شنبه بعد از ظهر. یک ساعت دیگه کلاس. نمیتونم درس بخونم. به نظرم بلد شدم دیگه بسه ولی این, … خدایا این, … ضربانم واسه چی این, … خدایا کمکم کن من واسه چی رو در روی این دیوار این مدلی میشم؟ بابا فقط تماشا میکنم دیگه الان واسه چی اینهمه حالم این مدلیه؟ خدایا میشه کمک کنی؟ میشه حلش کنی؟ میشه الان این ضربانه رو درستش کنی دیگه نمیتونم تحملش کنم. مادرم اینجا خوابه حس میکنم صدای این ضربهها میتونن بیدارش کنن. نمیتونن حس من این مدلیه. خدایا! آخ خدایا!
اینترنت. کاش امروز سر کلاسم گیر نکنه! حسش نیست. کاش خودم هم گیر نکنم بتونم شبیه آدمیزاد جواب بدم! از استادم نمیتونم سوالهای رو به روی دیواری بپرسم. تا حالا زیاد پرسیدم بنده خدا جواب هم داده ولی حسش رو نداره وارد موارد دیوار بشه. خدایا من باید از کی این, … آخرش چی میشه؟ آخرش چی میشه؟ آخرش, …
بدجوری نفسگیری لازم دارم. نمیدونم از چه جنسی. تفریح یا, … نه به نظرم تفریح نه فقط1قدم به پیش. خدایا تمام جونم درد گرفت از بس رو در روی دیوار در جا رفتم میشه کمک کنی1قدم برم جلوتر؟
خدایا حس میکنم نفسهام داخل سرم میچرخن. واسه چی من این مدلی میشم؟ من فقط چندتا سایت باز کردم و چندتا آدرس برداشتم و چندتا مقاله دید زدم و, … آخ خدا میشه من این مدلی نشم؟ میشه1حرکتی بزنی این دیوار, … این دیوار چی بشه؟ کنار بره؟ سر جاش بمونه؟ خدایا نمیدونم هرچی باید بشه رو میشه1لطفی کنی سریعتر باشه؟ این حالت اذیتم میکنه. وایی خدا این اذیتم میکنه. به کسی هم نمیشه بگم. هم بلد نیستم توضیح بدم هم طرف میگه خب الان چیته اذیت نکن خودت رو درست هم میگه ولی این, … من بلد نیستم حس و حالم رو به کسی توضیح بدم بلکه طرف بتونه کمک کنه این وامونده تخفیف بگیره. هر کاری هر کسی واسه تخفیفش واسم انجام میده کمکم نمیکنه. از پس جمع کردنش هنوز نتونستم بربیام. تو هم سرت رو از لای این خطها بکش بیرون امروز از این مزخرفات من هیچ چی نمیفهمی خب ول کن دیگه! عه!
آخه چی شد من اینجام؟ من داشتم زندگیم رو میکردم. سفره خونه و چاییهای کثیفش عشقم بودن. خندههای بلند از4تا شوخی مسخره تفریحم. نق زدن از شغلی که علاقه ای بهش نداشتم هم تخلیهام. الان چی شده؟ واسه چی اینهمه عوض شدم و همه چیزم عوض شد؟ یعنی آخرش چی میشه؟ من دیگه هرگز موفق نمیشم داخل جلد اولیم جا بشم. من دیگه نمیتونم بزنم بیرون. نمیتونم از اون شوخیها بخندم. نمیتونم با نق زدن از شغلم تخلیه بشم. حالا باید چه معامله ای کنم با این چیزی که توی ماهیت پریسا جا نمیشه ولی هست و داره قورتم میده؟ خدایا خواهش میکنم اینجا کسی نیست من باید با1کسی حرف بزنم ولی حرف آخه حرف الان کی میفهمه؟ هی نمیخوام کسی بفهمه دلداریم بده من که دلدرد ندارم من کمک میخوام خدایا اینجا هیچ کسی نیست یک کسی رو بفرست کمک کنه یا خودت بیا پایین بشین پیشم درستش کن این کلاف گره خورده رو خدایا الان هوار میزنم بسه تماشا کردی بیا کمک کن ترکیدم هیچ چیم نیست حالم نکبت نیست فقط به شدت پریشون میزنم خدایا بیا کمک کن!
بسه دیگه. کلاسم نزدیکه. اگر این مدلی برم سر اون کلاس حتما سکته میکنم. باید1راهی واسه آروم شدنم هرچند موقت پیدا کنم. خدایا من الان واقعا کمک میخوام. فقط تو میدونی چه قدر. بدجوری لازم دارم دستت رو! خدایا کمکم کن! من رفتم بلکه بشه با اون موزیک آشنام نفسهام یواشتر بشن.
Top Liked Posts
Powered by WP Likes- درباره پریسا
35
8
- انتقال تموم شد. هورا!
7
14
- آخرین پرواز2
6
46
- سلام به همگی.
5
22
- من و دیروز و امروزم
4
18
- درباره پریسا
-
نوشتههای تازه
دستهها
اطلاعات
پیوندها
آخرین دیدگاهها
- پریسا در عاقبت یک شب پر ستاره برای من! برای پریسا!
- پریسا در یک جمعهی معمولی.
- ابراهیم در یک جمعهی معمولی.
- ابراهیم در عاقبت یک شب پر ستاره برای من! برای پریسا!
- پریسا در من و امشب و زندگی.
- پریسا در یک دفعه دیگه، 1، 2، رُو!
- ابراهیم در من و امشب و زندگی.
- ابراهیم در یک دفعه دیگه، 1، 2، رُو!
- پریسا در به روشنای تاریکِ الکل.
- پریسا در فتوشاپ.
- ابراهیم در فتوشاپ.
- ابراهیم در به روشنای تاریکِ الکل.
- پریسا در کجایی؟
- ابراهیم در کجایی؟
- پریسا در یک اقیانوس شب.
- پریسا در یک اقیانوس شب.
- ابراهیم در یک اقیانوس شب.
- فاطمه در یک اقیانوس شب.
- پریسا در باز هم من و دیوار و به شدت پریشونی.
- فاطمه در باز هم من و دیوار و به شدت پریشونی.
آمار
- 0
- 130
- 68
- 174
- 71
- 3,468
- 10,209
- 398,449
- 2,114,588
- 192,609
- 40
- 787
- 1
- 4,454
- دوشنبه, 11 اسفند 99
سلام، هیچی ندارم برات بگم که آروم شی.
کاش داشتم کاش میتونستم این روزا حد اقل برا تو مفید باشم.
حس راه رفتن لبه طناب رو درک میکنم.
من چند وقته اون بالای طنابم حس طناب بازی مزخرف رو درک میکنم.
خدایا من چرا این همه اینجا که میاام برا این بیچاره چرت و پرت مینویسم.
خب خداایاا بیا ببین پریسای مهربونم چشه.
اصلا چیت میشد تواناییشو به ما بدی که وقتی این همه سرت شلوغه به هممون نمیرسی ماها میتونستیم همو آروم کنیم.
چرا کاراتو بهمون یاد ندادی.
بازم حالم مثل همه کامنتهایی که برات گذاشتم همون مدلیه و این حس بدمو به بزرگی خودت ببخش
ولی خدایا ی وقتا که باید باشی از قصد میرییییی که نبینیمتاااا.
پریسا به نظرم این کامنت منو بنداز تو جفنگیات بااااور کن.
فقط عصبیم که نمیتونم برات هیچ کاری کنم.
آدم دلداری بیخود دادنم نیستم.
میدوووووووونم بیشتر رو اعصابت میره.
پس فقط میگم خدایا تو صبوری ولی ما نیستیم پس ما رو با خودت نباااااااااااااید بسنجی نباید فکر کنی ما هم باید تحمل تو رو داشته باشیم خب نداریم نداریم ندااااااااااااااااااااااااااااریم.
سلام فاطمه جان. هرچی دلت میخواد اینجا بگو عزیز. اصلا واسه چی نباید بگی؟ منو ببین اینجا چه مدلی میچرخم؟ راحت باش. عزیز! خدا حواسش به همه ما هست. فقط گاهی حکمتش به سکوته گاهی هم ما نشونههاش رو نمیبینیم. کوتاهبینهایی شبیه من که درکشون درد میکنه. توکل به خدا. هرچی اون بخواد همون میشه. کامنت عزیزت رو واسه چی بفرستم جفنگ؟ اگر این مدلی باشه بیشتر از نصف نوشتههای خودم در اینجا رو باید بفرستم جفنگ! خدا هست عزیز. گاهی گرد و خاک جادههای ما به چشمهای خاکیمون اجازه نمیده ببینیمش. شبیه حالاهای من. ولی اون هست و حسابی هم مواظبهمونه. که جای اشتباهی قدم نذاریم که گرفتار بشیم. نگران من نباش. من از این چیزها زیاد مینویسم. اینجا جفنگ میگم. مدلم خرکیه کاری نمیشه کرد خخخ. صبور باش. هرچی اون بخواد همون میشه.