روز خوبی بود!

سلام شب به خیر. آخ پدرم در اومد! جیگیلک اینجا بود از بس2تایی بالا پایین پریدیم جونم بالای ملاجم داره می چرخه خخخ! عشقم عشق نازم! خدایا چه قدر خندیدن هاش رو دوست دارم! خلاصه که الان همه رفتن و من مانده ام تنهای تنها با1عالمه ظرف که خداییش جون ندارم بلند شم بشورمشون. از طرفی هم بدم میاد ظرف های شب بمونه واسه صبح. خدایااا گناه دارم خخخ!
بیخیال ولش کن امروز رفتم اولین جلسه کلاس گل سازی و آخ جون! کلا اول راه بودم ولی آخر کلاس1گلدون کوچولو داشتم با3تا شاخه گل شقایق5پر که بینا ها می گفتن حسابی قشنگ شده و تشویقم کردن و با گلم عکس هم گرفتن. الان هم1گونی تکلیف واسه گل بعدی و کلاس بعدی روی سرم ریخته که امشب نشد خیلی بهشون برسم. خدا کنه فنی حرفه ای رضایت بده ازم آزمون بگیره و واسه خاطر چشم هام بامبول در نیاره مدرک می خوام. نمی دونم به چه دردم می خوره به هر حال من از پیش رفتن در این کلاس و این کار لذتم رو می برم چه مدرکی در کار باشه و چه نباشه. اما مدرکش رو هم می خوام. نمی دونم به چه کارم میاد ولی می خوامش. مهره بافی مدرک و آزمون نداشت که نق بزنم ولی گل کریستال هم آزمون داره هم مدرک. خدایا1کاری کن لطفا!
عزیزی که بدون اسم داخل فرم تماس ایمیل میدی اشتراک گل ساختن هام رو می خوایی! چه مدلی باهات به اشتراک بذارمشون آخه! تو که نه اسم داری نه ایمیل درست و حسابی من چیکارت کنم! خودت بگو چه مدلی این اشتراک رو پیش ببرم واست انجامش بدم.
دیگه چی بود خواستم بگم نمی دونم. آهان1خورده هوایی شدم باز. نه بابا از اون هوا ها نیست خخخ! اون فصل دیگه تموم شد. کامل تموم شد و الان مشکلم اینه که زیادی داره تموم میشه. کلا هواییه پریدنم. از کل دفتر. امشب1لحظه دستم رفت روی کلید پرتاب تا بپرم ولی گفتم بیخیال بمونه واسه صبح شاید فردا که بیاد زیبایی های حضور رو بیشتر ببینم و بخوام بیشتر متوقف باقی بمونم. امشب که کلا تمام هوام هوای بریدن و پریدنه. دعا نمی کنم که ای کاش صبح فردا این مدلی نباشم. دیگه خیالم نیست. بیخیال باز دارم می رسم به جا های مگو. خدایا ظرف1عالمه ظرف ای خداااا حسش نیست خستهم. امروز خوش گذشت. کاش فردا و فردا ها هم خوش بگذره! به من و به همه!
همیشه شاد باشید!

2 نفر این پست را پسندیدند.

این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال و , , , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

4 دیدگاه دربارهٔ «روز خوبی بود!»

  1. ابراهیم می‌گوید:

    سلام پریسا پاشو پاشو دیگه کلی ظرف اینجا ریخته تو نشستی داری نگاه میکنی!
    تو گل سازی هم موفق باشی

    • پریسا می‌گوید:

      سلام ابراهیم اون شب و ظرف هاش وایی خداجونم اگر بدونی چه عزاب علیمیه خسته باشی1عالمه ظرف هم باشه و تو باشی و آخر شب باشه و بدت بیاد1کوه ظرف کثیف بمونه واسه صبح و حال جم خوردن هم نداشته باشی و و و و و و و و و و و و آآآآیییی از تصورش هم حس میل به خودکشی بهم دست میده!

  2. حسین آگاهی می‌گوید:

    سلام.
    من باز اومدم.
    یادتون باشه من همیشه هستم شاید کمرنگ بشم ولی پاک نمیشم.
    مگه این که پرتابم کنید بیرون.
    خیلی خوبه که به خاطر خواستن ها مبارزه کنیم.
    شما مدرک رو هم خواهید گرفت وگرنه پریسا نیستید.
    باز وقت امتحان ها شده و من این جا سری می زنم.
    فعلاً موفق باشید تا کم کم پست های عقب مونده ام رو بخونم.

    • پریسا می‌گوید:

      ایول سلام دوست دیروزی های من و اینجا! درست در زمان هایی که مطمئن میشم دیگه نیستید شما هستید! آخ جون! خوشم میاد از این1بخش از خودم. حس و حالم رو صاف هوار می زنم خخخ! الان هم حسابی خوشحالم اینجایید! امتحان وایی باز هم امتحان خدا بگم چیکارش کنه این امتحان رو که حسابی ازش بدم میاد! ایشالا سریع و موفق سپریش کنید! خوشحال تر از خوشحالم که باز هم اینجایید دوست من!
      همیشه شاد باشید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا پاسخ معادله ی امنیتی را در کادر بنویسید. *