خدایا1کاری کن دیشب ها تموم بشن!

صبح جمعه.
دیشب شب عالی مزخرفی بود. هنوز سرم درد می کنه. کم مونده بود نخ بین روح و جسمم پاره بشه و از بس بالا رفته بودم داخل فضا ول بشم و دیگه نتونم برگردم این پایین. زیادی رفتم می دونم. دفعه آینده که البته به این زودی ها نیست مواظب تر میشم. دیشب، شبِ، …
دیروز عصر1کار جدید با تلگرام یاد گرفتم. بلد شدم مخاطب های تلگرامم رو حذف و مسدود کنم. تا حالا بلد نبودمش. چه قدر مخاطب حذفی داشتم! چه قدر! حسابی تمرین کردم و الآن کامل بلدم. چندتاشون رو هم، … مهلت نشد یعنی دیگه خوب دیگه خسته شدم داشت شب تر می شد گوشیم هم دیگه حوصله نداشت و، … حالا بعدا.
گوشی داخل دستم داغ شده بود انگار. ولش کردم رفتم تفریح. تفریحات خونگی و خخخ بسیار امن. امن به جان خودم. آخ سرم کاش دردش دست برداره. از نصفه شب دیشب خیلی کمتره ولی از سردرد خوشم نمیاد. کمش هم اذیت می کنه.
باید بلند شم برم سر درسم. پیش از اون نشانه های تفریحات دیشبم رو جمع کنم از هم بازش کنم پاکش کنم بذارمش داخل جعبهش روی میز آرایشم تا، … ای کاش حالاها لازم نشه. واقعا دلم می خواد دیگه طرفش نرم ولی، … زورم نمی رسه. شب هایی شبیه دیشب زورم نمی رسه. اگر نمی رفتم اگر نمی رفتم، … نمی شد باید می رفتم باید می کردم نمی شد. خدایا1کاری کن تموم بشه! خدایا1کاری کن دیشب ها تموم بشن! خدایا1کاری کن تموم بشن!
هنوز جواب ام آر آی خاله رو نشون دکتر ندادن. موند واسه فردا. حسش نیست کیبوردم رو انگلیسی کنم درستش رو بنویسم. غلطه که باشه. به جهنم.
اون بیرون بهار کولاک کرده. بهار و صبح دست در دست هم حسابی شلوغش کردن. فضای صبح جمعه پر شده از صدای چلچله هایی که دسته دسته رسیدن و می رسن . باد نمی فهمم از کجا بوی بهار درخت هایی که ظاهرا این اطراف نیستن رو میاره و می پاشه همه جا. آخ سردرد لعنتیه عوضیه عوضیه عوضی! زنگ تلفن.
جواب دادم حله.
درست8باید بجنبم. هی بابا زمان هیچ راهی نداره امروز1کوچولو یواش تر بری؟ من سرم درد می کنه1خورده مراعات کن دیگه! فایده نداره. مثل همیشه. باید برم. جمعه به خیر.

اولین کسی باشید که این پست را میپسندد.

این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال و , , , , , , , , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

4 دیدگاه دربارهٔ «خدایا1کاری کن دیشب ها تموم بشن!»

  1. ابراهیم می‌گوید:

    سلام چه خبرته داد و هوار راه انداختی اول صبحی
    وای شکلک خوابآلود و از اینا
    دیشب اینقده بیحوصله بودم نه حس درس بود و نه چیز دیگه ای
    ساعت هشت نیم شام خوردم و 9 و نیم هم گرفتم خوابیدم
    نمیدونم اصلا دیشب چرا این همه کسل آور بود واسم
    برم درس بخونم کلی عقب افتادم
    تو هم هرچی میگی خودتی

    • پریسا می‌گوید:

      سلام چیه دلم هوار می خواد اصلا کی گفته تو صبح جمعه ای که درس داری بخوابی اصلا کی گفت تو شب هم بخوابی اصلا کی گفته تو باید بخوابی پاشو درس بخون یعنی که چی میگم سرم درد می کنه این اومده میگه نگو اصلا حالا که این طوریه می خوام بزنم زیر آواز و اپرا اجرا کنم میگی چی! برو درس بخون من هم دارم درس می خونم خسته شدم گفتم1چرخکی داخل اینترنت بزنم خوردم به تو برو کنار از سر راهم بابا وایستاده اینجا واسه خودش شلوغ می کنه. برو سر درس من هم برم ادامه چرخکم رو بزنم کامل که شد برم سر درسم نمی ذاری آدم درس بخونه ای بابا من رفتم دیوونه هم خودتی.

  2. حسین آگاهی می‌گوید:

    چه عجله ای چه شلوغ و در هم!!
    میشه یک نفر به من بگه تفریحات شما دقیقاً چه شکلی بودند آیا؟

    • پریسا می‌گوید:

      خخخ تفریحات من از مدل مه سفید و صداهای1نواخت1نفس مقطّع و بعدش هم خستگی شدید و بعدش هم سردرد و آخ به جان خودم این لحظه در هوای تفریحات نیستم ولی بهش که فکر کردم از اعماق ناخودآگاهم سنگینیه سردرد گفت حاضر. دلم می خواد بشه این مدل تفریح رو دیگه نکنم. کاش می شد ولش می کردم! جدی دلم می خواد ولی، … گاهی، … این روزها خیلی کمتر ولی1زمان هایی، … خدایا کمکم کن!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا پاسخ معادله ی امنیتی را در کادر بنویسید. *