سلام97خوش اومدی.

سلام97خوش اومدی!
باید دیشب می اومدم شبیه این سال های آخری اینجا پست شب عید می زدم ولی نیومدم و نزدم. واقعیتش1متن پر و پیمون هم نوشته بودم ولی، … امسال به همه تبریک کلامی فرستادم. بدون متن. فقط کلمه های معمولی. فقط حس های دلم. ساده و روون و معمولی. به نظرم این مدلی دلی تره. در نتیجه متن بی متن. فقط کلمه های معمولی.
خلاصه اینکه سلام97رسیدنت به خیر خوش اومدی!
اومدنت رو تبریک میگم. به تویی که اومدی1دور4فصل قشنگ همراهم دور خورشید بزنی و به جفتمون خوش بگذره. به خودم که دست به دستت دادم تا جفتی1دفتر خاطرات4فصل قشنگ درست کنیم. و به تمام اون هایی که منتظر اومدنت بودن و از اومدنت خوشحالن.
چه سوغاتی قشنگی برام آوردی از راهت! دفتر سفید و رنگیه خاطراتی که بهم دادی خیلی خوشگله. از جنس زمانه. از جنس لبخندهای مهربون بابا زمان. با هم ترتیبش رو دادید مگه نه؟ بابا زمان شیطون چیزی رو لو نداد. دلم می خواد قشنگ ترین و صمیمی ترین خاطره های تا اینجای عمرم رو داخلش بنویسم. نمی دونم میشه یا نه. ولی سعی که میشه کنم مگه نه؟
خوشحالم که باهامی97خیلی خوشحالم. سال96روی هم رفته واسه من دوست خوبی بود. داخل دفتری که بهم داده بود برگه های مشکی هم2-3تایی بود و شاید واسه خاطر همون2-3تا امسال اومدنت رو کمی بارونی تماشا کردم. مطمئنم تو هم برام دوست خوبی هستی. باید بیشتر سعی کنم تا خودم هم برات مسافر خوبی باشم. میگی می تونم؟ به نظرم، … به نظرم بله. خخخ از موجود تخسی شبیه من1خورده بعیده ولی به نظرم بتونم. تو هم بهم کمک کن. شبیه96باهام مهربون باش. واسه نوشتن دفترم بهم رنگ های روشن و شاد بده.
سفر تو و من به دور خورشید شروع شده. دارم حسش می کنم. بدون1لحظه کند شدن این چرخش داره پیش میره و باید سفت دستت رو بچسبم که جا نمونم. دست های تو و دست های مهربون بابا زمان. چه خوشی بگذره3تایی!
کمی ملتهبم. کمی نگران، خیلی شاد، و کمی، … دلتنگ. بارونی. غمگین. واسه اون هایی که گردش96رو همراهم داخل این گردونه بزرگ شروع کردن ولی همراه96رفتن و جاهای خالیشون رو برای چشم های یواشکی بارونیم یادگاری گذاشتن. واسه4که در غیبت من رفت و امسال نیست تا براش تبریک عید بفرستم. واسه اون هم محلیه مجازیِ آشنا که رفت. همراه96رفت و من رو برای ابد بدهکار و منگ جا گذاشت. واسه قهرمان کوچولوی بزرگی که آغوش کوچیک و روح بزرگش همه سرشار بود از زندگی. زندگی ای وسیع تر از این نفس کشیدن های خاکی که ما زندگی تصورش می کنیم. کسی که کمتر از1هفته باهام بود و بهم اندازه1عمر درس مهربان بودن، دوست داشتن، پیروز شدن، پذیرفتن و زندگی کردن داد. کسی که نشونم داد زندگی از خاکی که بهش چسبیدم خیلی خیلی بزرگ تره، و میشه در1جسم کوچیک7ساله از تمام زندگی بزرگ تر بود. دلم تنگه از دیدن جاهای خالی در لحظه ورودت.
دلم تنگه از درد اون هایی که امسال رو از پشت پرده خیس از جنس یادش به خیرها شروع کردن. دلم تنگه به خاطر دعاهایی که از دل بیشتر از نصف عزیزهای این خاک میره به آسمون و همگی همدلانه و با تمام وجود در انتظار اجابتشون یواشکی می باریم. اما با تمام این ها، تو از راه اومدی. به من1دفتر رنگی از جنس زمان کادو دادی و دستم رو گرفتی تا1دور4فصل با هم دور خورشید بچرخیم. آخ جون گردش! سفر! اون هم به مدت1سال! عالیه! می خوام عالی بگذره. می خوام امسال دفترم اگر قشنگ ترین دفتر دنیا نشد، یکی از قشنگ ها باشه. لازم نیست کسی تحسینش کنه. همین اندازه که خودم باور داشته باشم برام کافیه. حضورت قشنگ شروع شده برام97و اگر خدا بخواد قشنگ هم ادامه پیدا می کنه. امیدوارم که این طور باشه. برای من، برای اطرافیانم، برای تمام دل های آشنا و نا آشنا که با1عالمه دعا شروعت رو تماشا کردن و هم زمان وارد این گردونه شدن. امیدوارم به همگیمون این دور حسابی خوش بگذره.
دیگه باید بلند شم. باید قاطی بقیه رسیدنت رو جشن بگیرم. باید تبریک ها بگم و به تبریک ها جواب بدم. باید لحظه های آغازت رو زندگی کنم چون می دونم این گردونه به هیچ قیمتی عقب گرد نداره و اگر نجنبم1سری ماجرا و1سری لحظه و1سری زندگی کردن رو از دست میدم. زمان ندارم ویرایشش کنم و بهتر بنویسم. ببخش. دارن صدام می کنن. باید برم.
سال نو به من، به تو، به هر کسی که از اینجا رد میشه و تبریکم رو می خونه مبارک!

اولین کسی باشید که این پست را میپسندد.

این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال و , , , , , , , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

4 دیدگاه دربارهٔ «سلام97خوش اومدی.»

  1. ابراهیم می‌گوید:

    سلام خوشحالم تبریک دیشبم رسیده
    امسال همه جوره با پارسال متفاوت سال رو تحویل کردم
    دیروز غروب به یاد اونایی که دیگه نیستن کمی اشک ریختم نه زیاد فقط یه کوچولو
    بعد برعکس هر سال دوست نداشتم که تنهایی سال رو تحویل کنم
    گفتم و خندیدم
    حتی وقتی از مرگ کسی که تقریبا میشناختمش و دیروز یا نمیدونم پریروز فوت شده بود گفتن فقط خدا رحمتش کنه گفتم ناراحت نشدم
    البته نه اینکه نشم چرا شدم ولی سعی کردم بهش فکر نکنم
    هرچی بوده واسه 96 بوده و این 96 داره میره و حالا 97 داره میاد پس باید اولین صفحه دفتر رو با رنگهای شاد رنگ بزنم
    میگن آدم تو لحظه سال هر کاری انجام بده تا آخر سال مشغول همین کاره
    پس گفتم خندیدم فال حافظ گرفتم و و و و
    حافظ بهم قول داده بود که خبر خوبی تو راه دارم
    همین شادترم کرد
    حتی اگه این خبر یه سراب باشه بازم میارزه به اینکه بخاطرش شاد بود و تلاش کرد تا واقعی بشه
    سفر به دور خورشید شروع شده
    پس به امید سفری خوش بزن بریم

    • پریسا می‌گوید:

      سلام ابراهیم. ببخش دیر رسیدم. باهات موافقم. من هم شبیه تو امسال به یاد رفته ها بارونی شدم اما اجازه ندادم خیلی طولانی بشه. مطمئنم که حالاها این رفتن ها از خاطرم نمیره اما رفتن و بودن هر2جزئی از زندگی هستن. باید زنده بودن رو زندگی کنیم. کار درستی کردی. ایول فال حافظ! من نگرفتم. نمیشه حالا بگیرم آیا؟ الان اگر بگیرم فال تأخیری حساب میشه آیا خخخ! سفر به دور خورشید. ایول سفر! ابراهیم داخل گردونه بیا این نزدیکی ها بشین دستم برسه بهت در طول سفر حسابی باهات دشمنی کنم کیف میده خخخ شکلک دیوونه و از این چیزها. ابراهیم! زندگی دکمه عقبگرد نداره. لحظه ای که رفت دیگه رفت. به قیمت تمام ثروت جهان هم نمیشه پسش گرفت. پس هر لحظهت رو تا می تونی زندگی کن. این رو به من خیلی گفتن و نشنیدم. ای کاش می شنیدم!
      همیشه شاد باشی دشمن عزیز.

  2. نوکیا ان82 می‌گوید:

    بادرود@ به نظر من چون سال روی سغ گشته باید مثل سگ پاچه بگیریم و پارس کنیم و اخلاق سگی داشته باشیم… سال نوتون مبارک!

    • پریسا می‌گوید:

      سلام نوکیا عیدت مبارک! البته این امر مهم یعنی پاچه گرفتن رو در روز اول عید حسابی به انجام رسوندم خخخ ولی کلا با این مدل موافق نیستم. به جان ذات مهربونم خخخ ارواح مخ نداشتهم خیلی مهربونم من. بیخیال. ترجیح میدم کمتر بهانه عربده کشی های مدل1فروردین97دستم بدن و امسال رو مهربان تر سپری کنم. هی نوکیا! شاد باش! خیلی زیاد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا پاسخ معادله ی امنیتی را در کادر بنویسید. *