بعد از امتحانات۲قلو!

عصر شنبه. بعد از امتحانات2قلو. خدایا این دیگه چی بود!
اون هفته فقط درس خوندم و تکلیف نوشتم. کلاس4شنبه عصر و5شنبه صبح و جمعه صبح با1کوه تمرین هاش که تا دم صبح جمعه می نوشتمشون و فقط نصف روز تا صبح شنبه واسه امتحانات2قلو و… حس می کنم از خستگی روی هوام. از امتحان اومدم. از امتحانات اومدم. شفاهی رو خوب دادم. استاد راضی بود. می گفت از گذشته خیلی بهتر شدم. ولی کتبیش وحشتناک سخت بود. خدایا باورم نمیشه. آخر کار منشی از خستگی صداش در نمی اومد. می خوند ولی حالش داشت به هم می خورد و این رو قشنگ حس می کردم. رایتینگ آخر رو با این فسقل نوشتم. دفعه اولم بود امتحانم رو این مدلی می دادم. کاش خیلی افتضاح نشده باشه. الان هم باید بشینم سر تکالیف فردا. کاش فردا صبح مدرسه نداشتم! خدایا خستهم. خدایا امتحانم بد نشده باشه! بدجوری سخت بود بدجوری. به خدا سخت بود و من هم مهلت واسه خوندن کم داشتم. فقط1نصفه روز. باید باز هم بیشتر بخونم. باید باز هم داخل ترم بیشتر بخونم. خدایا لطفا این دفعه خراب نشده باشه به خدا نمی دونستم. به خیال خودم داخل ترم خونده بودم ولی ظاهرا بیشتر لازم بود و من با امتحانات هم زمان و کلاس های جبرانی و لغت های پراکنده غافلگیر شدم. خدایا کمکم کن.
دیروز بچه ها کتبی رو دادن و اومده بودن داخل گروه مشغول بودن. جواب ها رو می دادن و سوال ها رو می گفتن. بازش نکردم. تقلب نکردم. من تقلب نکردم خدایا! امروز به معاون اول که ازم امتحان می گرفت گفتم. بهش گفتم من1سری جواب ها رو داشتم و تو بعدا پیام ها رو می بینی. من بازشون نکردم. اگر باور نداری گوشیم رو میدم ببینی که7تا پیام از گروه دارم و دست بهشون نزدم. راست میگم. به خدای اخلاق. دارم راست میگم. طرف مقابلم گوش کرد. خندید و گفت می دونم. مطمئنم که بازشون نکردی. ما می دونیم. اخلاق شما رو می شناسیم. لازم نیست گوشیت رو ببینم. اگر میگی نکردی مطمئنم نکردی. بلند شو برو امتحانت رو بده.
امتحانه بدجوری سخت بود. کاش واسه فردا تکلیف نداشتم و کاش فردا صبحم واسه خوندن آزاد بود! هی! بیخیال. این فشار چیزی نیست که ازش بی اطلاع بوده باشم. اگر بدتر هم بشه جای حیرت واسه من نیست. فقط کاش نتیجه می اومد! کاش می اومد!
نمی دونم روی چه حسابی رفتم تکبال90رو باز کردم و خوندمش. همین الان تموم شد. مادر و خاله اینجان. تکبال90رو تا انتها رفتم. کامنت ها رو هم تا نصفه خوندم. دیگه نتونستم ادامه بدم. از وسط کامنت ها ول کردم بستمش اومدم بیرون. خدایا! آخ خدای من!
من نباید اینجا باشم. واسه فردا کلی نوشتنی و کلی خوندنی دارم. یعنی این تموم هم میشه؟ امکان داره تا آخر سال این ماجرا ختم به خیر بشه؟ خدا کنه!
تکبال90که تموم شد حس کردم1چیزی انگار حس توضیح خسته بودنم رو ازم کشید. حس کردم1چیزی حس هر توضیحی رو ازم کشید. من نباید اینجا باشم. باید برم سر درسم. شاید بعدا بیام. نمی دونم کی. ولی پیش از رفتن چه قدر تشنمه. افتضاح تشنمه. اول آب بعدش درس. من رفتم.
ایام به کامت.

اولین کسی باشید که این پست را میپسندد.

این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

4 دیدگاه دربارهٔ «بعد از امتحانات۲قلو!»

  1. ابراهیم می‌گوید:

    سلام شرمنده دیشب بخاطر یه اتفاق کوفتی نشد سرت نق بزنم ولی ظهر این کار رو میکنم.
    همون طوری که گفتم تو رد میشی و من اطمینان دارم منشی ها ….
    کاش میشد دو تا چشم بهمون میدادن و میگفتن فقط وقت چیز خوندن حق استفاده ازشون رو دارید بجان خودم من به همین هم راضی بودم. ولی کاریش نمیشه کرد و تا بودیم همین هم بوده و امیدوارم بعدها بهتر بشه
    آرزوی همیشگیم شادیته

    • پریسا می‌گوید:

      سلام دشمن عزیز. حالت در چه حاله؟ امیدوارم بهتر از روزهای پیش باشی! واقعا امیدوارم. از ته دل.
      ایول چه قدر من عین این آرزو رو کردم. که کاش2تا چشم داشتیم که فقط به درد خوندن می خورد! به خدا اگر می شد چه عالی بود! چی بگم! نشد دیگه! خدایا شکرت!
      و منشی ها، … اون ها بد نیستن فقط گاهی واقعا نمی تونن. تقصیر اون ها نیست که من نمی تونم برگه هام رو بخونم. واقعا نیست. چیکارش میشه کرد؟ بیخیال.
      هی ابراهیم این روزها بدجوری بد شدم. خودم حس می کنمش. به شدت زود از جا در میرم و حسابی آتیشی هستم. رجوع شود به پست میانهفته اون بالا. نباید این مدلی باشم. می دونم. به خدا دست خودم نیست. سخته. سخته حفظ آرامش در حالی که ابدا آرام نیستی. به نظرم، … بیخیال واسه رفعش هیچ نظری ندارم. وویی دیرم شد من رفتم درس بخونم امروز کلاس دارم.
      هی ابراهیم. می دونم این روزها شاد بودن چه قدر واست سخته ولی دعا می کنم. از ته دل دعا می کنم که هرچه زودتر بتونی هرچه بیشتر شاد باشی!

  2. حسین آگاهی می‌گوید:

    سلام.
    این قدر این پست رو با عجله و اضطراب نوشتید که حس می کنم هنوز خستگی بعد از دو تا امتحان در کلماتش موج می زنه.
    خسته نباشید و پر انرژی ادامه بدین.

    • پریسا می‌گوید:

      سلام دوست من. خداییش این2تا امتحانه هیبتی بودن واسه خودشون. بی مروت ها جفتشون واسه من افتادن داخل1روز و خدا واسه هیچ کسی نخواد هنوز نمی دونم اون روز کزایی رو با چه نیرویی سپری کردم باورم نمیشه گذرونده باشمش! خدایا کمک کن سال آینده در مورد امتحان اصلی هم این مدلی بگم!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا پاسخ معادله ی امنیتی را در کادر بنویسید. *