خدایا تعطیل شدم یوهوووو!

سلااام تعطیل شدم یوهووووو آخجون! حسابی امسال سر تعطیلی داستان داشتم که ادامهش سال آینده هست و وایی بر ارزشیابیم که زیر دست مدیر گل تشریف داره ولی بیییییخیاااااالش لحظه رو عشقهههه خخخ خدا رو چه دیدی شاید تا مهر آینده1چیز عالیه فوق عالی شد و کلا زدم به فاز آخجون های بی انتها! واسه چی نباید بهش امیدوار باشم؟ خیال پردازی که به جایی بر نمی خوره! می خوره آیا؟ چه مثبت چه مثبت، خخخ، الان خرداده و تصور از مهر و ماجرا هاش پررررر! پس، میریم سر اول ماجرا. تعطیل شدم یوهوووووو آخجون!
امروز کلی مایه های آخجون دم دستمه. اول اینکه اولین روز تعطیلیم بود، دوم اینکه زنگ زدم واسه کلاس گل سازی صحبت کردم و قراره فردا اولین جلسهش رو برم ببینم چه مدلیه، سوم اینکه کتاب های بلند نویسی شده انگلیسی که واسه کلاس تیر ماه لازم داشتم رسید و خاطرم واسه این ترم جمع شد، چهارم اینکه نمی دونم چی فقط اینکه دلم می خواد همین طوری عشقی الکی بگم آخجون، و پنجم اینکه کلا آخجون گفتن کیف داره و خوشم میاد از این لفظ آخجون و از خودم و از اینجا و از کل جهان هستی و آخجون!
باید بجنبم1خورده هنر ها رو سریع تر بزنم تموم بشه تا واسه طرح هام1پشتیبان گرفته باشم. از فردا که هنر جدید شروع بشه حسابی خوش به حالمه. همه چیز مثبته جز اینکه من همچنان دلم عشق و حال می خواد و پیش نمیادش. دلایل پیش نیومدنش رو حسش نیست اینجا بگم. کلا حسش نیست الان بهش فکر کنم. اولا در هوای آخجونم، ثانیا داره یواشی یواشی خوابم می گیره، ثالثا کلا حس منفی شکافی ها نیست خخخ!
مادرم یواشکی نگرانه که حس کلاس زبان رفتن رو نداشته باشم و ولش کنم. گاه گاهی در حال هشدار دادن ها که ببین زبانت رو سفت بچسب ممکنه سفر پیش بیاد و احتمالش زیاده که باز لازمت بشه و از این چیز مثبت ها مچ خودش رو می گیره خخخ! سعی می کنم حسش باشه. هست البته1خورده چون کتابش رو دارم حس و حالم بهتره و شبیه دفعات پیش عضو نیمه آزاد نیستم. یعنی متفاوت باقی نمی مونم. کانون سخت گیره و طرف همون سر تست صاف بهم گفت اینجا شما باید درس جواب بدی تمرین حل کنی و تکلیف حاضر کنی. شبیه بقیه. کلی ذوق کردم از این تأکیدش. حس مثبتیه که شبیه همه ازت انتظار بره و با حس صواب و لطف باهات راه نیان. لعنت به این! ولش کن بیخیال. خلاصه اینکه تعطیل شدم و از زور شدت آخجون خزیدم اینجا تا بتونم در خلوت دلچسبم از سر آسودگی و تا هر جا که صدام بالا بره هواااآاااآاااآاااآاااآاااآااار بزنم. آخیش هوار هام رو زدم. حالا برم ببینم کتاب به درد بخور چی داخل سیستمم گیر میاد بخونم. اگر گیر بیاد که هیچ. اگر گیر نیاد باید دست به سرچ بشم. دیگه نمیشه معطل بمونم باید بزنم به دل اینترنت.
خوب دیگه بسه من رفتم شما هم شاد باشید!

2 نفر این پست را پسندیدند.

این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال و , , , , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

4 دیدگاه دربارهٔ «خدایا تعطیل شدم یوهوووو!»

  1. ابراهیم می‌گوید:

    سلام پریسا خوش به حالت تعطیل شدی اصلا حالا که تو تعطیل شدی و من موندم تو امتحانات میدونی سه ماه و خورده ای دیگه مهر میاد!!

    • پریسا می‌گوید:

      سلام ابراهیم. خدایا ابراهیم آخه چه طور می تونی چه طور دلت میاد چه طور میشه که اینهمه بی رحم باشی! آخه اینهمه بی رحمی رو چه مدلی داخل موجودیتت جا دادی! آخه چه طور میشه اینهمه بی رحمی آخه! این طوری دلم خنک نمیشه وایستا1خورده با بطری بزنمت بلکه خشمم فروکش کنه!

  2. حسین آگاهی می‌گوید:

    سلام.
    مُبااااااااااارَکِ
    من کِی تعطیل میشم پس؟

    • پریسا می‌گوید:

      سلام دوست من. خخخ شما چون اندازه من از ایام غیر تعطیل حرصی نشدید پس بیشتر طول می کشه خخخ. شکلک1فروند آخجونِ یواشکی و بعدش با سرعت نور فرااار!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا پاسخ معادله ی امنیتی را در کادر بنویسید. *