باز گرد و قصه گو برایم از بهار.
باز گرد! من خزان سرم نمیشود.
سالها گذشت از آن شبانگهِ سیاه.
رفتنت هنوز باورم نمیشود!
باز گرد و در کنار حسرتم نشین!
داستانِ صبح و نوبهار باز گو.
ترجمانِ خنده های بی بهانه باش.
قصه از پرندگانِ نغمه ساز گو.
سالها گذشت و روحِ بیقرارِ من،
یک دم از غمِ نبودنت رها نشد.
بعد از آن وداعِ ناگهانِ شبنشان،
درد، یک نفس ز سینهام جدا نشد.
سالها گذشت و من هنوز در نهان،
میسرایم از سکوتِ سوگوارِ شام.
مینگارم این حدیثِ کهنه را به خون!
شامگاهِ درد و گریه های ناتمام.
سالها گذشت و اندر این سرای سرد،
من خراب و خواب و خورد و خستهام هنوز.
شامگاه رفت و قصه هم تمام شد!
من چو بغضِ در گلو شکستهام هنوز!
در میانِ سینهام تنوره میکشد،
باز در شبانگهان هوای سرخِ خون.
باز آن قرارِ تار و تلخ و ناگذر!
باز انفجارِ درد و ماتم و جنون!
-پریسا-
Top Liked Posts
Powered by WP Likes- درباره پریسا
36
8
- انتقال تموم شد. هورا!
7
14
- آخرین پرواز2
6
46
- سلام به همگی.
5
22
- من و دیروز و امروزم
4
18
- درباره پریسا
-
نوشتههای تازه
دستهها
اطلاعات
پیوندها
آخرین دیدگاهها
- پریسا در یک میانبرنامه کوتاه سریع.
- پریسا در عجب صبح جمعه ای بود!
- فاطمه در عجب صبح جمعه ای بود!
- فاطمه در یک میانبرنامه کوتاه سریع.
- پریسا در عجب صبح جمعه ای بود!
- فاطمه در عجب صبح جمعه ای بود!
- پریسا در ماجراهای من و مامان و زندگی.
- پریسا در …
- ناشناسترین ناشناس زندگی در ماجراهای من و مامان و زندگی.
- ناشناسترین ناشناس زندگی در …
- پریسا در روی لبهی تهوع.
- ناشناسترین ناشناس زندگی در روی لبهی تهوع.
- پریسا در صبح زود5شنبه با…
- پریسا در …
- ناشناسترین ناشناس زندگی در …
- ناشناسترین ناشناس زندگی در صبح زود5شنبه با…
- پریسا در جهت رفع سکوت.
- مهشید در جهت رفع سکوت.
- پریسا در فقط محض گفتن.
- مهشید در فقط محض گفتن.
آمار
- 1
- 619
- 114
- 795
- 124
- 10,368
- 33,684
- 304,710
- 2,471,032
- 249,332
- 30
- 1,005
- 1
- 4,726
- دوشنبه, 24 مرداد 01
سلام پریسا عااالی عین همیشه
ولی چیزه بهتر نبود من از یه چی بنویسم بعد تو از سالگرد عزیز؟؟ خخ
سلام دشمن عزیز. تو هم بنویس. نوشتن عالیه ابراهیم. تسکین خوبی میده. دوستش دارم. هرچند حس کامنت نیست ولی داخل محله میخونمت. بنویس ابراهیم. سیاه و سفیدت رو بنویس!