بر غبارِ شانه هایم بتاب خورشید!
هنوز اشک ها، انعکاست را، در قلب های کوچکِ خود به یادگار نگاه داشته اند.
هنوز اینجا، تمامِ شب، قصه ی تابناکِ حضورت را به گوش های شنوای ستارگان آواز می کند.
از پسِ پرده های باران خورده ی خیال، مهتاب را به نظاره نشسته ام،
که نور را از داستانِ درخشیدن هایت وام می گیرد.
و درد،
این همراه ترین بعد از تو،
شکستِ آه در سکوتِ بغض هایم را، آرام، همراه، همیشه، با من به تماشا ایستاده است.
بر شکستِ بال هایم بتاب خورشید!
یادِ ملتهبِ پروازم را، آرام، نوازش کن.
به یاد دارم طنینِ باورت را، که می پیچید در زوایای منجمدِ ضمیرِ به خواب رفته ام،
و می نوشت بر خاکِ ویرانه های بودنم،
که کوچک است هوای پرواز، برای حضورهای پروازخواهِ من، اگر بخواهم.
اگر بخواهم!
چه دیر آموختم ترجمانِ باورت را!
و چه دور رفته ای تو، از هوای پروازخواهِ من!
در گردشِ بی توقفِ این هستیِ دوار،
باز امشب به آغازِ انتها رسیده ام.
یک بارِ دیگر، سوار بر این چرخشِ بی انجام، رسیده ام به آغازِ انتهای تو.
و تنها شب، این شبِ ساکتِ شکسته در مهتاب،
شاید که بداند تفسیرِ این تبِ تاریکِ همیشه را، در هوای بی نفسِ من.
بر التهابِ سردم بتاب خورشید!
می خواهم باز آخرین هایت را، در هجومِ کابوس های تب اندود به آغوش بفشارم.
بر امتدادِ بی پایانِ انتظارم بتاب خورشید!
شاید که آب شود با خیالِ باز تابیدنت.
چه شیرین است این رؤیای تلخ! دور! تاریک!
رؤیای بی تعبیرِ یک آسمان تو!
بر نگاهِ رؤیازده ام بتاب خورشید!
باز امشب، محو در شعله های از خاک تا خدای این کابوسِ بیدار،
گم شده در زوایای تکرارِ آن قصه ی بی تکرار،
در هوای منجمدِ خوابِ پرواز آتش گرفته ام.
بر غبارِ شانه هایم بتاب خورشید!
دلم قدری آسمان می خواهد.
پایان. 22-5-1397.
سلام عزیز
امیدوارم ایامت به شیرینی یه یه صبح تعتیل باشه خخخ
شعرت عالی بود مثل همیشه
زیبا و پر معنی
گفتم تعتیلی خوب از لحضاتت استفاده کن که اول مهر نزدیکه
خخخ
من برم تا از این له تر نشدم خخخ
من به اندازه چشمان تو غمگین ماندم
و به اندازه هر برق نگاهت نگران
تو به اندازه تنهایی من شاد بمان
سلام قدیمیترین آشنای اینترنتیه عزیز.
ممنونم از تعریفت. لطف داری. شکلک یواشکی ذوق کردم از تعریف کردنش خخخ.
وایی صبح های تعطیل عالی هستن فقط خدا می دونه چه عشقیه آدم صبح هاش مال خودش باشه بدون دلواپسیه پول البته خخخ آخجون پول!
خداییش دلم هم نمیاد با بطری خالی این رو بزنمش ایشالا مهر که بیاد تو بری1جایی کار کنی که حساااابی شلوغ باشه و حسااابی، … نه گناه داری باشه طلبت هر زمان دلم اومد به حسابت می رسم.
پریسا سلاااااااااااام خوبی حالت چطوره چیکار میکنی من که هنوز دارم نفس میکشم اول قبل از این که شروع کنم به چرت و پرت نوشتن ی سوال چرا وقتی خواستم کامنت بدم اون قسمت که باید آدرس سایت بنویسیم نوشته وبلاگ خود را وارد کنید خب شاید کسی وبلاگ نداشته باشه شاید سایت باشه خخخخ دیدی به چه چیز هایی گیر میدم خب خب از خودت بگو لایک به این شعر قشنگ من که لایکش کردم دیگه چی بگم آهان من چطوری میتونم تو سایت ثبت نام کنم که بتونم همیشه کامنت بدم دیگه نیاز به تیید نباشه کامنتم سریع منتشر بشه؟؟؟؟؟ خب دیگه چی بگم راستی مدتی هست که نیستم دلت برام تنگ نشده من که خیلی دلم براتون تنگ شده ولی دیگه گفتم بیام اینجا کمی بنویسم خخخخ یکی نیست ب من بگه اقا چقدر میخای چرت و پرت بنویسی خخخخخخخ فعلا فرار کنم بهتره یعنی این تنها راهشه خخخخخ نمیدونم تنها با کدوم ه نوشته میشه ولی هرچی هست با nvda قابل خوندنه و همینشم مهمه خخخ فعلا بای
سلام سجاد چه طوری؟ خوب بذار ببینم. اول که آدرس سایت اگر داری اونجا باید آدرس سایت بدی اصلا هم اجباری نیست می تونی اون بخش رو خالی ول کنی بری و آدرس ندی. این واسه اشخاصیه که اگر بخوان از روی لینک اسم خودت آدرس سایت یا وبلاگت رو پیدا کنن با1اینتر بیان خونت و بخوننت.
خوب واسه چی نیستی که دلت تنگ بشه؟ باش تا دلتنگ نباشی. محله که سر جاشه تو هم که هستی پس حله.
تنها هم با از این ه شکلاتی هاست درست نوشتی.
واسه تأیید هم ثبت نام لازم نداری. دفعه دیگه اگر خواستی اینجا کامنت بدی با همین اسم و آدرس که اومدی اگر بیایی دیگه تأیید نمی خواد فقط اسم و آدرس و معادله و ثبت میشی.
راستی ممنونم به خرچنگ نوشت های من لطف داری.
دیگه چیچی بود؟ یادم رفت.
موفق باشی.
خب سلامی دوباره بابا این معادله امنیتی اذیت میکنه خخخخخ
علیکی دوباره. معادله رو باید حل کنی مگر اینکه کلید داشته باشی و کاربر باشی که معذرت. اینجا کلیدی ها خیلی نیستن. به نظرم فقط3تا.
سلام پرپری از جنس پرپری های بیپر
شعرت عین همیشه نبود ولی ای میشد تحملش کرد. خخخخخخ
آریا یک ماه و حدود ده روز دیگه یه فصلی میاد من اسمشو نمیدونم تو بلدی آیا؟؟؟؟؟؟ یهووووووووو خخخخخخخخ
ما رفتیم دنبال کارمون پریسا تو هم برو دنبال کارت حوصله ندارم بهم گیر بدی
شاد باشید دوستای خیلی خیلی عزیزم
سلام پرپری و چیز. باز این کلمه رو گفت ای خدا من با چی بزنمش؟ چیچی رو حوصله ندارم وایستا ببینم گیر چیه من باید بزنم نصفت کنم اومده اذیتش رو کرده میگه حوصله ندارم من آردت می کنم در نرو!
سلاااام ابراهیم جان
آرههه خوب با فصلش آشنایی دااارم
الان با رصم شکل نشونت مییییدم
این فصل سوت مخسوس خودش رو داره
که وقتی نواخته میشه آوایی با مزمونه
باز آمد بویه ماهه مدرسه
بویه بازی های راهه مدرسه
به گوش میرسه
که پرپریه قصه ی ما باید فرم بپوشه مقنعه سر کنه بره مدرسه خخخ
اهههههههه ازاتاق فرمان اشاره میکنن پریسا
از شدت حرص قسته جونه منو کرده
نه نه نهههههه پریسا من نبودم
اون بود
نه این بود
اصلا خودت بودی
فراااااااار
تو2تا مجرمی. اولیش اینکه بهم پرپری گفتی دومیش هم وصف این پاییز مزخرفه که من به خاطرش2دفعه نصفت می کنم. یعنی تو4تا میشی. فرار هم بی فرار اینجا به افتخار شما2تا تله های انفجاری کار گذاشتم که بترکید و به کام حضرت بترکی برید.
راستی
تو این تاریخ
تو این روز
فردی به این جهان پای گذاشته
که ای کاش قلمه پاش خورد میشد و نمیومد خخخ
امروز تولد آرش ملقب به آریا که بعد شده له له هستش
تولدش به فنااااا خخخخ
خانوادم اصرار داشتن که تولد بگیرن اما من گفتم نمیخوام ملیسا گفت میگیریم من گفتم نهههه گفت میگیریم منم گفتم بگیرید من نمیام خخخخ
گفت میگیریم و اگر نیای از بدنیا اومدنت پشیمون میشیی خخخ
منم فکرش رو کردم حس میکنم خیییلیی به تولد نیاز داااارم خخخخ
کلا تولد خونم پااایین اومده
امروز صبح تا ساعت دو سر کار بودم بعدش رفتم باشگاه تا ساعتچاهارو نیم باشگاه بودم بعدش برگشتم دباره سر کار کار عقب افتاده زیاد دارم
شکلک له له
شکلک مچاله
شکلک بافته شده
شکلک رنده شده
شکلک محو شده
شااد باشید
ایول! ببخش دیر رسیدم آریاجان. دیره ولی تولدت مبارک! ایشالا سال های سال زیر1کوه از شادی های از ته دل زنده و سرخوش باشی! ملیساجان هم درست میگه خوب کرده ایول خوشم میاد کار راه می افته خخخ!
معذرت آریا نمی دونستم وگرنه زودتر می اومدم واسه تبریکات. هر کسی بین خودش و خدا1چیزهایی هست که ازش می خواد و فقط خودش می دونه و خدا. از خدا می خوام به تمام اون1چیزهایی برسی خیلی هم زود برسی و سال آینده این موقع تمامشون رو از پروردگار گرفته باشی!
هزارتا آسمون دعای شادباش از طرف من برای تو!
هان چی مگه امروز بود؟؟؟؟
وای خدای من آریا جونم حسابی ببخش بخدا تاریخ تولد تو رو نداشتم.
ببین پریسا چشمم زدی به جان خودم چشمم زدی
تو تولد محمد گفتی تو تاریخا رو از کجا میاری. دیدی که تاریخ تولد آریا رو ندارم
ای وای بر تو
کور بشه چشم پدر دیاکو خدا بیامرز
بدوم بدوم یه منقل بردارم اسفند آتیش بزنم بعد بریزم رو سر تو تا دیگه تاریخ تولد آریا رو یادداشت کنم یادم نره
آریا جونم داداش خوبم تولدت مبارک باشه عزیزم
ایشالا که امسال رو کلا بخندی و هرچی خوبیه برات رقم بخوره
آتیش رو نگه دار من برسم فرو کنم توی دماغت تا دیگه اذیتم نکنی! آخیش چه با حال شد!
چشمم کجا بود که بزنمش به تو؟ خودت از بس مغزت رو واسه اذیت کردن من مصرف می کنی باتری تموم کرده محاسبه هاش جواب نمیدن. برو شارژش کن بعدش هم کمتر منو اذیت کن حل میشه. و در پایان، شکلک خنده های زیر جلدی به ابراهیم که قیافهش دیدنیه و من یواشکی1دل سیییییییر بهش می خندم. اوخ جااان می خندم و می خندم به ابراهیم می خندم خخخ یوهوووو فرار.
سلاااام پریسا جان
ممنونم از تبریک و دعاهای قشنگت
اجیب در مقابل محبت عزیزام حرف کم میارم خخخ
الان بیا بگو پریسارو اذیت کنیم مگه کم میارم خخ
فکر کنم خدا گِل وجودم رو از خرااب و بد جنس ترین گِل هاش سرشته خخخ
بقول شاعر که میگه
توبه کردم که دگر پرپری رو اذیت نکنم در همه عمر بجز از امشبو فردا شبو شب های دگر خخخ
فقط میتونم بگم ممنونم عزیزم. ممنونم بابت محبتت
شااااد باشی
اوه خدا واسه چی اینهمه سریع اینهمه روز گذشته و من نیومدم اینجا؟
سلام عزیز. واسه خاطر این پرپری که گفتی1زمانی به جان خودم حسابی تلافی می کنم. واسه باقیش هم این مدل زمان ها حرصی میشم از کسری کلمات که جز ممنون هیچ چی بلد نیستم بگم. ایسپیک فقط میگه ممنون. معمولی و بی حالت. ولی من اندازه1آسمون ممنونم ازت. ایشالا بهترین ها برات قطار بشن. از امروز تا همیشه و همیشه و همیشه!
سلااام داداش ابراهیم
ممنونم زیااااااااد خیلییییییی ممنونم عزیزم
میگم آرههه خود پرپری چشمت زده از قدیم میگن برای باتل کردن چشم زدگی
بایدچند تار از مو های فرده چشم زده رو بسوزونی
خوب این جا پریسا چشم زده
ابراهیم چشم خورده خخخ
خوب این وسط مختول پریسا ملقب به پرپری
باید مجازات بشه و موهاش سوخته بشه تا چشمی که زده و به ابراهیم برخورد کرده باتل بشه و تقویم ابراهیم برگرده به تنزیمات کارخونه خخخ.
خوب شکلک گرفتن فندک زیر موهای پرپری
3
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
2
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
1
و
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
پپپپپخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
پخخخخخخخ
اون فندک رو بگیر زیر دماغ ابراهیم تا عطسه کنه و فرمت بشه و درضمن زیر دماغش کوفته قلقلی بشه و من اون قدر بخندم که شماها بترکید. ابراهیم خاطرت باشه به هوش که اومدی این فندک زد زیر دماغت بزن نافرمش کن. خوب من با اجازه در میرم شما هم رو بزنید! آخ جون!
سلام.
این نوشته که یادآور خورشیده من رو متوقف کرد.
منتظر بودم که به مناسبت رفتنش مطلبی بخونم ولی دروغ چرا تاریخ دقیقش رو یادم نبود فقط می دونستم مرداد بود ولی شما رو می دونم علاوه بر دونستن تاریخ ساعت و دقیقه و ثانیه و خلاصه لحظه به لحظه اش رو یادتونه و به این سادگی ها هم فراموش نمی کنید.
همه اش فکر می کنم خورشید واقعاً نرفته و یه روزی بر می گرده یا به هر صورت هر اتفاقی هم که بیفته شما هم رو خواهید دید در همین زمین در همین دنیا
دیگه طولانیش نمی کنم.
متأسفانه بچه ها فقط این شعر رو یک شعر ساده و معمولی دیدند در حالی که این فقط یک شعر خالی نبوده و نیست.
سلام. دوست من!
اشک، اشک، و اشک. در همین جهان. روی زمین. روی خاک. خدایا! خدایا! خدایا!