شامگاهان است و صبحی گوئییا در کار نیست،
سینه ام را میهمانی جز غمی تبدار نیست.
سرد می سوزم دمادم شعله می گیرم فزون،
آتشم را تکیه ای جز شانه ی دیوار نیست.
می خروشم بی صدا، تاریک، بی فرجام، تلخ،
اشک هم حتی در این شب با نگاهم یار نیست.
بر وجودم التهابی سرد فرمان می دهد،
در سرم جز خاطراتی تلخ و حسرت بار نیست.
نور را، مهتاب را، آهسته می بازم به شب،
جانِ تاریکم دگر خواهانِ این پیکار نیست.
خوابِ سنگینیست غفلت! دردِ این درمان کجاست؟
اندر این کابوسِ دهشت، دیده ای بیدار نیست.
این نهایت در کدامین شرح می آید درست!؟،
آه همراهان! خدا را، عشق حکمش دار نیست!.
هرچه می بینم شبانگاه است و کابوس است و درد،
در نگاهم منظری جز شامگاهی تار نیست.
ناله ای خاموش مدفون می شود در حنجرم،
صبحگاهان رفت و دیگر مهلتِ دیدار نیست.
در سکوتی سرد این پایان تماشا می کنم،
هیچ کاری از برایم بیش از این دشوار نیست.
دیده ها در خواب، دل ها منجمد، جان ها خموش،
سهمِ ما زین ماجرا جز خاطری بیمار نیست.
بار اِلاها یاری ام کن! نیست یارایم دگر،
این شرر را انتها جز رحمتِ دادار نیست.
دورِ گردون شرحِ تکرار است و این دستان دراز،
دیگر اما روحِ ما را تابِ این تکرار نیست.
درد و حسرت، آه و عبرت، من چه گویم بیش از این،
حرف بسیار است لیکن مهلتِ گفتار نیست!.
سلام پریسا
مثل همیشه عالی بود
بازم بنویس
سلام محمد. مثل همیشه به من لطف داری و مثل همیشه خجالت کشیدم از اینهمه محبتت و مثل همیشه ممنونم از حضورت!
ایام همیشه و همیشه به کامت!
در این زمانه ی بی هایوهوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظه ی خود را؟
برای این همه ناباور خیال پرست
به شب نشینی خرچنگهای مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال پرست؟
رسیده ها چه غریب و نچیده می افتند
به پای هرزه علفهای باغ کال پرست
رسیده ام به کمالی که جز اَن الحق نیست
کمالِ دار برای من کمال پرست
هنوز زنده ام و زنده بودنم خاری ست
به چشم تنگیِ نامردم زوال پرست
محمدعلی بهمنی
سلام آقای نظری. شعری پیدا نکردم که به این قشنگی در جواب نوشته شما بنویسم پس به همون لایک بسنده می کنم. راستی هنوز دنبال انتشاراتی ها می چرخم. کاش به1جا هایی برسم. نمی دونم واسه چی ولی دلم خواست این رو واسه شما بگم.
ممنونم از حضور ارزنده شما!
همیشه و همیشه شاد باشید!
سلام.
مثل هميشه لايك داشت.
خيلي زيبا مي نويسي. منتظر بعديش هستم.
شاد باشي.
سلام وحید. ممنونم از لطف همیشگیت دوست من! ببین خیال نکن لایکم می کنی من یادم میره به نوشتن های خودت گیر بدم ها! گفتم که بدونی من یادمه. حالا باشه تا جیغم در بیاد!
پیروز باشی!
بادرود@ فریاد خاموش یا زندگی روشن… همه چی بوده و هست و خواهد بود…@
سلام نوکیا. تاریک و روشن همیشه در کنار هم بودن هنوز هم هستن ولی گاهی آدم دلش1هوار درست و حسابی می خواد که نمیشه بزنه. من زمان نوشتن این این مدلی بودم!
همیشه شاد باشی!