سلام صبح به خیر. خدایا ببین چه روز دلیه! کلا دوست دارم این صبح رو! البته اگر کلاس زبان نداشتم و دسته کم زبانه رو دیشب خونده بودم خوب بیشتر دوستش داشتم ولی خخخ! دیروز خوب شروع شد ولی سنگین گذشت که البته تقصیر روز خدا نبود تقصیر خودم بود. اول صبح حالم گرفته شد از ولش کن بیخیالش، بعد از ظهر هم چنان به شدت از جا در رفتم که حتی نمی شد هوار بزنم فقط می نوشتم و با همین نوشتن داخل واتساپ چنان شلوغ کاری راه انداختم که بنده خدا بقیه ها، بعدش هم پرهیز از این مزخرف ها رو یادم رفت و در نتیجه حضرات سردرد و سرگیجه تشریف فرما شدن و بعدش، … بیخیال گذشت رفت. مثبت ها رو عشقه. دیروز داخل اون انجمنه1عالمه تشویق شدم، دیروز رفتم آب بازی، دیروز روز خوبی بود، من خوبم، همه چیز آرومه، کلا جهان رو خدا رو عشقه. دیشب1بهم گفت حرصی شدن های دیروزم منطقی نیست. در کمال صداقت بهش گفتم تا حالا به منطقی بودنش فکر نکردم. 1معتقده که در کل بیخیال این مورد و بیخیال باقیه موارد.
دیشب حس کردم چه قدر خوابم میاد. شبیه کسی بودم که1ساااال یا بیشتر پیاده از سربالایی رفته بالا و دیشب1جور حس رسیدن داشتم. شونه هام سبک شده بودن از همه چیز های قصه. دیشب قصه تموم شد. خدایا شکرت. انگار جهان قصه چرخید1دور کامل زد و واسه من برگشت سر جای اولش. دیشب حس کردم میشه فرض کنم دفعه اوله که وارد قصه شدم. میشه از همون قدم اول فقط تماشا و تماشا و تماشا کنم و داخل قصه نباشم. انگار1فیلم تکرار شده رو دارم از اول تماشا می کنم و می دونم بعدش و وسطش و آخرش چی میشه پس واردش نمیشم و سفت در جایگاه تماشاگر باقی می مونم. دیشب حس کردم واسه من داخل این قصه میشه که همه چیز از اول باشه. فقط تماشا. وحشتناک دلم1لحظه هایی پریدن وسط صحنه رو خواست دیشب اما فعلا که نپریدم خخخ. مطمئنم که منفی مثبتم از دیروز های قصه به این سادگی نمیره ولی می دونم که اگر بخوام میشه که واسه من، فقط واسه خود من، همه چیز از اول باشه. اولش سخته خیلی سخت شبیه دیشب. اما به نظرم میشه که بشه. کاش لازم نمی شد ولی، … زندگی تجربه هست و گاهی عمل به درس های تجربه شبیه زبان خوندن سخت و چیزه خخخ!
با تمام این ها من واقعا حس سبکی می کنم. از شما چه پنهون، شونه هام سنگین بودن از گرد و خاک. از حس تاریکی و از اینکه زمان های توقف و تأمل حس تقصیر. خسته شده بودم از این ای کاش های موریانه صفت. ای کاش فلان جا از سر نارضایتی فقط سکوت می کردم و سکوت. بدون هوار بدون حرف بدون هیچ ماجرایی فقط یواش و بی دردسر شبیه دیشب می کشیدم عقب. آخ از این ای کاش ها! اذیتم می کردن. حالا دیگه تموم شده و من حس می کنم اندازه1پر سبک شدم. خدایا شکرت! شکرت که به شونه هام و به شب هام رحم کردی! خداجونم چه قدر دوستت دارم. حالا1چیزی! یعنی میشه که من بچه مثبتی باقی بمونم و تماشاگر خوبی باشم آیا؟ اوخ اعتراف می کنم که بدجوری سخته. خوب چیه سخته دیگه خخخ! خدایا کمکم کن! بسه دیگه چه قدر من حرف می زنم! می زنم که می زنم دلم می خواد بزنم ای بابا! اصلا اینجا30برابر هم حرف بزنم خیالی نیست. اینجا رو دوست دارم. اینجا رو دوست دارم امروز صبح رو دوست دارم خدا رو دوست دارم کلا شبکه مثبت خورده وسط ملاجم دوست دارم دووووووست دارم خداجون شکرت از بس می خوامت خل شدم خخخ! اوخ به جان خودم دیرم شد الان جا می مونم خیر سرم8باید سر کلاس باشم دفعه پیش شانس آوردم استاد دیر رسید وگرنه غیبته رو خورده بودم هیچ چی هم نخوندم و… دیگه چیچی بود؟ خخخ شکلک حیرت از پر حرفی های خودم! شکلک رضایت. شکلک آخ جون!
امروز باید این شاخه شقایق رو تمومش کنم و بپرم سر سنبل ها و چسب حرارتی و شاخه گندم و باز هم آخ جون! از اون آخ جون های بلند که به هوار می خوره و حنجره رو قلقلک میده. راستی کنفرانس آواز هم داشتم این هفته. استاد میگه عالی هستم. خودم هم زمان هایی که صدام رو ول می کنم خوشم میاد. آوازه غمگین بود و من از فشار ای کاش های موریانه صفت کم مونده بود گریهم در بیاد. ولی ای کاش ها تموم شدن. دیگه تموم شدن و مطمئنم این دفعه وسط آواز گریهم نمی گیره. تا زمانی که1قصه دیگه البته نه از جنس این دفعه ای با خودش ببردم و نق زدن هام رو شامل بشه خخخ! دیگه واقعا دیرم شد اگر زمان داشتم همچنان می نوشتم ولی زمان نیست و باید بجنبم.
خدایا شکرت! خدایا می دونی که بد می خوامت! خدایا ایول خدایااااا می خوامت می خوامت میییییی خواااااااامت!
شاد باشید!
Top Liked Posts
Powered by WP Likes- درباره پریسا
36
8
- انتقال تموم شد. هورا!
7
14
- آخرین پرواز2
6
46
- سلام به همگی.
5
22
- من و دیروز و امروزم
4
18
- درباره پریسا
-
نوشتههای تازه
دستهها
اطلاعات
پیوندها
آخرین دیدگاهها
- پریسا در سال تحویل.
- ابراهیم در سال تحویل.
- پریسا در میخوام بخوابم.
- پریسا در میخوام بخوابم.
- پریسا در انتظار سیاه.
- ابراهیم در میخوام بخوابم.
- مهشید در میخوام بخوابم.
- ابراهیم در انتظار سیاه.
- پریسا در شوک و شک و ای کاش، عبرت!
- ابراهیم در شوک و شک و ای کاش، عبرت!
- پریسا در تلخ اما آرام.
- ابراهیم در تلخ اما آرام.
- پریسا در همراه امن.
- مینا در همراه امن.
- پریسا در انتظارهای کوچولو.
- پریسا در کمی شب. فقط کمی. فقط اینجا.
- پریسا در کمی شب. فقط کمی. فقط اینجا.
- ابراهیم در کمی شب. فقط کمی. فقط اینجا.
- ابراهیم در انتظارهای کوچولو.
- ابراهیم در کمی شب. فقط کمی. فقط اینجا.
آمار
- 0
- 51
- 35
- 117
- 62
- 1,811
- 26,108
- 375,323
- 2,644,402
- 269,131
- 64
- 1,122
- 1
- 4,800
- سه شنبه, 8 فروردین 02
سلام ِِِِِ تو اینجا چکار میکنی؟؟؟!
ما فکر کردیم رفتی جزوه آبزیان شدی کی و چطور از زیر آب در رفتی اینجا؟؟؟
خیلی خوشحالم که شادی و تقریبا همه چی واست آرومه
سلام ابراهیم. آخجون آب! میمیرم واسه آب بازی ولی واقعیتش دیروز1خورده یواشکی خسته شده بودم دلم می خواست سریع تر برگردم خونه و4دیواری و سکوت و گل و کتاب و خخخ! من1استخر خصوصی وسط اتاقم می خوام! بله همه چیز آرومه و زده به سرم که بیشتر آرومش کنم. امروز به تیر آروم تر کردنش از کلاس زبان برگشتم خونه ولی هنوز اقدام نکردم. بعید نیست1دفعه خخخ! حالش رو ببر ابراهیم. زندگی عقبگرد نداره. فقط شاد باش!