شاکی ام بچه ها! از دستِ خودم!

سلام به همگی.
بچه ها شعر ندارم داستان ندارم هیچ چی که1خورده هوای محتوا ازش بلند شه ندارم فقط حرفم گرفت اومدم پر حرفی.
اجازه بدید ببینم ایامم چه مدلی سپری میشن اینجا نق بزنم!
خوبببب! شکلک فکر شکلک فکر شکلک بسیار فکر آهان پیدا کردم.
اون آقای ناشر ازم داستان های کوتاه تر خواست چون این یکی که بهش دادم کلا خودش و بنده خدا ویرایشگرش رو فرستاد به هنگ از بس تعداد صفحاتش زیاده. داستان دیوار رو امروز واسهش ایمیل کردم نمی دونم گرفته یا نه. میگم به نظر شما باز هم بفرستم براش یا فعلا همین2تا بسه؟؟
به خانم مرواریدیه هم دیروز عصری زنگ زدم خواست طرحم بده به1کسی دیگه رسما بهش آویزون شدم قراره4شنبه شب بهش زنگ بزنم واسه5شنبه برنامه بذاره1ساعتی برم پیشش حالا باید واسه جور کردن جلسه های بعدی1فکری کنم. این هم شد کار؟
2جلد کتاب منجوق و مروارید هم گیر آوردم که بیناییه تصویریه شکلک خشم شکلک بسیار خشم شکلک ناکامی و خشم شدید از جنس ناکامی و از این شکلک زشت ها.
بچه ها امروز به جای سر کار رفتن دعوت شدم به1جایی که از این مراسم به قول مدیر نابیکور ها داشتن. چی بگم! ولش کن چیزی نمیگم خوشم نمیاد مرخصیش رو عشقه که بهش عشق می ورزم خخخ!
بیخیال این ها که گفتم پیش درآمد وراجی های اصلیم بودن! اصلش هنوز مونده خخخ!
اجازه بدید1خورده امتحان کنم ببینم میشه جدی باشم یا نمیشه.
واقعیتش امشب نیومدم این ها رو بگم. واقعیتش امشب1خورده، … نمی دونم عنوانش باید چی باشه. من میگم اسمش با شما!
میگم1چیزی بگم؟ نگم؟ بگم؟ بگم؟ بگم دیگه بگم!
بچه ها! گاهی از خودم بودن خسته میشم چیکار کنم آیا؟
همیشه از زمانی که خاطرم هست بهم گفتن خودت باش! خودت باش! پریسا همیشه خودت باش! نه اینکه تمام عمرم راست و مستقیم رفته باشم ولی معمولا سعی کردم همیشه خودم باشم. این سعی کردن ها1جور هایی کار دستم دادن. به خورد موجودیتم رفتن و الان دیگه جز این نمی تونم باشم. یعنی نمیشه نمی تونم خیلی نقش بازی کنم. چه جوری توضیح بدم؟ 1مثال کوچولو بزنم بلکه گفتار بی سر و تهم مفهوم تر بشه!
مثلا تصور کنیم من و شما هم رو دفعه اول دیدیم. خوب اولش معمولا همه1مدل هستیم. رسمی و1جور هایی مواظب. ولی بعدش معمولا ملت عاقل سعی می کنن همیشه معقول و مثبت باشن ولی من یادم میره و خودم میشم. اون هایی که دیدنم یا شنیدنم کم و بیش می دونن. این رو به خیلی ها هم گفتم و اون ها یا از ته دل یا واسه اینکه1چیزی گفته باشن یا واسه خاطر اینکه تصور می کنن باید موافق گوینده حرف بزنن تا طرف رضایت داشته باشه و از سر ادب بهم میگن این خیلی هم خوبه تو کارت درسته و خوش به حالت و نباید مدل دیگه ای باشی و همین مدلی ادامه بده و از این چیز ها. ولی بچه ها! …
مشکل اینجاست که این شاید واقعا چندان مثبت نیست.
گاهی حس می کنم باید بلد بشم1جا هایی خیلی خودم نباشم آخه این خودی که هستم1خورده، … گاهی1چیز هایی رو به خاطرش، … به خاطرش از دست میدم! مواردی که اگر مواظب می شدم و خیلی هم خودم نبودم برام حفظ می شدن. معمولا شونه بالا میندازم و میگم بیخیال ولی گاهی دلم1خورده بفهمی نفهمی، …
نمی دونم بچه ها واقعا نمی دونم. من یاد نگرفتم خودم نباشم. یاد نگرفتم واسه حفظ مواردی که دلم می خوادشون دائم در نقش نفس بکشم. دست خودم نیست بلد نیستم. نگید این مثبته باور کنید مثبت نیست. دارم می بینم که نیست. از آخریش خیلی نگذشته. اتفاقا دقیقا همین لفظ بهم گفته شد.
-ببین! خودت باش!
اگر هم گفته نمی شد من خودم بودم ولی گفته شد و من، …
گذشت ولی امشب دارم فکر می کنم که شاید لازم بود و لازمه من1جا هایی خودم نباشم. عاقل تر نشون بدم. آروم تر و کمتر بخندم. سکوت کنم. مواظب بشم. نقش بلد بشم. نقش1آدم آروم و1خورده شبه عاقل و کمتر دیوونه. کسی که به این سادگی نمی خنده، به این سادگی از شنیدن خبر دردسر1آشنا اینهمه واضح متأثر نمیشه و به این سادگی شادیش رو، تأثرش رو، خشمش رو، نارضایتی و رضایت هاش رو و محبت و یا حتی سردی های داخل دلش رو نمی پاشه بیرون و بروزش نمیده. نگهش می داره واسه زمان های یواشکیه ناگفته.
بچه ها از بس بوقم این ها رو بلد نشدم به خدا بلد نیستم چیکار کنم؟ دست خودم نیست. بعد ها که ماجرا تموم میشه و بیرون از داستان بهش فکر می کنم با خودم میگم باشه از دفعه بعد می دونم چه مدلی باشم ولی دفعه بعد ها میان و من باز هم همونی هستم که بودم. و باز تصمیم های بعد واسه دفعه های بعد و بعد و بعد!
همه میگن با این مدل که هستی موافق تریم ولی نیستن. ما آدم ها تقریبا همه این رو میگیم ولی این مدلی نمی پسندیم. به طرف میگیم هرچی داخل دلت هست همون باش ولی اگر طرف واقعا این رو انجامش بده بعد از1مدت دیگه اسمش رو هم نمی خواییم ببریم.
امشب حسابی از دست خودم خستگیم گرفته. دلم می خواد این مدلی نباشم. دلم می خواد دفعه های بعد خاطرم بمونه که نباید خیلی هم خودم باشم. من شلوغم، راحت می خندم، سر به سر هر کسی که حس کنم باهاش راحتم و باهام راحته می ذارم، از اینکه بخندم و اون هم بخنده و با هم بخندیم عشق می کنم، اگر بشنوم1کسی از آشنا هام که برام با ارزشه به دردسر خورده تأثرم رو قورتش نمیدم که طرف معمولا می زنه به حساب اینکه خودم رو شیرین می کنم در حالی که به خدا این مدلی نیست، اگر از چیزی خوشم نیاد در رفتارم مشخص میشه، اگر کسی رو دوستش داشته باشم صاف میرم بهش میگم ببین فلانی من دوستت دارم، برعکسش هم در موردم صادقه یعنی اگر کسی به هر دلیلی جذبم نکنه به هیچ عنوان نمی تونم جز این بروز بدم. طرف قشنگ می فهمه که موافقش نیستم، احساساتم کف دستمه، خنده هام، تأثر هام، دوست داشتن هام و حتی دوست نداشتن هام.
خیلی موارد دیگه هم هست که نباید ظاهر کنم ولی بلد نیستم. ظاهر نکردنشون رو بلد نیستم بچه ها! یادم میره.
مثلا خاطرم هست1دفعه واسه1بنده خدایی که خیلی برام می ارزه1اتفاق بدی پیش اومد که همه مایی که می شناختیمش به شدت غافلگیر شدیم. خود طرف که اصلا نمی دونم چه حالی داشت آخه اتفاقه خیلی ناگهانی بود. بنده خدا چند روزی رفت به سکوت محض. ولی من شبیه خیلی های دیگه دردم اومد و اصلا سعی نکردم1خورده حال و هوام رو مخفی کنم و نگهش دارم و تمامش رو بروز ندم. هرچی داخل وجودم درد از اون ماجرا بود رو بی پروا و بیخیال دیده شدن ها می پاشیدم بیرون. اون بنده خدا که اصلا توی این حال و هوا نبود حق هم داشت اتفاقه واقعا بد بود. ولی1آشنایی بهم گفت ببین پریسا تو1چیزیت میشه. چنان نشون میدی ناراحت این ماجرایی که انگار خودت رو قهرمان تحمل این اتفاق می بینی حتما کلی هم واسهش گریه کردی.
گفتم خوب آره گریه کردم طرف گناه داشت من هم این مدلی نشون نمیدم واقعا ناراحتم.
طرف مسخرهم کرد که خوب که چی؟ اصلا واسه چی تو باید به خاطر اتفاقی که واسه1نفر دیگه که اصلا ربطی بهت نداشته پیش اومده اینهمه ناراحت بشی؟ تو جدی1چیزیت میشه پریسا خود صاحب اتفاق اینهمه خیالش نیست. تو دیوونه ای اون که فعلا نیست ببینه الان این طوری می کنی به نظرت طرف میاد می بینه میگه آفرین بهت که از همه بیشتر همدردی باهام کردی؟ بعدش هم کلی بهم خندید که موندم چی بهش بگم. بچه ها به خدا هیچ چی نمی خواستم. فقط خیلی خیلی دردم اومده بود از دردش! هرچی ظاهر می کردم، هرچی می گفتم، هر قطره اشکی که اون شب داخل تنهایی هام ریختم، به خدا تمامش از سر دردی بود که حس می کردم. نه می خواستم خودم رو همدرد تر از بقیه نشون بدم نه انتظار داشتم اون آدم از همدردی هام خوشش بیاد.
نمی دونم چی بگم اون روز هرچی توی خودم گشتم دیدم واقعا هیچ چی دلم نمی خواست جز اینکه اون اتفاق واسه اون بنده خدا نمی افتاد و اینکه فقط می خواستم از دردی که حس می کردم آخ بگم که گفتم ولی رفت به حساب دیوونگیم و اینکه می خوام خودم رو پیش فلانی عزیز کنم. فلانی که اصلا نبود ببینه نمی دونم من از کجا باید گیرش می آوردم تا پیشش عزیز بشم!
شکلک حیرت آمیخته با نفرت و چندش و از این چیز ها!
باید بلد بشم سکوت رو. خودداری رو و1طور هایی خودم نبودن رو. خوشبین نیستم که بتونم انجامش بدم. به نظرم موفق نباشم!
امشب واسه خاطر آخرین از دست دادنم که به خاطر این خودم بودنم پیش اومد حسابی دلم، … تنگه، گرفته، تاریکه، نمی دونم چیه ولی هرچی که هست دلم شاد نیست. 1خورده حس و هوام منفیه. 1مدل خستگی از جنس دلتنگی. امشب هم میگم باشه از دفعه بعد بلدم چه مدلی باشم ولی می دونم که دفعه بعد و دفعه های بعد هم باز سر این تصمیمم نمی مونم. باز خودم میشم و باز1شبی شبیه امشب میگم باشه از دفعه بعد دیگه بلدم و باز این سیر تکرار میشه.
نمیگم بیایید بهم بگید چیکار کنم. چی میشه گفت به1کسی شبیه من؟ فقط دلم خواست بگم. به1کسی1جایی بگم. دلم از دست خودم تاریک بود اومدم اینجا گلگی. ببخشید دیگه.
من هیچ زمانی انتقال دهنده خوبی نبودم. تصورم از خودم اینه. الان هم مطمئن نیستم تونسته باشم حس و حالم رو، اعتراضم به خودم رو و کلا حرفم رو درست رسونده باشم. کاش تونسته باشم1کوچولو درست توضیحش بدم. از چیزی که هستم رضایت ندارم بچه ها! دلم می خواد بلد بشم خودم نباشم ولی مواردی که برام با ارزش هستن رو حفظ کنم. من خودم هستم و اون ها رو از دست میدم و یواشکی دلم می گیره واسه از دست دادنشون. شبیه امشب.
مثل همیشه باز زیاد حرف زدم. تا بیشتر نشده کوتاه که نه، قطعش کنم.
برم1جایی شیطونی. شوخی کردم امشب حس شیطونی ندارم.
ولی1چیزی! زندگی قشنگه. فراموش نکنیم!
همگی شاد باشید تا همیشه!

۱ نفر این پست را پسندید.

این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال و , , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

10 دیدگاه دربارهٔ «شاکی ام بچه ها! از دستِ خودم!»

  1. نوکیا ان82 می‌گوید:

    بادرود‏@ تو همیشه شاکی بوده و هستی و خواهی بود…‏ تو عوض شدنی نیستی و نخواهی شد…‏ تو تغییر پذیر نیستی…‏ تو فردی خاص هستی و خواهی ماند…‏ تو همینی هستی و هستی و هستی…‏ من قصد نصیحت کردنت را ندارم چون نصیحت کردنت بیفایده است و نصیحت پذیر نیستی…‏ تو همین مودلی را دوست داری و به این مدلی بودن عشق میورزی…‏ هرچی عشقته باش عزیزم…‏ قربان ‏you…‏@‏

  2. مینا می‌گوید:

    سلام خوبین؟ الآن ساعت 8.23 دقیقه صبحه و من سر کلاس سنجش نشستم و دارم اینجا کامنت میدم 2 3 روزی بود پستو خونده بودم ولی دلم میخواست یه جواب درست و حسابی بدم و حال یه کامنت خوب نمی اومد تا حالا من اصولا نصف کارای مهم زندگیمو سر کلاس نجام میدم خخخ
    اون خانومرو حسابی خفتش کنین که مرواریدو یادتون بده و علاقتونو بهش نشون بدین من همیشه خودم اینطوریم یه کاریرو وقتی میخوام یاد بگیرم اولش با کلی خواشه از اون شخص میخوام که یادم بده و وقتی با بی علاقگی یادم میده وقتی اون همه لذت و شوق منو میبینه کلا طرف دیگه تا آخرش میره نمیدونم از یر دادن من میترسه یا اون شوق من تشویقش میکنه
    درباره دلتون منم اکثرا اینطوریم یادمه پد رو مادرم که جدا شده بودن اون سا لتحصیلی سال بدی بود درسم کلا خیلی خیلی افت کرد اولای سال سوم بود که رفته بودیم برای ثبت نام ناظممون با یه حالت بدی گفت که باید تعهد بدم که درس بخونم مسخره بود که من تعهدبدم من همیشه درسم خوب بود و باید درک میکردن که به خاطر شرایط بد خانوادگی اینطور شدم قبول کردم مادرم خواست زیرشو امضا کنه که برگرو کشید و با صدای بلند برام خوند وای که چه قدر تحقیر شدم البته اون موقع الآن برام مهم نیستش خخخ داشتیم برمیگشتیم که مادرم گفت مینا یه کم خودتو کنترل میکردی اون چه قیافه ایبود گفتم چطوری بودم مگه گفت از بس اخم کرده بودی چشات داشت از حدقه میزد بیرون و قشنگ خشمت معلوم بودش خخخ بهترین دوستای صمیمیمم همیشه همینطوری پیدا میکردم جالب میدونین چی بود این بودش که معمولا تو مدرسه دخترا دو تایی یا سه تایین و من با هر کسی که دوست داشتم دوست بشم برای خودش اکیپ داشت اما من اون شخصو برای خودم میخواستم همیشه هم نمیدونم ولی اکثرا طرف به سمت من جذب میشد و رابطش با بقیه کمرنگتر میشد خدا وکیلی موش نمیدووندم نمیدونم چرا اینطوری میشد
    من بر خلاف شما از این وضعیت راضیم
    وقتی حس کنم که خودمم یه حس خوبی بهم دست میده حسی شبیه این که آدم وجدانش راحته
    من حتی کسی بهم میگه دلم تنگ شده و مجبورم به دروغ بگم منم همینطور البته در مواقعی که طرف یه سنخیتی باهام داشته باشه وگرنه میگم مرسی خخخ خلاصه در این مواقع عذاب وجدا ن میگیرم که چرا دروغ گفتم.
    من میگم هرکس منو برای خودم و همینطوری میخواد دمش گرم هرکسم نمیخواد به قول مادربزرگم جونش سلامت
    من بر خلاف شما احساساتمو خیلی نشون نمیدم مثلا اگه برای کسی مشکلی پیش بیاد و من به شدت ناراحت بشم به کسی نمیگم هروقت به مادرم یا مادربزرگم گفتم بعد از دو سه بار تکرارش میگن اه ولش کن بابا به تو چه آخه اونقدری که تو ناراحتی اون ناراحت نیست و باید سخنرانیهای مادربزرگمو درباره این که مثبت اندیشی چه قدر خوبه تحمل کنم که اصلا حسش نیست
    اینطور احساساترو جلوی دوستام نشونشون میدم که الآ«م که فکر میکنم میبینم اونا هم با من اینطورین بیخیال بذارینفکر کنن دارین خودشیرینی میکنین مثلا چی میشه
    اوه ساعت 8. 32 دیقست و درس داره جدی میشه من برم یه کمی درس گوش کنم البته فقط یه کمی

    • پریسا می‌گوید:

      سلام میناجان. اینترنت بازی سر کلاااس خخخ!
      دلم مینا از دست این دلم که رسما پدرم رو در آورده ول کن هم نیست! در مورد دوستی هام و دوست داشتن هام به نظرم چیزی نگم سنگین تر باشم که حسابی خودم رو ضایع می کنم! تعهد. وووییی درکت می کنم شکلک خشم بسیااار شدید. حرصی میشم از همچین موقعیتی تا بتونم هم زیر بارش نمیرم ولی آخ از زمان هایی که هیچ چاره ای جز زیر بارش رفتن نیست! بیخیال تموم شد و گذشت. مینا هرچی پیش تر میریم بیشتر از مشترکات بین دیروز و امروز هامون حیرت می کنم. دیگه از حیرت گذشته دارم وحشت می کنم. خاطرم هست1دفعه که بین1دسته آدم بحث های نیمه شوخی نیمه جدی جریان داشت نفهمیدم طرف شوخیش گرفت یا جدی می گفت ولی به هر حال این حرف زده شد که هر کسی داخل جهان1شبیه داره. یکی دیگه گفت یکی نیست هر کسی داخل جهان6تا شبیه داره با خودش میشن7تا. مینا نکنه تو یکی از اون7تا شبیه های من باشی؟ این هم بیخیال.
      حضرت رئیس کل مادر صدام می کنه برم ببینم کجا رو ویران کردم خخخ!
      شاد باشی تا همیشه!

  3. نوکیا ان82 می‌گوید:

    بادرود@ خوب شاکی خانم ازت خبری نیست… کجایی که اینجا نیستی… ما منتظر پستهای جدیدتیم… چرا دیگر پست نمیزنی؟… بیا همینجا که جای خوبیه…@

    • پریسا می‌گوید:

      سلام نوکیا صبح جمعهت به خیر. هستم نوکیا فقط1خورده بفهمی نفهمی، … اوخ وایی آخ خداجونم عجب داستانی بود! نوکیا! باهات موافقم. اینجا جای خوبیه. همینجا درست همینجا فقط واسه من فقط و فقط واسه خود خود من! نوکیا این، … بیخیال ولش کن پست هم میام می زنم فعلا1خورده در آرامش باشید تا باز خراب بشم اینجا خخخ!
      همیشه شاد باشی!

  4. نوکیا ان82 می‌گوید:

    بادرود@ وقتی باشی بیشتر آرامش داریم… پس باش و همیشه باش تا همه شاد باشیم…@

    • پریسا می‌گوید:

      باز هم سلام نوکیا. خوب1جور هایی درست میگی آخه اینجا که باشم خاطر ها جمع میشن که جای دیگه رو ویران نمی کنم و نکبت بالا نمیارم خخخ!
      همیشه و همیشه شاد باشی خیلی شاد!

  5. حسین آگاهی می‌گوید:

    سلام.
    امیدوارم از این چیزی که میخوام بگم ناراحت نشی.
    من معتقدم دیوونه ها هر جور که باشه هم رو پیدا می کنند.
    کاری به بقیه کسانی که این جا میان ندارم.
    منظورم با خودِ خودِ پریساست.
    مطالبی که در این پست نوشتی دقیقاً وصف حال منه و من هم واقعاً چون این مسائل رو باهاش درگیری شدید دارم نمی تونم الکی برات نسخه بپیچم فقط تنها تفاوتی که می بینم وجود داره اینه که من خوشحالیم رو خیلی خوب نشون میدم ولی اگه بابت ناراحتی یکی از عزیزانم ناراحت بشم و از ته دل هم ناراحت باشم نمی تونم این ناراحتی رو به خود طرف نشون بدم. البته این حسِ منه و شاید اشتباه می کنم ولی بقیه شباهت ها این قدر زیادند که فکر می کنم تقلب کردی و از روی کتاب زندگی من نوشتی.
    با هر کس که فقط فکر که چه عرض کنم احساس کنم اونیه که من میخوام سریع وارد شوخی میشم و در کمترین زمان ممکن رابطه مون به جایی می رسه که احساس می کنم از این جا به بعدش دیگه خطرناکه ولی چه میشه کرد که رابطه دیگه به وجود اومده و کاریش هم نمیشه کرد.
    بنا بر این عشق است دیوونه بازی.
    نمی دونم هر کس در دنیا چندتا شبیه داره ولی من که تا حالا بیش از دهتاشون رو در زندگیم پیدا کردم.

    • پریسا می‌گوید:

      سلام دوست من. ناراحت بشم آیا؟ از خوشی پررر در میارم زمانی که می بینم1کسی شبیه خودم دیوونه باشه و بفهمم در این جهانه عاقل پسنده لعنتی تنها نیستم خخخ! به خدا هرچی می کنم بلد نمیشم نمی دونم واسه چی. دیگه سعی نمی کنم. بذار همین مدلی باشه. فقط اینکه1سری از دست رفتن ها رو به شدت دوست ندارمشون. کاریش نمیشه کرد این مدلی هم نباشم اون ها از دست میرن. 1زمان دیگه در1معادله دیگه از دست میرن. بیخیال سر صبحی پر حرفی کمتر کنم ولی شبیه خخخ نمی دونم کاش هیچ کسی شبیه من دیوونه تمام نباشه جدی طرف گناه داره خخخ!
      ممنونم که هستید و شادم که هستید و کلا عالیه که هستید.
      ایام همیشه به کام.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا پاسخ معادله ی امنیتی را در کادر بنویسید. *