خدا! خدا! خدا!

امروز3شنبه هست. دیروز2شنبه4اردیبهشت96روز عجیبی بود خیلی عجیب. رسما وارد1اتوبان دیگه شدم! دیروز اسم نداره! هنوز هنگم! هنوز ماتم! مدرسه! خستگی! انجمن شعر! دیر! غروب! شب! اون2تا شعر! سر شب! خیابون! همراه های پیاده! صحبت ها! آگاهی ها! 1لحظه توقف! 1هشدار از جنس نشونه! اون آقای کنار بساط! مه سفید ! صحبت ها! خندیدن های از جنس آگاهی! نشونه ها! نشونه ها! حرف هایی برای فردا! نشونه ها! خونه! اون دعوتنامه مقوایی! نشونه ها! قرار هایی برای فردا و برای شنبه! نشونه ها! آگاه شدن ها! شعر ها! نشونه ها! آگاه شدن ها! نشونه ها! بحث در مورد آمادگی های لازم واسه شنبه! قرار دیدار عجیب فردا! نشونه ها! حیرت! انتظار! دلواپسی! حیرت! انتظار! نشونه ها! سکوت! شب! معجزه! خدا!
هنوز هنگم! هنوز ماتم! یعنی بعدش چی میشه؟ خدا! خدا! خدا!

اولین کسی باشید که این پست را میپسندد.

این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال و , , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

2 دیدگاه دربارهٔ «خدا! خدا! خدا!»

  1. نوکیا ان82 می‌گوید:

    بادرود@ من امروز خیلی خوشحالم… من میخواستم به یه نفر ایمیل بزنم و حسابی حالشو بگیرم ولی رحمش کردم و بیخیال شدم… من با سکوتم حال خیلیارو میگیرم… من دیشب حال یه نفر را گرفتم و حسابی خندیدم… من از خندیدن به یه نفر خیلی لذت میبرم@

    • پریسا می‌گوید:

      سلام نوکیا. اما من دلم حسابی گرفته. از همون چیزی که تو بهش می خندی من دلم حسابی گرفته. آخه ما کجا داریم میریم؟ یعنی واقعا به این،… به نظرم من بد نیست فعلا چیزی نگم تا حرصم بره الان حرف زدنم به صلاح نیست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا پاسخ معادله ی امنیتی را در کادر بنویسید. *