عصر جمعه.
امروز بچه ها پایان ترم دادن. من فردا. کاش امروز بود! تفاوت های لعنتی!
دیشب خیلی خیلی کم درس خوندم. تیمتاک. سعی کردم لذت ببرم ولی نبردم. در حال درس خوندنم ولی درس ها زودتر از اونی که باید تموم میشن و می ترسم از سرم برن بیرون. استرس. دور اولم تموم شد.
در حال گذروندن هفته تاریکم. من بهش میگم هفته تاریک. آخه بدجوری تاریکه. داخلش هم همه چیز بدجوری تاریکه. خوشم میاد روی همه چیز اسم می ذارم واسه خودم. هی! داخل نت پد کاما پیدا کردم آخجون!
باید دور دوم رو شروع کنم. استرس، عصر جمعه، هفته تاریک، استرس، استرس، چندتا مورد کوچیک و مزخرف دیگه، استرس، خدایا استرس، …
نمی فهمم چه گیری داخل کلاس های کانون دارم که تمرین هایی که بهم می افته رو اشتباه جواب میدم. خدایا این، … باید1طوری برگردم به جاده تعادل این مدلی امشب سخت می گذره و فردا امتحان دارم و، …
مادرم نصیحتم می کنه که دلواپس نباشم. طفلک مادرم! خدایا به خاطر مادرم!
این هفته کلاس آیلتس نیست. ترم جدید احتمالا از هفته آینده شروع میشه. خدایا فردا نیفتم!
مادرم1مدل قرص سبز فسقلی بهم پیشنهاد می کنه که استرسم رو بیاره پایین. امتحانش کردم نشد. امشب باید باز امتحانش کنم. شاید1کوچولو جواب بده.
خونواده برادرم در فکر تغییر آدرس هستن. این دفعه واسه خودشون. فعلا دیگه کسی در فکر حرکت دادن من نیست. آخ جون! اینجا رو دوست دارم. هرچند هیچ مدلی نتونستم1وان یا حتی1استخر بادی فسقلی داخلش جا بدم. اینجا گوشه منه. گوشه ای از دنیا که فقط مال خودمه. فقط مال خودم. چه قدر این گوشه85متری رو دوستش دارم! خدایا داشته هام رو ازم نگیر و به همه بده! خدای مهربونم! خیلی دوستت دارم! خیلی! از ته دل!
اینجا شلوغه. مادرم درگیر گل کاریه. گل دوست داره. من جا زیاد ندارم. دلش خواست روی نرده های بالکن فسقلی و پنجره های اتاق جای گل بزنه. گفتم حسابش با من ولی من بلد نیستم مواظب گل هات باشم. کار خودته. مادرم از این چیزها دوست داره. عشق می کنه. گل هاش هر کدوم1داستان دارن و خودش مواظبشون میشه و با من کاری نداره. خداییش من بلد نیستم. مادرم هم مشکلی نداره با این بلد نبودنم. فقط جا می خواد واسه1عالمه گل. کاش عشق کنه! هرچی بیشتر. حالا هم کار داره پیش میره. مادرم روی بالکن جای گل زد و پرش کرد. حالا هم نوبت پنجره های اتاق و آشپزخونه شده. آهن ها رو جوش دادن و الان دارن وسطش تخته می زنن. کاش کاره امروز درست بشه تا حالش رو ببره!
دلم می خواد1مدلی از این هوای مزخرف خارج بشم. بدم میاد از این هوا و از این هوای تاریکم. خدایا این، … این روزها واقعا از بی نق ترین روزهای عمرم هستن البته تا پیش از امروز. امروز واقعا حس و حالم، …
فردا این زمان امتحانه رو دادم و خلاص شدم. خدایا نیفتم! خدایا نیفتم! خدایا…!
باید1فکری واسه کلاس های کانونم کنم. این خیلی مسخره هست من واقعا درس هاش رو بلدم نمی فهمم واسه چی سر کلاس اون مدلی کلید میشم. استادم واقعا خوبه. هم مهربونه هم آروم درس میده و آهسته درس می خواد. پس من چه دردمه که نمی تونم بهش جواب بدم؟ واقعا نمی فهمم. خواهرش هنوز بیمارستانه. خدایا گذار هیچ طنابنده ای رو به بیمارستان ننداز! سلامتی نعمت ارزشمندیه. خدایا از کسی نگیرش! از خونوادم و از خودم هم نگیرش! خدایا لطفا!
کار تخته ها موقتا تموم شد. مونده1بخش کوچیکش که فردا درست میشه. مادرم رفته بیرون. برمی گرده. باید امشب1دور دیگه بخونم. دسته کم لغت ها رو حتما باید1گشتی داخلشون بزنم. خدایا حس می کنم تمامش از خاطرم پرواز می کنه میره بیرون آخه واسه چی من اینهمه، … قرص سبز رو خوردم. کاش اثر کنه! واقعا تأثیرش رو لازم دارم امشب. نباید اینهمه به خودم گیر بدم. من واقعا سلامتم رو لازمش دارم. این مدل پریشونی به مدت طولانی اصلا واسم مثبت نیست. خدایا کمکم کن!
از3بی اطلاعم. پیام های خودش و2نمیاد. به1هم دلم نمی خواد زنگ بزنم. امروز اصلا دلم نمی خواد. این روزها هر زمان زنگ می زنم، … دیروز حس کردم دیگه تحمل ندارم. خداحافظی کردم و گوشی رو گذاشتم. دیگه هم جواب زنگ ندادم. دلم نمی خواد. دلم گرفته. امشب دلم گرفته. دلم گرفته از همه. دلم تنگ نیست فقط گرفته. دلم گرفته از همه و همه و از همه. از1و از تمام دنیا. دلم گرفته از همه. دلم گرفته از بابا روزگار که قلمش رو بیخیال چرخوند و افتضاح زد به تقدیر من و نتیجه جوهر پاشیدنه بی حساب و کتاب و همین طوریش شد این شب کوفتی که نشست روی چشم هام و دیگه نرفت. اگر نمی نشست امروز من شبیه بچه های کلاسمون امتحان می دادم در حالی که اون سؤال های عوضی رو خودم واسه خودم می خوندم و استرس لعنتیه منشی و کسر تمرکز و1000نکبت دیگه رو نداشتم و خستگی اینهمه تفاوت و منت کشیه عوامل مدرسه واسه مرخصیه روز امتحان و دلواپسی واسه جزوه و گرفتاریه اونهمه نوشتن با این دست داغون و اونهمه سخت خوندن با جزوه ای که خدا می دونه صفحه خوان چه مدلی واسم می خونه و اینهمه داستان روی دل و روی شونه هام و روی زندگیم نبود. دلم گرفته از خودم که اینهمه دیر کردم و اجازه دادم امروز به اینجا برسم و مجبور باشم اینهمه زور بزنم تا جونم بالا بیاد و از استرس روانی بشم و هی درس بخونم هی درس بخونم و آخرش سر کلاس لعنتیم تمرین هام رو اشتباهی جواب بدم و عین خری که وسط سربالایی زیر بار نمک مونده باشه از فشار1000تا حس داغونه جفنگه مسخره یواشکی به عر زدن بیفتم. دلم گرفته. چیزیم نیست فقط دلم گرفته. اه بسه دیگه! عجب افتضاحی! برمی گردم.
خوب حله. حالا باز اینجام. این ها تمامش تقصیره هفته تاریکه. مطمئنم تموم که بشه رو به راه تر میشم. ترکیب عصر جمعه و استرس امتحان فردا و هفته تاریک با هم برابر است با1فروند پریسا از مدل فوق دیوونه. خدایا منو ببخش! من نق زیاد می زنم. تو که می دونی! ازم به دل و دفتر نگیر. تو خدای خودمی. هرچی تو بخوایی. قلم بابا روزگار هم که بی اجازه تو نچرخیده. تو بهش اجازه دادی1خورده جوهر بازی کنه اون هم جوهر پاشید و۱لک روی تقدیر من، … خدایا شکرت! هرچی تو بگی. هرچی تو بخوایی! خدایا شکرت!
مادرم اومد. خونواده برادرم هم الان میان. زنگ. برمی گردم.
خوب این هم از این. دوباره اینجام. خونواده برادرم رفتن. مادرم خواست بره ولی منصرف شد و امشب باهام می مونه. الان هم مشغول جا به جا کردن گل هاش داخل جاهای جدیدشونه. به نظرم خوشش میاد. چه خوبه که خوشش میاد. دوست دارم عشق کردن هاش رو. من هم اومدم که دور دومم رو شروع کنم دیدم نمیشه بدون بستن این صفحه برم سر درس. هی باید بجنبم. باقیش باشه واسه بعد. درس دارم. اوخ خدا8و50دقیقه! وووییی الان خوابم می گیره من رفتم درس بخونم بعدا دوباره میام.
تا بعد.
Top Liked Posts
Powered by WP Likes- درباره پریسا
36
8
- انتقال تموم شد. هورا!
7
14
- آخرین پرواز2
6
46
- سلام به همگی.
5
22
- من و دیروز و امروزم
4
18
- درباره پریسا
-
نوشتههای تازه
دستهها
اطلاعات
پیوندها
آخرین دیدگاهها
- ابراهیم در سکوت، نسیم، طبیعت، ارتفاعات.
- پریسا در تعطیلات، مثبتها و بهانه ها.
- ابراهیم در تعطیلات، مثبتها و بهانه ها.
- پریسا در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- پریسا در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- پریسا در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- ابراهیم در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- مهشید در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- مهشید در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- پریسا در . . .
- ابراهیم در . . .
- پریسا در فقط محض گفتار.
- پریسا در فقط محض گفتار.
- مهشید در فقط محض گفتار.
- ابراهیم در فقط محض گفتار.
- پریسا در به رنگ پریشانی.
- چکاوک در به رنگ پریشانی.
- پریسا در حقیقت، حرکت، شروع!
- ابراهیم در حقیقت، حرکت، شروع!
- پریسا در سال تحویل.
آمار
- 0
- 89
- 40
- 72
- 37
- 1,486
- 7,212
- 295,049
- 2,672,309
- 273,931
- 115
- 1,142
- 1
- 4,819
- شنبه, 13 خرداد 02
سلام بخدا تومریضی کاری از کسی هم برنمیاد
خوب آدم روان پریش روان داغون چرا استرس به خودتو بقیه وارد میکنی آخه.
اینقده بگو میافتم میافتم تا آخرش شوت بشی.
این مادرا هم عجیبن اتاق منم پر از گلهای مادرمه
من اطرافشون نمیرم حسشو ندارم گاهی لیا دست کاریشون میکنه و صدای مادرمو درمیاره ولی من باهشون کاری ندارم و گلها هم با من کاری ندارن سر جاشون نشستن و رفتن بابا زمان رو نگاه میکنن.
شاد و بیخیال باش که هرچی سختتر بگیریش سختتر میشه واست
سلام ابراهیم. این ها که گفتی خودتی. و البته خودم. ابراهیم به جان خودم دست خودم نیست گاهی بدجوری از دستم در میره. هیچ مدلی هم بلد نیستم درستش کنم تا تایمش بگذره و درست بشه و درست بشم. گل های مادرم رو من اصلا طرفشون نمیرم. مینگ گیاه ها حس دارن من نمی بینم می ترسم ناخواه بزنم1بلایی سرشون بیاد گناه دارن. دوستشون دارم ولی طرفشون نمیرم. اون ها دور بالکن و اتاق و آشپزخونه روی جاهاشون نشستن و من دورادور دوستشون دارم. سخت هم، … سعی می کنم. واقعا سعی می کنم ولی گاهی بدجوری این سعی کردن واسم سخت میشه. ای کاش سربالایی ها واسه هیچ کسی خیلی طولانی نباشه. نفس کم میاد گاهی. فقط گاهی.
ایام همیشه به کامت.
خب سلامی 3باره اخه پست قبلیت هم جواب دادم ببین باباااااا انرژی مثبت بدههه دیگه من با این که خیلی دارم درد گردن رو تحمل میکنم ولی باز شادم با شادیه دوستاااان خونم بیای هاااا فعلا برم ی چیزی بخورم بعد برم ادامه ی آموزش ها رو واسه بچه های بینا بظبتم تصویری واسه بینا ها آموزش کار با قسمت های سایت رو میدم بای بای
سلام سجاد. آفرین می بینم که داری راهت رو پیدا می کنی. دردها رو بیخیال همیشه هستن اگر بهشون رو بدی بیچارت می کنن. من هم گاهی می زنم جاده خاکی بعدش درست میشم و این انرژی مثبت هم چیز مثبتیه.
موفق باشی.