2شنبه صبح ساعت5و15دقیقه. خدایا دارم میمیرم از بس خوابم میاد پس واسه چی بیدار شدم الان؟ این قرصهای عوضی شاید. به نظرم دیگه لازم نباشن وایی دیگه طرفشون نمیرم. هیچ چی بابا دندون عقلم رو زدم داغونش کردم لازم شد از دستش خلاص بشم ولی دندونه شبیه ذات خودم تخس بود حسابی داستان داشتیم بعدش هم که داستانه تموم شد به توصیهی خانداداش من قرص لازم شدم که این کار دستم نده. قرص وایی چیچی بود این نمیخوام دیگه بسه! خلاصه که به خدا من خوابم میاد ولی, …
این روزها حس کسی رو دارم که درگیر لرزشهاییه که نمیدونم پیشلرزه هستن یا پس. مادرم به شدت اطلاعات میخواد از ادامهی داستان مشقی آیلتسیِ من که از97شروع شد و مادرم نمیخواد این پایان رو به عنوان پایانِ قصه بپذیره و من بیشتر از این نمیتونم عقب بندازمش. خلاصه1هفتهای حسابی گفتمان داشتیم و خخخ من نتونستم موفق بشم و الان در پی جمعآوری اطلاعاتم ولی, … هی! من رسما تغییر نظر دادم. من نمیخوام. وایی خدایا!
نمی!فهمم سر چی این اطلاعات جمع کردنه چنان استرسی بهم میده که حس می!کنم مغزم یخ زده. شاید واسه همین الان بیدارم. مادرم دیروز می!گفت این قراره بهت آرامش بده نه اینکه اذیتت کنه. گفتم ولی اذیتم می!کنه مادری. و باقیش رو نگفتم. من که بارها مخصوصا این هفته بهت گفتم این اذیتم می!کنه ولی تو نشنیدی. هیچ کسی نشنید. من تمام این ماههای آخری گفتم این کار درست نیست و هیچ کسی نشنید. نگفتم. خیلی چیزهای دیگه هم نگفتم. خدایا الان دقیقا جادهدرست کدوم طرفیه؟ خدایا1کاری کن دیگه آخه!
خوابم میاد به خدا خوابم میاد. از بس شدیده از چشم بستهام اشک میاد. گریه نمیکنم بابا خوابم میاد. کاش بشه1خورده دیگه بخوابم! هی پروانههای دیوونه از سرم برید بیرون به خدا خستهام میخوام بخوابم! میخوام بخوابََََََََََََََََََََََم!
وایی خوابم میاد باقیش باشه بعد. من رفتم.
Top Liked Posts
Powered by WP Likes- درباره پریسا
35
8
- انتقال تموم شد. هورا!
7
14
- آخرین پرواز2
6
46
- سلام به همگی.
5
22
- من و دیروز و امروزم
4
18
- درباره پریسا
-
نوشتههای تازه
دستهها
اطلاعات
پیوندها
آخرین دیدگاهها
- پریسا در گاهی، روی یک خط باریک خطرناک.
- شوهرِ همسرِ 1 در گاهی، روی یک خط باریک خطرناک.
- پریسا در درست در زمان حال.
- شوهرِ همسرِ 1 در درست در زمان حال.
- پریسا در گاهی تنها حضور!
- وحید در گاهی تنها حضور!
- پریسا در گاهی تنها حضور!
- پریسا در گاهی تنها حضور!
- پریسا در گاهی تنها حضور!
- پریسا در بی نام.
- پریسا در روزمرگی با چاشنی درس و نق.
- مهشید در گاهی تنها حضور!
- مهشید در گاهی تنها حضور!
- ابراهیم در روزمرگی با چاشنی درس و نق.
- ابراهیم در بی نام.
- ابراهیم در گاهی تنها حضور!
- پریسا در زنگ اعصاب.
- مهشید در زنگ اعصاب.
- پریسا در زنگ اعصاب.
- مهشید در زنگ اعصاب.
آمار
- 0
- 1,009
- 147
- 380
- 118
- 13,080
- 51,928
- 267,800
- 2,424,753
- 243,738
- 71
- 971
- 1
- 4,694
- دوشنبه, 13 تیر 01
سلاام عزییزم چقدر دلم برا اینجا تنگ شده بود.
دلم برا تو و نوشته هات تنگ شده بود.
کاااش نوتیفیکیشن داااااشت وقتی پست میزاشتی من بدو بدو میومدم .
کاش بلد بودم برات کاری کنم.
کاش میتونستم آروم کنم حال این روزاتو.
فقط میتونم بگم خدایا حالا که بهترین پریسای دنیا مال منه که غر زدنامو بشنوه, که کمکم کنه تو همه غر زدنااااام میشه تو بجای من بشنوی.
تو میشنوی هاا ولی بجای منم بشنو من که کاری ازم نمیاد تو ی کاری کن دیگه.
تازه دلش ی آب قند خوشمزه هم میخواد خب بیاا دوتایی براش درست کنیم یعنی تو قند بده من درست میکنم.
آقاا قول میدم درست کنم دیگه.
سلام فاطمه جان. هر زمان هرچی دلت میخواد بگو. کاش ازم برمیاومد تا جز شنیدن کار بیشتری میکردم! به خدا میکردم اگر میشد. حالا گوش میکنم و دعا. خدایا توکل به خودت! عزیزه من! خاطرت جمع من چیزیم نیست. هیچ طوریم نیست. دلواپس من نباش. امنه خخخ. ولی قند! ایول قند قند آخجون من قند میخوام ایول خدایا راست میگه بده بیاااااااااد قنده رو بده بیاد قندم ولو شد حالم خوب نیست آیی قندم آیی فشارم آیی آیی قند میخوام قند میخوام بده بده بدهههههههههههههههه بده بده!