خوب4روز تعطیلی هم تموم شد. باید بلند شم و حسابی دلم نمی خواد خخخ. ولو موندن و خوابیدنم میاد. بر دماغ شیطون برف! بیخیال الان پا میشم بابا.
زندگی چه عجیبه! داستان هاش و واقعیت هاش. در هم پیچیده و عجیب. غیر قابل پیشبینی و عجیب. متحیر کننده و عجیب. عجیب! زندگی عجیبه! همه چیزش!
اونی که سال ها منتظر پایان خودش مونده تا اطلاع ثانوی موندگار میشه و کسی که هیچ تردیدی به موندنش نبود تهدید میشه به رفتن. واسه درمون درد کسی دعا می کنی که وجودش و عملش واسه اولین و شاید آخرین دفعه در تمام عمرت با حس نفرت خالص آشنات کرده! از چیزی که زمانی بهشت پایان ها برات بود فاصله می گیری و در میری. دلتنگ دل هایی میشی که برات تنگ نمیشن و نگاه های خیس از دلتنگی که به راهت مات شدن رو مات رها می کنی و رد میشی. به اعتبار افرادی که به شهادت آسمون و زمین واسشون1درصد هم اعتبار نداری ناخواه هایی رو با لبخند تاب میاری که روحت رو نفس بُر می کنن و بعدش یا باید هوار بزنی یا دسته کم1چیزی رو با حرص بشکنی تا شاید صدای شکستن و فشار حاصل از عربده و خونی که بر اثر برخورد تکه شیشه ها با دستت گرم و تازه جاری میشه و با کمک اون درد نبضدار لعنتی تسکین بگیری و فراموشت بشه که اون لبخندهای لعنتی رو به چه زجری زدی. از ندیدن اون هایی که مطمئن بودی در جاده زندگی همراه هات هستن حیرت نمی کنی و در عوض در مناسبت های آنتیک و کاملا دور از انتظار درست لحظه ای که سرت رو پایین گرفتی و بی توجه به منظره های اطراف جاده عمرت رو گرفتی و میری، با کسی برخورد می کنی که ایمان داشتی دیگه در هیچ کجای سرنوشتت نمی بینیش و قسم خورده بودی که اگر دیدیش، اگر دیدیش، اگر به حکم مجازات تقدیر دیدیش، لعنت هم صرفش نمی کنی و فقط میری تا ندیده باشیش. نه تنها بهش بر می خوری، نه تنها در برابر دستش که روی شونه هات فرود میاد بی هوار و بی جنگ متوقف میشی، نه تنها از دست هاش که2دستی طرفت گرفته عقب نمی کشی و هرچند مات ولی بی دردسر و بی مکث بهش دست میدی، بلکه چنان از رفتار غیر قابل انتظارش متحیر میشی که ماتت می بره. چند لحظه بعد هم از دستش چنان وحشتناک به خنده می افتی که نفست بالا نمیاد و در کمال صداقت بریده از قهقهه هایی که می دونی آخرش به هقهق ختم میشن هوار می زنی که نمی تونی هیچ چی بگی. نمی تونی! بعدش اون قدر می خندی که جونت بالا میاد و چشم هات می زنه بیرون.
طول می کشه تا حالت جا بیاد و بشمری ببینی این چندین دفعه بعد از اطمینانت به دیگه ندیدنشه که هم رو دیدید. که به هم دست دادید. که چند لحظه وسط شلوغی های جاده با هم هم قدم شدید و هرچند کوتاه ولی رفتید و حرف زدید و خیلی آهسته و شاید با لبخند هرچند محو واسه هم دست تکون دادید و جدا شدید و هر کدوم رفتید به مسیر خودتون تا دفعه بعد و سلام بعدی که مشخص نیست هست یا نیست. تو مشخص نمی کنی. سرنوشت مشخص می کنه. بیخیال مشخص کردنش میشی و میری به راه خودت.
میگم واسه چی بعضی آدم ها اینهمه بیمارن آیا؟ طرف نشسته انگار زبونش رو به لیچار نچرخونه1چیزیش میشه. بی ربط و بی خودی باید مزخرف بگه. اون لحظه اگر ازش بپرسی این چه کرمیه می ریزی به خدا اگر حرف درست درمون واسه گفتن داشته باشه! فقط کرم داره! مرض هم نداره کرم داره! جواب این مدل ها چیه؟ معلومه سکوت! وانمود کن نشنیدی حله. اوایل واسه من سخت بود این نشنیدن. الان هم خیلی ساده نیست ولی خیلی ساده تر شده. پیش از این اگر تلافی نمی کردم دردم می اومد. الان به طرف ترحمم میاد. اون قدر شدید که تا جایی که تحملم می رسه دلم نمیاد اذیتش کنم. طفلک داغون! بذار بلوله چیکارش دارم آخه؟ گناه داره! جدی این میاد در نظرم و بیخیالش میشم. خودم2دقیقه1کوچولو شاید گرد و خاکی بشم شاید هم نشم ولی در هر حال همچین موجوداتی از نظر من اذیت کردن ندارن پس جواب و تلافی رو بیخیال و خدایا درمونشون کن!
تیم تاک محله راه افتاده و خودم هم تقریبا دارم داخلش راه می افتم. دیشب با بچه محل ها کلی خندیدیم. هر کسی هنری داشت ارائه داد که با بچه ها به اشتراک بذاردش و من این وسط بی هنر بودم خخخ! جدی هرچی فکر کردم چیزی نداشتم این خیلی افتضاحه آیا؟ شکلک منفی. خوب به من چه بی هنرم همه که واسه روی صحنه ساخته نشدن آخه!
ساعت6ونیم شد آیا؟ اوخ! ول کن زوده هنوز.
شعر این دفعهم رو دوست ندارم به نظرم عوض کنمش1دونه دیگه ببرم امروز. این یکی زیادی از نظرم ضعیفه.
دیروز زبان نخوندم. خدایا این لغت های نکبت رو چه مدلی حفظ کنم آخه؟
ساعت انگار پرواز کردنش گرفته. بابا وایستا یواش تر الان در میری عقبکی میایی یواش! عه!
به جان خود خودم کلی جفنگ داشتم بگم الان تمامش یادم رفت. چیکار کنم یادم رفت! حالا بعدا یادم میاد زمان ندارم بنویسمش حرصی میشم.
امروز خدا کنه1چیز مثبتی بشه. نمی دونم چی هر چیزی ولی از اون فوق مثبت هاش. لعنت به چیز کم خخخ! خوب چیه آرزو کردن که خرج نداره کنم دیگه! خداجونم اصلا فوق مثبته رو امروز بده این از رو بره چپ و چول مدل عاقل اندر دیوونه نگاه می کنه!
میگم نمیشه امروز بیخیال انجمن شعر بشم آیا؟ اه استاد گفت بعد از تعطیلی شاید حس و حال نباشه ها این ملت گفتن هستیم. کاش می گفتن امروز نباشه! شکلک تنبلی.
هوا خنک شده و آخ جون! دیشب در و پنجره ها باز بودن و نصفه شب خزیدم زیر این پتو کلفته که بغلم می کنه. بابا بیدارم به خدا این پتو کلفته1جوریه میرم زیرش انگار بغلم می کنه راست میگم خخخ.
خدا به داد برس داخل کلاس امروز آتیشی نباشه به جان خودم همه چیز اونجا که می رسه ته می کشه انگار. هوا معمولیه داخل کلاس ما خیس عرق میشیم. انگار حکم اومده اونجا همه چیزش اذیتمون کنه. همکارم صبور تره. واسه چی من اینهمه زود بی تحمل شدم آیا؟ جدی این بنده خدا سال هاست داره همین کار رو می کنه و نبریده. من واسه چی اینهمه زود بریدم؟ ایراد کجاست؟ چی این وسط درست نیست که باید درستش کنم؟ شاید نگاه خودم. چه مدلی ببینم که درست بشه؟ بقیه راحت تر تحمل می کنن و من واقعا، … بیخیال سر صبحی. هوا. کاش داخل کلاس هوا خنک باشه!
دلم می خواد ادامه بدم ولی اولا بقیهش رو خاطرم نیست دوما دیرم میشه. بابا زمان داره عصاش رو به نشونه تهدید تاب میده که اگر نجنبی میرم و جات می ذارم حالا بدو تا نرسی! تهدیدش جدیه. جدی و خطرناک. آهایی بابا زمان! حال ندارم دنبالت پرواز کنم وایستا اومدم وایستاااا!
Top Liked Posts
Powered by WP Likes- درباره پریسا
36
8
- انتقال تموم شد. هورا!
7
14
- آخرین پرواز2
6
46
- سلام به همگی.
5
22
- من و دیروز و امروزم
4
18
- درباره پریسا
-
نوشتههای تازه
دستهها
اطلاعات
پیوندها
آخرین دیدگاهها
- پریسا در سال تحویل.
- ابراهیم در سال تحویل.
- پریسا در میخوام بخوابم.
- پریسا در میخوام بخوابم.
- پریسا در انتظار سیاه.
- ابراهیم در میخوام بخوابم.
- مهشید در میخوام بخوابم.
- ابراهیم در انتظار سیاه.
- پریسا در شوک و شک و ای کاش، عبرت!
- ابراهیم در شوک و شک و ای کاش، عبرت!
- پریسا در تلخ اما آرام.
- ابراهیم در تلخ اما آرام.
- پریسا در همراه امن.
- مینا در همراه امن.
- پریسا در انتظارهای کوچولو.
- پریسا در کمی شب. فقط کمی. فقط اینجا.
- پریسا در کمی شب. فقط کمی. فقط اینجا.
- ابراهیم در کمی شب. فقط کمی. فقط اینجا.
- ابراهیم در انتظارهای کوچولو.
- ابراهیم در کمی شب. فقط کمی. فقط اینجا.
آمار
- 0
- 92
- 42
- 146
- 70
- 1,939
- 23,889
- 375,115
- 2,644,732
- 269,293
- 75
- 1,122
- 1
- 4,800
- سه شنبه, 8 فروردین 02