از همه چیز، نه از همه جا.

5شنبه صبح. در ارتفاعاتم. کیبورد زیر دستم به شدت جدیده و به شدت ناآشنا. کوچیکه و متفاوت با کلی کلیدهای ترکیبی نامشخص و… خدایا کلی گرفت و گیر دارم با این کیبورده چه مدلی انجامش بدم آخه؟
اینجا با سکوت مخصوصش. بوی خاصش. سرمای اختصاصی خودش. وای چه سرده!
به شدت گرفتارم. یک صف طولانی از گیرهای رنگارنگ و البته به اضافه یک مادر معترض. دیشب صحبت میکرد باهام. به این وضعیت اعتراض داره. به این که کم درس میخونم و از زبان فاصله گرفتم و به خیلی چیزها. درست میگه. باید بیشتر درس بخونم. این مدل درست نیست.
گاهی دلم میخواد خودم رو زنجیر کنم و اونقدر بزنمش که جونش بالا بیاد. خودآزاری ندارم. ولی به نظرم این حرکت واقعا لازمه. خستم کرده این خوده سرکشه روانی! الان زمانش رو ندارم ولی در اولین زمانی که دستم بیاد باید حلش کنم. دیگه نمیتونم تحمل کنم. خیلی چیزها رو به خیلی دلایل. دیگه نمیتونم تحمل کنم!
وای کیبورد! آخ وای کیبوردم! وووییی!
باید چندتا زنگ بزنم. فیلتر شکن لازم دارم برای ورود به سایتهای قدیمی که منابع درسم رو میگرفتم ازش. دنبال کار ترجمه هم دوباره باید پیش برم تا پیش ببرم. باید درس بخونم. باید تمرین کنم. به کلاس تیمتاک دیگه فعلا امیدوار نیستم. به نظرم نمیتونه کمکم کنه. باید خودم بجنبم فقط خودم.
رفقای نامجازم نفسم رو گرفتن. این هفته خیال کردم بیماری روده ای چیزی دارم. خودمونیم ترسیدم حسابی. بعدش فهمیدم واسه شارژ جدید یکی از رفقای نامجازمه. و این سرفه ها. کلافه شدم. بدجوری دارن شدید میشن. خوشم نمیاد. خیال میکردم به خاطر سرماخوردگی دم پاییزمه ولی نبود. اثر انگشت چرب رفقای نامجازم روی پرونده این مدل سرفه کردن هام به نظرم داره دیده میشه. نامجاز! الان دم دستم نیست. میخوامش. نه! نه حالا! آخ باز هم! آخ سرفه های لعنتی!
مهمون اومد! عجب! اینجا معمولا پیش نمیاد. از آشناهای اینجاست. آدم خوبیه. باید برم سلام. تا بعد.

اولین کسی باشید که این پست را میپسندد.

این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا پاسخ معادله ی امنیتی را در کادر بنویسید. *