ایول زنده ام. اینترنتم زمانش ته کشیده بود از دیشب با گوشی نت گردی داشتم و حسابی گرون تموم شده. امروز هم اوه لعنتی مجبورم کرد1قیمت گنده بپردازم واسش چون، … اه ولش کن دیگه! لعنتی من هر دفعه ترافیک اضافی میارم و تمامش از بین میره میخوام پایینتر هم بزنم سرعتش میاد پایین توی روحتون!
کرونا رسما هر کسی که میتونه فاجعه رو ببینه رو عزادار کرده! به من میگن واسه چی دپرسی! من دپرس نیستم تمام کشورم عزا گرفته انتظار دارن چه مدلی دیده بشم؟
اوه گفتن2هفته دیگه جلسه شورای آموزگاران در مدرسه! یعنی باید بریم مدرسه خدایا به خیر کن! نمیشه این جلسه ها رو بیخیال بشن؟ ولی کاریش نمیشه کرد اگر قرار باشه بازش کنن، … هی این کیبورد هم که زده به سرش کلیدهاش1چیزی شدن! چه هوا من نق میزنم امروز! یعنی که چی! ای بابا!
باید داخل سرم دنبال1چیزی بگردم که بهم حال بده تا ورم روانم بخوابه. خدایا بیداری؟ داری میبینیمون؟ واقعا میتونی؟ هنوز تحمل داری؟ هنوز میتونی تحمل کنی و تماشا کنی؟ همچنان دلت میاد؟ خدایا در حیرتم ازت! چی بگم! بذار دیگه ننویسم بلکه بتونم وضعیت این کیبورده رو1خورده عوضش کنم حالش هیچ مثبت نیست.
Top Liked Posts
Powered by WP Likes- درباره پریسا
36
8
- انتقال تموم شد. هورا!
7
14
- آخرین پرواز2
6
46
- سلام به همگی.
5
22
- من و دیروز و امروزم
4
18
- درباره پریسا
-
نوشتههای تازه
دستهها
اطلاعات
پیوندها
آخرین دیدگاهها
- پریسا در سال تحویل.
- ابراهیم در سال تحویل.
- پریسا در میخوام بخوابم.
- پریسا در میخوام بخوابم.
- پریسا در انتظار سیاه.
- ابراهیم در میخوام بخوابم.
- مهشید در میخوام بخوابم.
- ابراهیم در انتظار سیاه.
- پریسا در شوک و شک و ای کاش، عبرت!
- ابراهیم در شوک و شک و ای کاش، عبرت!
- پریسا در تلخ اما آرام.
- ابراهیم در تلخ اما آرام.
- پریسا در همراه امن.
- مینا در همراه امن.
- پریسا در انتظارهای کوچولو.
- پریسا در کمی شب. فقط کمی. فقط اینجا.
- پریسا در کمی شب. فقط کمی. فقط اینجا.
- ابراهیم در کمی شب. فقط کمی. فقط اینجا.
- ابراهیم در انتظارهای کوچولو.
- ابراهیم در کمی شب. فقط کمی. فقط اینجا.
آمار
- 0
- 91
- 41
- 146
- 70
- 1,938
- 23,888
- 375,114
- 2,644,731
- 269,292
- 53
- 1,122
- 1
- 4,800
- سه شنبه, 8 فروردین 02
بعضی وقتا از خدا هم ناامید میشم پریسا
شاید کفر باشه ولی جاهایی که ضربه خوردم آنقدر ضربه هاش مهلک بوده که …
یکیش چند هفته قبل امتحان داشتم. برداشتن برام دفترچه خط درشت اوردن میگن تو ثبتنامت کمبینا زدی
پریسا چی بگم که اون لحظه چه حالی داشتم و وقتی میگفتم من اگه میتونستم دفترچه خط درشت ببینم و بتونم بنویسم اینجا با شما نفهمها سر و کله زدنم واس چی بود
خیلی تلخ بود پریسا وقتی گفتن قانون اجازه نمیده ما بهت منشی بدیم چون تو کمبینا زدی تو ثبتنامت!
و خدا هم هیچکاری نکرد و شد همونی که اون سال شد و ماجراشو درجریانی
یعنی موندم چی بگم
شکایت به کی و کجا ببرم
سر یه اشتباه یه سال دیگه عقب افتادم
اگر باز بگم میفهمم چی میگی شاید بیایی یک چیزی پرت کنی به هدف ملاجم که باز تکراری گفتی. ولی باور کن میفهمم چی میگی. کلی چیز نوشتم اینجا ولی همین الان همه رو پاک کردم. کاش پاکش نکنم! شاید اگر بخونی بیشتر باور کنی که وقتی میگم میفهممت واسه چی میگم. ولی بیخیالش. بذار بمونه بین خودم و خدایی که1زمانی1جایی بدجوری منتظر شدم تا1حرکتی کنه و نمیدونم واسه چی حرکتی نکرد. تماشا کرد و هیچ چی نگفت. اشتباه نکن داستان آیلتسم نیست خیلی عقبتره. صبر و سکوتش رو نمیفهمم ابراهیم. ولی فشار و درد رو میفهمم. الان هم تو رو میفهمم. ابراهیم! دوباره خیز بردار. منو ببین! هنوز دارم ادامه میدم. هنوز پیگیر پیدا کردن1کلیدم که این در رو باز کنه. دسته کم میشه که آخرش بگم خب من هرچی تونستم کردم. اگر نشد از ضعف من نبود. من ادامه میدم. تو هم بده. داخل این جاده فقط خدا میدونه دیگه چی ها منتظر ماست. ولی من تا راهی واسه رفتن هست خیال توقف ندارم. بزن بریم!