جمعه شب. خدایا دیشب هوا داشت میترکید امروز صبح هم همینطور واسه چی الان معتدلش کردی آخه مگه چی میشه من فردا لازم نباشه بپلکم داخل مدرسه؟
درس میخونم. تنها نیستم. صدای زندگی از بیرون اتاق. من اینجا داخل اتاق سنگر گرفتم. تلویزیون اون طرف در حال پخش مواردیه که شنیدنشون جز درد روان واسم نداره. گوش نمیکنم و بقیه نمیفهمم کی از گوش کردنشون خسته میشن. بیخیال به من چه!
جمعه ها رو هر مدلی شیرینش کنی مزه زهرمار میده. و من این عصر جمعه چه قدر، …
طوری نیست تموم میشه. خدایا نمیدونی چه هوا دلم استراحت جانانه میخواد این آخر هفته ها واسه چی این مدلی4نعل میرن!
باید درس بخونم. دیر میشه. باید بجنبم.
در حال لمس مینیاتوری از آینده هستم. جنسش رو، … چی بگم! بگم نمیپسندم؟ بگم میپسندم؟ خب واقعیت اینه که جنسش رو، … من چی شدم! آخه چی شد که این، … خدایا الان واسه چی میخندی؟ آخه تو خدایی این کار اصلا درست نیست خب که چی الان خنده داره؟ واقعا که!
دلم بیرون زدن میخواد. آخ که چه هوا دلم میخواد ولی در شرایط متفاوت. بدون ماسک و محافظ و استرس و، … زمانی که بتونم از اینجا بزنم بیرون دردسرهای بزرگی خواهم داشت. من دیگه مقصدهای گذشته رو نمیخوام. من دیگه با همراه های گذشته کنار نمیام. من از تمام مقصدها و همراه های گذشته هام جدا شدم. نمیدونم این مثبته یا منفی. به نظرم مثبت نیست ولی در هر حال این مدلیه. دلم میخواست چشمهام تاریک نبودن تا میرفتم سفر. تنها. میرفتم پیاده روی. گردش. گشت الکی. تنها. بدون مقصد و بدون همراه. اونقدر راه میرفتم تا خسته میشدم. مینشستم روی1نیمکت داخل1مکان شلوغ ولی تنها. بلند میشدم راه می افتادم و چرخ میزدم و مغازه ها رو تماشا میکردم و1لیوان نوشیدنی سرد یا داغ میخوردم ولی تنها. بعدش هم خسته و گیج برمیگشتم خونه و می افتادم روی تخت و آخ چه میچسبید خواب! دلم بیرون زدن میخواد. گشتن میخواد. سفر میخواد. ولی تنها. حتی بدون عصای سفیدم. خدایا! حسش نیست شب جمعه ای نق بزنم که تماشاهای من کجای جهانت رو گرفته بود. ولی دلم، … دلم، …. دلم، …
تنگ شده!
صدای زندگی هنوز از اتاق بغلی میادش. زندگی شلوغتر از اونه که من دلم بخواد بپرم وسطش. همینجا که هستم جای بدی نیست. خدایا چه قدر خستم! بدجوری خوابم میاد! اما واسه چی؟ بذار1خورده دیگه درس بخونم بعدش1خورده ولو بشم. به جهنم که هنوز اول شب و زمان بیداریه. گیجم از خستگی. نمیفهمم واسه چی ولی الان اینم. میرم درس بخونم بعدش هم ولو. میدونم نصفه شب بیدار میشم اگر الان خوابم ببره ولی بیخیالش. درس. دیرم شد. من رفتم.
Top Liked Posts
Powered by WP Likes- درباره پریسا
35
8
- انتقال تموم شد. هورا!
7
14
- آخرین پرواز2
6
46
- سلام به همگی.
5
22
- من و دیروز و امروزم
4
18
- درباره پریسا
-
نوشتههای تازه
دستهها
اطلاعات
پیوندها
آخرین دیدگاهها
- پریسا در سرخ آتیشی!
- پریسا در هذیون صبحگاهی.
- ناشناسترین ناشناس زندگی خودم در سرخ آتیشی!
- مهشید در هذیون صبحگاهی.
- پریسا در من منظره های خودم رو میخوام!
- مهشید در من منظره های خودم رو میخوام!
- پریسا در . . .
- پریسا در من منظره های خودم رو میخوام!
- پریسا در من منظره های خودم رو میخوام!
- مهشید در من منظره های خودم رو میخوام!
- ابراهیم در . . .
- ابراهیم در من منظره های خودم رو میخوام!
- پریسا در بیدارم.
- پریسا در مرخصی.
- پریسا در عصر جمعه با… خودم.
- پریسا در یک صبح جمعه دیگه.
- ابراهیم در یک صبح جمعه دیگه.
- ابراهیم در عصر جمعه با… خودم.
- ابراهیم در مرخصی.
- ابراهیم در بیدارم.
آمار
- 0
- 57
- 44
- 359
- 115
- 8,074
- 40,762
- 217,330
- 2,361,709
- 236,549
- 8
- 948
- 1
- 4,628
- یکشنبه, 1 خرداد 01