سفیدم سرگرم باشم. من واسه عوض کردن اون خبرها نمیتونم کاری کنم ولی زورم باید به خودم و حسم برسه.
بچه ها دارن سر به سرم میذارن. در مورد نوشته هایی که داخل1فلش مخفی میکنم و میذارم یک جای خیلی امن. جایی که حتی بعد از مردنم هم به این سادگی پیدا نشه. امیر میگه اون فلش رو چند میفروشی؟ مثلا به قیمت اقامت در آمریکا! گفتم نه واقعا. اونهمه شجاع نیستم که جرأت کنم کسی اون فلش رو باز کنه. هیچ کسی جز خودم. امیر میگه عاقبت یک کسی یک روزی اونو میبینه. شاید درست میگه. شاید باید فرمتش کنم. واقعا اگر زمانی این اتفاق بی افته… وای خدا! واااایییییییی خداجان!
آقای زمانی در مورد آدرس اینجا اذیتم میکنه. میگه بزنمش روی اسمم جای مود. میخندیم. میگه آدرس رو یادم رفته. دادم بهش. واسه چی باید آدرس یک مکان اینترنتی عمومی رو مخفی نگه دارم؟ خب بذار باشه. میان میبینن اینجا هیچ چی نیست حل میشه دیگه. خخخ.
یک پروژه تدوینی تمرینی زیر دستم بازه. الان تدوینم نمیاد. باید کاملش رو تا آخر میرفتم. بالای70دقیقه. اونقدر پرپر زدم تا تخفیف گرفتم. کشیدمش به30دقیقه. بد نیست. باید مشخص بشه کارم در شروع چه مدلیه. من باید تدوین رو بلد بشم. به نظرم لازمه.
درست همین لحظه به شدت آدم بدجنسی شدم. شدم که شدم. بسه هرچی زور زدم مثبت باشم و نتیجهش شد تماشای آتیش و خاکستر و شب و همه چیز. من دیگه تماشا نمیکنم. کثیف میشم و سعی میکنم هر بخشی از خودم رو که میتونم از شعله ها بکشم عقب. حالا این وسط کثیفم؟ به جهنم. بذار باشم. به جهنم!
اوه کی رسیدیم به حدودهای 8شب؟ وووییی!
دوش دلم میخواد. خیلی چیزها دلم میخواد ولی عجیبه که امشب خوردن دلم نخواسته. ایول! به فکرش که نباشم حله. آخ جون. کاش میشد زمانی از این بی هوا خوردن و از نامجازها… خدایا کاش میتونستم! شاید یک زمانی بشه. ولی نه الان. اما کاش میشد! بیخیال درست میشه.
عجب یک دفعه اینجا سرد شد! سردم میشه ولی سرما رو به گرما ترجیح میدم.
منتظر بهارم. منتظر ماه های آینده. منتظر عید. منتظر خیلی چیزها که میگن خیلیها میگن میاد. یعنی واقعا میاد؟ فقط آرامش دلم میخواد. واسه خودم و واسه همه. دلم میخواد زمان آرامش سریعتر برسه. به نظرم باید کلامم رو اصلاح کنم. منتظر پایان خیلی چیزهام. منتظر شروع آرامشم. فقط بره فقط این… در هر حال واسه من که… یعنی متفاوته؟ اوه خداجون من همون تعطیلاتم رو میخوام.
ولی بهار. ولی عید. بعدش تعطیلات! آخ جون!
ساعت7دقیقه به8شب3شنبه. دیگه بسه نوشتنم نمیاد. باقیش باشه واسه دفعه های دیگه. تا بعد.

اولین کسی باشید که این پست را میپسندد.

این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا پاسخ معادله ی امنیتی را در کادر بنویسید. *