عصر4شنبه. مثبت و منفی همه چی قاطی هستن. ولی همه کوچیکن. شکر. خدایا شکر! مثبت کوچیکش هم خوبه و ارزشش رو داره به خاطرش شاد باشم و شکر کنم. منفی هم کوچیکش دیگه گفتن نداره نمیارزه واسش نق بزنم. خدایا پس حسابی شکرت! ولی این, … آخ سرم! هفتهی تاریکه خر! خدایا2تا کدئین پس کجا رفتن؟ اثر کنید دیگه! وایی خداجون درد میکنه. تو چی میگی واسه خودت برو بابا اصلا عشق میکنم قانون فاصله و نیمفاصلهرو اینجا رعایت نکنم سایت خودمه عمومی که نیست زیاد شلوغش کنی میرم هرچی ز و ض و ظ و ذ و س و ص و ث و ح و ه و ت و ط اینجاست رو جابجا میزنم. عه راستی ا و ع و ق و غ رو یادم رفت بگم. حقشون سوخت. خلاصه دلم میخواد فاصله و نیمفاصله بیفاصله و نیمفاصله. دلم میخواد حرفی داری؟ بیخود داری سایت خودمه. آخ سرم سرم خدا وایی سرم!
کمی تا قسمتی گیجم. کانون تموم شده و این هفته یک بخش خیلی بزرگ از درس و مشق پر. گاهی از این جای خالی یواشکی وحشت میکنم. بهم استرس میده خخخ. دارم خیلی نامحسوس میرم روی برنامه ولی خیلی یواش. تردمیلم رو تقریبا شروع کردم. درس خوندنم ولی بینظم شده. فشرده و منظم نیست. باید درستش کنم. گاهی ولو شدنها و بیخیالیهامرو زیاد طولش میدم. آخ سرم! به نظرم بد نیست من ولو بشم باقی نقهامرو افقی بنگارم. خلاصه این هفته انگار یک جورهایی شناور گذشته. نمیدونم گاهی بیخودی صبح که بیدار میشم استرس دارم که حالا چی میشه. مدرسهها همچنان تعطیلن. کتاب بریل ندارم و تدریس سخته چون صفحات زیر دستم نیستن و صفحهخوان پیدیافهای اینترنتیرو درست نمیخونه مخصوصا قرآن و ریاضی که واقعا وضعیتشون واسه من وحشتناکه. حس میکنم یک بخش بزرگ استرسم مال کاره. انجام وظیفهای که مال منه بدون کتابهای درست درمون و بدون صفحهبندی و بدون هیچ چی سخته. از طرفی هم قرنطینه اجازه نمیده فعلا بریم سر کار و جدا از همه چیز من واقعا میترسم پس ترجیح میدم خونه بمونیم. ولی این کتابه, … خدایا کمکم کن. من نمیخوام کوتاهی کنم ولی واقعا سخته لطفا اجازه نده بدهکار این بچه ها بشم!
هفتهی آینده باید بیشتر منظم بشم. میخوام به استاد کلاسهای هنرم زنگ بزنم. مادرم پیشنهاد کرده بود که هفتهی آینده بزنم. هفتهی آینده داره میاد. از تو چه پنهون خودم هم از بیرون رفتن میترسم. کرونا. هیچ دلم نمیخواد گرفتارش بشم. اگر هم بخوام ایمن بمونم باید ماسک و اون شیلد روی سرم, … به کسی نگفتم ولی سردرد. من دقیقا از عید96به این طرف حتی تل به سرم نزدم. اذیتم میکنه. تلهای خیلی سبکم هم اذیتم میکنن. موهام رو با گیره جمع میکنم پشت سرم ولی تل نمیزنم. پیش از تعطیلی مدرسهها زمانی که برمیگشتم خونه و شیلد رو از سرم برمیداشتم انگار متولد میشدم ولی سردرد. آخ آخ این سردرد. چند باری که مادرم فهمید گفتم چیزی نیست به خاطر تنفس هوای زیر شیلده خودت هم این مدلی میشی. گفت آره میشم همه میشن. خلاصه حل شد خخخ. یعنی تقریبا حل شد ولی من واقعا سردرد داشتم و این حل نمیشد تا تعطیل شدیم و دیگه لازم نشد من شیلد یا ماسک بزنم. باور کنی یا نکنی از زمان تعطیلی به این طرف من از خونه نرفتم بیرون. اگر ادامه پیدا کنه همچنان نمیرم. گاهی خسته میشم. گاهی حس میکنم دلم میخواد موهامرو بدون جیغ و داد آروم بگیرم توی مشتم چنگ بزنم و بیصدا گریه کنم از خستگی. باور کنی یا نکنی من از اسفند پارسال جز این مدت که رفتم سر کار دیگه از خونه بیرون نرفتم. گاهی از خستگی این حصر حس میکنم بیصدا جنون میگیرم. ولی همچنان ادامه میدم چون خخخ دلم میخواد زنده بمونم. بدون کرونا. بدون شیلد. این شیلده واقعا سبکه ولی من بدجوری سردرد میشم. برادرم بارها و بارها پیشنهاد مرخصی بدون حقوق بهم داد. از سردردم چیزی نگفت. میدونه موافق نیستم حرفش رو بزنیم. ولی اصرارش مادرم رو کلافه کرد و خخخ حتی پیشنهاد گواهی داد. گفتم آخه گواهی هم فوقش1هفته. اینکه راهش نیست. ولی اون نگران بود و بیچاره مادرم این وسط خخخ.
خلاصه اوضاعیه. وایی سرم! خخخ این سردرد امنه فقط دوختتم به زمین و جز این خطرناک نیست.
حالا که کانون تموم شده پیشنهادهای با حالی در مورد پر کردن زمانم دریافت میکنم. مادرم از چندتاشون آگاه شد و خخخ به من نگفت اما هیچ خوشش نیومد و حسابی دلواپس شد که جذابیتهای رنگی از درسم بازم کنن و نامحسوس نصیحتم میکرد که مادر الان باید تمرین کنی تا یادت نره و نکنه به این جماعت گوش بدی تو دیگه از این مدل تفریحات کلی فاصله گرفتی درسهاترو ول نکنی و و و و و خخخ. بهش اطمینان دادم. گفتم نگران نباش مادری مدرک آیلتس دست من نبود ولی درس خوندن دست خودمه. مطمین باش ولش نمیکنم. البته این هفته حسابی شل گرفتم ولی دوباره2دستی میچسبمش دلواپس نباش. بعدش هم سعی کردم دیگه از پیشنهادات رنگی که به سویم جاری میشن آگاه نشه خخخ. واقعیتش در حال حاضر خودم هم دیگه تمایلی بهشون ندارم. شاید دارم و خودم نمیفهمم ولی, … الان واسم جالبتر اینه که1کار درست درمون کنم و شاهد ماجراهای بهتری باشم. وایی خداجان این لحظه هیچ ماجرایی به دلپذیریه توقف این سردرده نیست نفله دبل کدئین که بهت رسید خب الان چی میخوایی ول کن دیگه!
بد نیست من اراجیف پراکنی رو ول کنم بلند شم یک زنگ به مادرم بزنم ببینم کجا گیر کرده که نرسیده اینجا. اگر هم حس و حالش موجود باشه بشینم نیمفاصلههایی که اینجا نزدم بزنم. خخخ این مدلی قشنگ نیست خخخ. فعلا بذار همین مدلی باشه من یک زنگ بزنم بعدش اگر خواستم اینو بفرستم روی آنتن شاید عشقم کشید درستش کردم شاید هم نه. آخ سرم. دردش کمتر شده ولی من هنوز حال جسمم آنتیکه. هی! زندگی همینطوریش هم حسابی قشنگه. من که دوستش دارم تو هم هرچی میگی خودتی. من رفتم.
Top Liked Posts
Powered by WP Likes- درباره پریسا
35
8
- انتقال تموم شد. هورا!
7
14
- آخرین پرواز2
6
46
- سلام به همگی.
5
22
- من و دیروز و امروزم
4
18
- درباره پریسا
-
نوشتههای تازه
دستهها
اطلاعات
پیوندها
آخرین دیدگاهها
- پریسا در گاهی تنها حضور!
- وحید در گاهی تنها حضور!
- پریسا در گاهی تنها حضور!
- پریسا در گاهی تنها حضور!
- پریسا در گاهی تنها حضور!
- پریسا در بی نام.
- پریسا در روزمرگی با چاشنی درس و نق.
- مهشید در گاهی تنها حضور!
- مهشید در گاهی تنها حضور!
- ابراهیم در روزمرگی با چاشنی درس و نق.
- ابراهیم در بی نام.
- ابراهیم در گاهی تنها حضور!
- پریسا در زنگ اعصاب.
- مهشید در زنگ اعصاب.
- پریسا در زنگ اعصاب.
- مهشید در زنگ اعصاب.
- پریسا در زنگ اعصاب.
- پریسا در باور تاریک.
- وحید در زنگ اعصاب.
- وحید در باور تاریک.
آمار
- 0
- 623
- 34
- 996
- 224
- 14,877
- 50,312
- 264,506
- 2,420,707
- 243,219
- 38
- 968
- 1
- 4,690
- پنجشنبه, 9 تیر 01
بادرود@
سردرد یعنی چه باز هم از کم خونیه؟ یا از اعصابه یا از اضطرابه؟ ای بابا بیخیالش زندگی آرام بهتر از این همه ناراحتی و درده… سعی کن برگردی به دو سال قبلت و زندگی کنی… آرام و بیخیال@
سلام نوکیا. سردردم از کمخونیه. این اواخر بیشتر از گذشته سر به سرم میذاره. دو سال قبل. خخخ نمیشه نوکیا. این جاده1طرفه هست دوست من. برگشت نداره.
مالس یرپرپ!
رتشیب بقارم تدوخ شاب!
وت یرپرپ یدب و هظحالمیب یتسه!
مولعم تسین زاب راکچ یدرک هک رس درد یتفرگ!
الاح ک وت میمصت یتفرگ روجره تلد تساوخ یسیونب
منم روجره ملد تساوخ تنماک مدیم!
قح ضارتعا مه یرادن!
العف تقو مرادن ادعب مایم بقیه پستها رو میخونم و یه کم بیشتر حالتو میگیرم!
فعلاااا
سلام دشمن عزیز. یعنی ابراهیم خدایی من1زمانی1جایی1جوری تو رو گیرت بیارم! این چه مدل نوشتنه؟ خخخ عمرً نگم بذار هر کسی میخواد بخونه خودش بیاد ترجمه کنه به من چه خخخ! ولی من1زمانی1جایی1جوری گیرت میارم میکشمت! مواظب خودت باش! هی دشمن عزیز! زیاد مواظب باش خیلی زیاد!