2شنبه بعد از ظهر. کمتر از1ساعت میشه از کلاس اومدم. پاکسازی و دلواپسی ورود ویروس به خونه وحشتناکه. در بالکن پشتی رو باز کردم هرچی کیف و لباس باهام بود رو ریختم جلوی در از اتاق در رفتم ولی الان برگشتم داخل اتاق و نشستم این گوشه به نوشتن. خدایا این چی بود سر بشر اومد؟ هی ویروسها این طرف فضای بسته هست چیه به درد نمیخوره برید اون طرفی که هوا آزاده برید آفرین برید برید وووییی خداجونم برید اینجا نیایید برید آفرین! در مورد اینکه زده به سرم کشف جدیدی نکردی همیشه خودم اعلامش کردم و اگر به کشف هم باشه پیش از تو عزیزانی بیکارتر از خودم و خودت در جهت کشف و اثباتش تلاش زیاد داشتن که البته زمان و توانشون رو فرستادن به ناکجا اگر به خودم میگفتن به اندازه ای که بخوان دلیل میدادم بهشون لازم به جستجو نبود. خب ولش کن.
امروز کلی تکلیف گرفتم. از کلاس بدلسازی و از مدلهای گل کریستالی. وایی1مدل گل گفت درست کنم که هرچی مغزم رو فشار میدم خاطرم نیست دفعه پیش یعنی اون سالهای پیش از کما درستش کرده باشم. نباید سخت باشه. من از پسش برمیام. و اون مدلهای انگشتر و گوشواره و گردنبند. هی! لعنتی قلاب گوشواره یادم رفت! اه! بیخیال درستش میکنم اون هفته که رفتم بهش میگم بهم قلاب بده. فقط چندتا مدل اساسی بلد شدم ولی وایی خدا میشه کلی ازش مدل درآورد همین الان کلی درسهای نگرفته از ترکیب این طرحهای اولیه داخل سرم دارن قدمرو میرن! کاش میشد امروز بشینم سرش ولی نمیشه. فردا کلاس زبان. باید امشب درس بخونم. ابدا راه نداره دستم به کارهای کلاس امروزم برسه. زبان همیشه اوله. تا اینجای روزم رو دوست داشتم. آدمیزادیتر از باقی روزهام سپری کردمش. منظمتر بودم و درست درمونتر گذروندمش و شاید بشه گفت کمی روی قاعده. ظهر که از کلاس اومدم نزدیک بود منحرف بشم ولی سریع یادم اومد و پریدم اومدم نشستم اینجا برای درس خوندن ولی هی اینجا نوشتن که انحراف از قاعده به حساب نمیاد1خورده اینجا باشم دیگه!
صدای پرنده های فصلی از بیرون میاد. عصرها چلچله ها و الان هم این نمیدونم چیه ولی صدای دورش رو هرچند ضعیفه اما به شدت دوست دارم. الان اگر مادرم اینجا بود میگفت داخل ییلاق کلی ازینا هست و گلها باز شدن و1عالمه از این مواردی که دلش واسش تنگ شده. حق داره بنده خدا. امسال نتونسته بره کسی هم نبود همراهش بشه من هم که گفتم بذار1هفته تعطیلیم رو همراهت بیام با هم بریم اونجا که بهت خوش بگذره گفت از جاده میترسه و واسه دفعه اول بعد از زمستون1همراه لازم داره که مرد باشه و بشه که جاده رو همراهش بسنجه. من هم که نمیتونم. خلاصه مادرم نرفت و کاش ازم برمی اومد کمکی کنم به شادی دلش ولی این کار من نیست. من فقط میتونم واسه شادی دلش درس بخونم. میگه تو که تند تند انگلیسی میگی من کیف میکنم باز بگو باز بگو. خدایا کمکم کن! خدایا اگر مصلحت میبینی کمک کن این، … بیخیالِ من. میخواد دیگه. اگر حکمتت هست بهش بده. هرچی کردم متقاعد بشه این راه به جایی که باید بره نمیره و بد نیست این1مورد رو کوتاه بیاد تا همگی بشینیم در همین نقطه از زمین و زمان که هستیم آروم زندگیمون رو کنیم موفق نشدم. مادرم اگر چیزی رو بخواد نمیشه متقاعدش کرد که بیخیالش بشه. به گفته ی خودش و همه اونهایی که میشناسنش تنها چیزی که خواست و نشد باز شدنه چشمهای من بود که هیچ کاری از دست هیچ کسی برنیومد. و حالا این، … خدایا چه مدلی این رو از سرش بفرستم بیرون؟ نمیتونم. نمیشه. نمیره. من واقعا سعی کردم ولی نشد. خدایا این واقعا خواهانه1پایانه اون مدلیه. چی بگم؟ بگم بهش بده؟ آخه من خودم، … بگم بهش نده؟ نمیتونم. نمیخوام همیشه1خواهنده ی ناکام باقی بمونه. خدایا هرچی مصلحت خودته ولی اگر جایی نظر من هم لازم شد لطفا اگر حکمتت بود من معترض نیستم کمک کن رأی دل مادرم اجرا بشه! من واقعا راهی واسش ندارم سپردم به خودت اگر صلاح دونستی راهی باز کنی لطفا زودتر باز کن که خاطرش جمع بشه. بعدا که همه چیز آروم شد سر مهلت ازت واسه بالا بردن تحملم، … وایی! وایی خداجان! وایی خداجان خدای من وایی خدا!
دیگه بسه. از این قیافه ام خوشم نمیاد. ابدا خوشم نمیاد. خوش ندارم اجازه بدم دیگه خیلی این مدلی دیده بشم. هرچند همین الانش هم خیلی این مدلی دیده نمیشم. هی! بیخیال!
استاد امروز در جواب سوالم میگفت اسم تو رو هنوز نفرستادم واسه امتحان ولی تقریبا آماده ای و تا زمانی که مراحل فرستادن اسم و موارد دیگه طی بشه باقی درسها رو میگیری و آماده میشی. هی! آخ جون! وووییی2تا امتحان ایول! خدا رو چه دیدی شاید بشه سومی و اگر شانس باهام همراهی کنه به چهارمی هم برسم کی میدونه؟ یوهو!
کاش میشد در بالکن رو میبستم از صداهای اون بیرون و از تهدید ویروسهای لباسهای دم درم خوشم نمیاد.
خدایی بدجوری اراده لازمه که بیخیال محتوای کیفم که در چند قدمیم داره بهم لبخند میزنه بشینم و تا فردا عصری مثل دخترهای خوب فقط درس بخونم. وووووییییییی خداجونم!
ساعت1و30دقیقه. دیرم شد. درس. من رفتم.
Top Liked Posts
Powered by WP Likes- درباره پریسا
36
8
- انتقال تموم شد. هورا!
7
14
- آخرین پرواز2
6
46
- سلام به همگی.
5
22
- من و دیروز و امروزم
4
18
- درباره پریسا
-
نوشتههای تازه
دستهها
اطلاعات
پیوندها
آخرین دیدگاهها
- ابراهیم در سکوت، نسیم، طبیعت، ارتفاعات.
- پریسا در تعطیلات، مثبتها و بهانه ها.
- ابراهیم در تعطیلات، مثبتها و بهانه ها.
- پریسا در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- پریسا در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- پریسا در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- ابراهیم در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- مهشید در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- مهشید در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- پریسا در . . .
- ابراهیم در . . .
- پریسا در فقط محض گفتار.
- پریسا در فقط محض گفتار.
- مهشید در فقط محض گفتار.
- ابراهیم در فقط محض گفتار.
- پریسا در به رنگ پریشانی.
- چکاوک در به رنگ پریشانی.
- پریسا در حقیقت، حرکت، شروع!
- ابراهیم در حقیقت، حرکت، شروع!
- پریسا در سال تحویل.
آمار
- 0
- 1
- 1
- 102
- 41
- 1,640
- 8,106
- 299,076
- 2,671,901
- 273,740
- 70
- 1,142
- 1
- 4,819
- شنبه, 13 خرداد 02
سلام پریسا با تعخیر و شرمندگی فراوونتا عید و سال نوت مبارک باشه
ایشالا سالی برات باشه پر آرامش و راحتی
این روزا عجیب کرونا اطرافمو ریخته به هم
از مرگ دوستم تا کما رفتن و نفس های آخر پدربزرگم
چی بگم که لعنت بهش و نفرین به اون ساده گیرای بیخیال این ویروس نکبتی
یادته قرار بود 1399 بازم بپریم سمت دیوار کزایی نشدن ها
این نشدن ها و بدبیاری ها همچنان ادامه داره
و جمعه آزمونه سال قبل که افتاده امسال
ولی هرچی ک فکرشو میکنم میبینم واقعا رفتن سر اون جلسه رفتن دقیقا تو دهن خود ویروسه و جرات نمیکنم سمت کارت ورود به جلسه و اینا برم
خدا به خیر کنه این ماجراها رو
بدجور مراقب خودت باش
دلت شاد و تنت سلامت
سلام دشمن عزیز. بلکه این واژه شبیه گذشته کمک کنه لبخند بزنیم. خدا دوستت رو رحمت کنه و به پدربزرگ شفا عنایت کنه. کرونا بدجوری داره قیامت میکنه ابراهیم. اطراف ما باز وضعیت خطرناک شده. هر روز خبر1سفر ناگهانی رو میشنوم و میگم خدایا چندتا دیگه مونده که این قصه ی ترسناک تموم بشه؟ دلواپسم ابراهیم. واسه خودم. واسه خونوادم. واسه تمام اونهایی که میشناسمشون. خاطره دارم باهاشون. خندیدم باهاشون. بدجوری میترسم ابراهیم. خدا هم که صبوریش انتها نداره. بله میدونم این نکبتیه که بشر خودش زده ولی حالا بشر نفهمید1غلطی کرد کاش خدا به بزرگیش ببخشه و از این جهنم نجاتمون بده! حق داری که جرأت نمیکنی بری طرف کارت و جلسه و ویروس. ابراهیم بذار بقیه هرچی میخوان بگن من میگم حق داری. نمیدونی چندین10تا نفر واسه حفظ قرنطینه منو مسخره میکنن. بذار کنن. کرونا جدیِ. مرگ هم همینطور. آدم1جون که بیشتر نداره نمی ارزه بذاردش وسط سر ریسک. نمیدونم طرف کارت میری یا نه ولی اگر هم رفتی خدایی بدجوری مواظب باش خیلی خیلی خطرناکه. سال99واسه من هم سال درهای بسته بود. بنبستهای98زنجیره ای ادامه داشتن و تا امسال همراهم اومدن. ولی میدونی؟ من دست بردار نیستم. شاید هیچ زمانی موفق نشم ولی دست بردار نیستم. بذار اگر باختم و تموم شدم، اگر کسی منو یادش بود بگه همون روانی که تا آخرش جنگید هرچند باخت ولی عجب کله خری بود کوتاه نیومد! هنوز دارم زبان میخونم. همچنان راه امتحان دادنم بسته هست و همچنان برای هر چیزی به هر دری که میزنم به جای در دیواره. خیالی نیست من ادامه میدم. تو هم ادامه بده. من هنوز به صبح معتقدم. حتی اگر صبح من اون طرف مرز خاک و آسمون باشه و بعد از گذشتنم از این مرز واسم بتابه. مواظب خودت باش دوست من. نگرانتم ابراهیم. راست میگم. دلواپسم واست. از ته دل. دلت آرام.