سلااااام به همگی. بچه ها یعنی اصل احوالتون رو به راهه یا رو به راهه؟ مال من بدک نیست شکر خدا داره خیلی خیلی یواشی یواشی میره به طرف بهتر شدن. بله واقعا داره مثبت تر میشه. کند و آهسته ولی محسوس و داره محسوس تر میشه.
این روز ها عاقل تر می زنم. حواسم جمع تره، به اطرافم دقیق تر و هشیار تر توجه می کنم، بیشتر حواسم به مثبت و منفی های خودم و اطرافمه، کمتر گیج میشم، کمتر مجبور میشم داخل تخت بمونم و بین خواب و بیداری هام شنا کنم، کمتر می افتم، بیشتر حرف گوش میدم، البته فقط1خورده بیشتر، روی مثبت های کوچیک و بزرگ اطرافم دقیق تر میشم و بیشتر حواسم بهشونه، واسه آش پزی زمان و توجه بیشتر صرف می کنم و فقط واسه خاطر اینکه حس و حال زمان صرف کردن ندارم طرف خوردنی های ساده و سریع نمیرم، بیشتر می خندم، فواصل از جا در رفتن هام بیشتر شدن، کمتر ناپرهیز میشم، و با تمام این ها هنوز هم خیلی خیلی شدید دلتنگی ها ضربهم می کنن و1دفعه وسط خنده های بلند بدون اعلام قبلی می زنم به هقهق هایی که میرن تا خطرناک بشن ولی معمولا دیگه نمیشن و1قدم مونده به خطر زورم میرسه که متوقفشون کنم. البته معمولا در این توقف ها تنها نیستم و کمک دارم اما همین که موفق میشم بدون درمون حلش کنم خودش1قدم به طرف مثبته. این رو همه اطرافم می دونن و بعضی هاشون میگن و بعضی ها هم نمیگن.
خلاصه این روز ها خیلی آهسته دارم میرم به طرف مثبت ترِ زندگی. کاش1کوچولو سریع تر بشه.
می دونم که نباید در انتظار التیام کامل باشم. دسته کم نه به این زودی. ولی همین اندازه که بشه با شنیدن1اسم و1محتوا درمون لازم نباشم خودش کلی جای شکر داره. بذار این هم بشه1تجربه و بره توی دفتر تجربه های من. عبرت ها معمولا تلخ هستن ولی حسابی چیز یاد میدن. و من ترجیح میدم درد هام هرچه سریع تر برام عبرت بشن و دیگه اینهمه درد نباشن.
بچه ها یادتونه1دفعه گفته بودم دلم بودن می خواد؟ هنوز هم می خواد و دارم سعی می کنم که باشم. البته نه در جهان اینترنتی. اینجا، همینجا توی هوای آشنای اطرافم و در جهان واقعی. اینترنت رو هم حالا بعدا یادم باشه بهش فکر کنم.
نتیجه از تمام این وراجی ها اینکه من خوبم شما ها چه طورید؟
بله من خوبم و این خوب بودن رو به خیلی ها مدیونم. به دوست هام. عادل، علی، نازنین، یکی، بقیه رو نمی دونم رضایت دارن که اسم هاشون رو بگم یا نه پس نمیگم، و نوکیای شیطون و با معرفت که مطمئنم ناراضی نیست اینجا اسمش رو بگم. آره خود خودت نوکیا. بار ها و بار ها شد که از افسرده شدن صدای تو، من بعد از تماس هات مثل بارون گریه کردم چون حس کردم پایان خنده ها و شادی های تو دیگه آخر خطه. آخر خط من و آخر خط تمام شادی های جهان. به نظرم یکی از افرادی که وحشتناک دلش از غیبت خندیدن هام تاریک شده بود تو بودی. اون لحظه های کزایی من هیچی نمی فهمیدم ولی الان ها دارم می فهمم که چه قدر تلاش می کردی، اینجا پشت خطِ تلفنِ من، و همه جا حتی در جا هایی که نباید چیزی از خودم و هیچ چیزم گفته می شد تو تلاش می کردی که1طوری، هر طوری این ویرانی که زیر آوارش گیر کرده بودم رو درستش کنی. تو یکی از افرادی بودی که به نظرم واقعا دلش، اعماق دلش، از ته ته دلش می سوخت واسه پریسایی که من دلم حسابی براش تنگ شده. تو گوش کردی، شنیدی، فهمیدی و باور کردی. باور واقعی. حتی اگر هم باور نکرده بودی باز هم بودی. با وجود تمام نه هایی که من می گفتم، با وجود تمام راه هایی که به بنبست ختم می شدن، هر لحظه از اون کابوس های بیداری چشم باز می کردم خودت یا1نشونه ای ازت بالای سرم بود که بهم یادآور می شد که هنوز داخل اون هوای آشنای بیگانه1دل باهامه. 1ذهن پریسای دیروزی رو یادشه. 1گوش بازه که بشنودم. 1بینش آماده هست که باورم کنه و1نفر هست که هنوز امیدواره و منتظره و می خواد که دوباره بلند شم و داره با هر وسیله که از دستش بر میاد هر کاری که در توانش هست می کنه تا خنده های این جهان1پای ثابتشون رو از دست ندن و سفیدی ها دوباره برگردن و من واسه همیشه تاریک نباشم.
بقیه دوست های اطرافم اینجا بودن. همینجا در جهان واقعی درست کنارم. خیلی سعی می کردن و هنوز هم سعی می کنن ولی اون ها در جهان واقعی هستن. من رو می بینن. اشک هام رو لمس می کنن. هقهق هام رو می شنون. باهام هستن. از نزدیک و نزدیک دارن می بیننم. دارن می شنونم. دارن می فهمنم و با توجه به دیده هاشون درک می کنن که1کسی در این وضعیت نمی تونه بخواد افرادی که در این لحظه حتی از حالش آگاه نیستن رو فریب بده. اون ها می دیدن و می بینن که این درد واقعا درده. می بینن و کمک می کنن. ولی تو نبودی. اینجا کنارم نبودی. در جهان واقعی دیده های دوست های اطرافم رو ندیدی اما باز هم بودی هنوز هم هستی. با تمام دلت کمک می کردی و با تمام دلت بودی حتی زمان هایی که من اونهمه تند و اونهمه خشن می گفتم نمی خوام که باشی نمی خوام که باشید نمی خوام. نوکیا نمی دونم تا کی می تونی تحمل کنی و متقاعد نشی که من، … ولی امیدوارم که هرگز این طوری نشه. امیدوارم هرگز نظرت عوض نشه و امیدوارم هرگز تردید نکنی به راستیه تمام گفتاری که بار ها و بار ها پشت خط برات ضجهشون می زدم و تو می شنیدی و می شنیدی و باز هم می شنیدی.
ازت ممنونم نوکیا. ازت ممنونم که تاریکی هام رو تحمل کردی و ناخواهم رو ندید گرفتی و هنوز هستی. خوشحالم که اینجایی نوکیا.
این رو به یکی2تا دوست عزیز اینترنتیه دیگه هم باید بگم ولی مطمئن نیستم رضایت داشته باشن. نگرانم که با گفتن اسم هاشون اذیتشون کنم پس نمیگم. یعنی زیاد و واضح نمیگم ولی نمیشه اصلا نگم.
همراه مهربونم! بهت هرگز شبیه نوکیا نگفتم نمی خوام باشی ولی چندان مثبت هم تا نکردم. از شمارشم در رفته چندین دفعه پشت خط، توی واتساپ، شب و روز، باهام حرف می زدی و حرف می زدی و حرف می زدی و من فقط می باریدم. اون شب افتضاح رو یادمه که اون ساعت از شب بیخیالِ خستگی های روزت اونهمه سریع و اون مدلی واسه خاطرم رفتی بیرون واسه لپتابت. یادمه که هرچی کردی اوضاعم آروم بشه نشد که نشد. یادمه که خیالت نبود چه قدر خسته بودی. یادمه که تا خود صبح همراهم بیدار موندی. من باریدم و تو حرف زدی. من باریدم و تو بودی. من باریدم و تو سکوت کردی. من باریدم و تو باز حرف زدی و باز حرف زدی. من تمام شب رو پرپر می زدم و تو همچنان بودی. تمام طول اون کابوس رو در امتداد اون شب تو همراهم بودی! تا خود صبح.
صبح که شد، من دیگه نمی باریدم. تو خسته و خسته بودی ولی خندیدی. اون قدر حرف زدی، اون قدر دلداری دادی، اون قدر خندیدی، اون قدر بودی تا اون شب وحشتناک گذشت و صبح شد. تا مطمئن نشدی که به دردسر نمی افتم حاضر نشدی تماس رو قطعش کنی. زمانی که از خستگی از نفس افتادم رفتی چون دیگه می دونستی نای دردسر درست کردن ندارم.
ما هرگز هم رو ندیدیم و تو همچنان شبیه1دوست جهان واقعی همراهم بودی و هنوز هم هستی. ازت ممنونم. خیلی زیاد ازت ممنونم. تو و نوکیا و خیلی های دیگه اصلا نمی دونید چه قدر خودتون و همراهی هاتون برام با ارزشه. جز دعای خیر و جز ممنون چیزی ازم بر نمیاد در جبران اینهمه معرفت هاتون. و البته1چیز دیگه هم ازم بر میاد. اینکه واسه خاطر شما ها هم شده سعی کنم. خیلی زیاد سعی کنم تا خیلی سریع تر دوباره خودم باشم. پریسای دیروزی. شلوغ مسخره غیر قابل تحملی که از بس خنده هاش بلند و شلوغی هاش زیاد بود داخل بحث های جدی نمی شد تحملش کرد.
این روز ها در جهان واقعی1خورده به اون زمان هام شبیه تر شدم. قابل توجه نوکیا. شیطونی می کنم. البته فقط گاهی و بعدش زودی خسته میشم و اگر داخل شیطونی هام یا شلوغی های اطرافم چیز آشنایی باشه1دفعه می زنم به باریدن ها. ولی نسبت به گذشته بهترم خیلی بهتر. دیگه حواسم هست گیجی ها کی میرن که شروع بشن و می دونم که باید کنترلشون کنم. یعنی خودم رو کنترل کنم که به اونجا نرسه. البته باز هم می رسه و باز هم پیش میاد ولی دفعاتش داره کمتر و کمتر میشه.
هنوز ضعیفم. هنوز دوست های جهان واقعیم به شدت از عواملی که می شکندم عقب نگهم می دارن. هنوز تمام سعیشون رو می کنن که بین من و هر چیزی که بارونی و گیجم می کنه فاصله بندازن. هنوز از اصرار های عادل و علی و نازنین عصبانی میشم و به این بنده های خدا چنان می پرم که بعدش خودم هم باورم نمیشه و از شدت پشیمونی به خودم می پیچم و این طفلک ها صبورانه تحملم می کنن. هنوز این ها پای دیوونگی هام ایستادن. ممنونم عادل! ممنونم علی! ممنونم نازنین! به خدا هر3تایی تون رو خیلی زیاد خیلی زیاد دوست دارم! این قدر که خدا می دونه. ممنونم که اینهمه صبورید. ممنونم که هستید. ممنونم که هستید!
هنوز من دردم میاد. هنوز تاریک می نویسم. هنوز وسط نوشتن هام مثل سیل می بارم. ولی حالا دیگه می دونم که باید تمومش کنم. به خاطر دوست های جهان واقعیم، به خاطر خونوادم و به خاطر شما ها. به خاطر تو نوکیا. و به خاطر تو همراه مهربونم که سکوت شب هات رو به باریدن های بی انتهای من می فروختی. و بلاخره به خاطر خودم. به خاطر پریسا. پریسایی که هنوز زنده هست فقط زیر1آوار تاریک خوابش برده و داخل این جهان بی در و پیکر چند تایی نفر هستن که هنوز می خوانش. دلشون واسه شلوغ کردن هاش تنگ میشه و از اینکه دیگه شبیه گذشته هاش پر سر و صدا نیست و به جای خنده هاش همیشه بارونیه دلتنگ و دلواپسن.
نمی دونم تا کی دلتنگ میشم. نمی دونم تا کی تاریک می نویسم. نمی دونم تا کی با شنیدن اسم ها و خبر های آشنا صورتم خیس میشه. ولی می دونم که با گذشت زمان و تلاش های بقیه و خودم، بعد از اون بارون ها کم کم می تونم بلند تر و بلند تر بخندم. کاش زمانی برسه که دیگه خیالم نباشه. زمانی که بتونم واقعا، نه دروغی، بگم بیخیالش من دیگه خیالم نیست. کاش زمانی برسه که بعد از گفتن بیخیالش، 1دفعه نترکم و روی هیچ شونه ای مثل بارون نبارم! نمی دونم اون زمان کی میادش و اصلا میادش یا نه. ولی مطمئنم که حالا خنده هام نسبت به دیشب هام واقعی تر هستن و امیدوارم که واقعی تر و طولانی تر هم بشن.
دلم خواست این ها رو بگم اومدم گفتم. حالا میرم1خستگی کوچولو در کنم و عصری با رفیق هام بزنم بیرون. می خوام امشب رکورد این3ماه اخیر رو توی مسخره بازی بزنم و بعد از مدت ها دوباره خودم شلوغ اعصاب خورد کن اولی جمعشون باشم. میرم مقامم رو دوباره پس بگیرم. خدا رو چه دیدی شاید1زمانی داخل اینترنت هم دوباره1جایی رو شبیه دیروز هام ترکوندم. خدا می دونه. فعلا امروز و امشب رو عشقه.
بچه ها! عادل! علی! نازنین! نوکیا! همراه مهربون! یکی! بقیه هایی که اسم هاتون رو اینجا نمی برم! دیگه نمی دونم کیه که اسمش جا مونده باشه هر کسی بود خودش بیاد بگه! دوستتون دارم خیلی زیاد. خیلی زیاد!
شادی هاتون پر دوام، ایامتون همیشه به کام.
Top Liked Posts
Powered by WP Likes- درباره پریسا
36
8
- انتقال تموم شد. هورا!
7
14
- آخرین پرواز2
6
46
- سلام به همگی.
5
22
- من و دیروز و امروزم
4
18
- درباره پریسا
-
نوشتههای تازه
دستهها
اطلاعات
پیوندها
آخرین دیدگاهها
- ابراهیم در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- مهشید در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- مهشید در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- پریسا در . . .
- ابراهیم در . . .
- پریسا در فقط محض گفتار.
- پریسا در فقط محض گفتار.
- مهشید در فقط محض گفتار.
- ابراهیم در فقط محض گفتار.
- پریسا در به رنگ پریشانی.
- چکاوک در به رنگ پریشانی.
- پریسا در حقیقت، حرکت، شروع!
- ابراهیم در حقیقت، حرکت، شروع!
- پریسا در سال تحویل.
- ابراهیم در سال تحویل.
- پریسا در میخوام بخوابم.
- پریسا در میخوام بخوابم.
- پریسا در انتظار سیاه.
- ابراهیم در میخوام بخوابم.
- مهشید در میخوام بخوابم.
آمار
- 0
- 17
- 10
- 226
- 70
- 1,441
- 12,395
- 300,635
- 2,670,840
- 273,476
- 515
- 1,140
- 1
- 4,813
- جمعه, 5 خرداد 02
سلام پریسای عزیز
امیدوارم رو به راه باشی
خوشحالم پریسا. خوشحالم از این که داری رو به راه میشی
داری خودت رو پیدا میکنی,
خوشحالم.
تلاش کن تو میتونی تو پریسای گذشتت هستی فقط یه خورده خسته ای استراحت کن و ادامه بده
زندگی کن. ببین زندگی کردن چه زیبای پس لذت ببر از همه چی
از هر موقعیتی که پیش میاد لذت ببر
ممنونم از پست
شاااد باشی
سلام آریای عزیز. آریای بسیار عزیز. ممنونم آریا. اندازه1آسمون ازت ممنونم. از تو و از بقیه. درسته زندگی زیباست. کاش بشه که ما این رو یادمون نره! دلم زیبا تر کردنش رو می خواد و این دست ماست. دست خودم و دست همه ما. کاش بتونیم! کاش بتونم!
سعی می کنم آریا. به خدا دارم سعی می کنم. به خدا سعی می کنم بیشتر یادم بمونه تا بیشتر سعی کنم. حرف زیاد دارم این لحظه واسه گفتن ولی باید بپرم برم دیرم شده. اون بالا داخل پست که گفتم. باید برم بیرون و بقیه منتظرم هستن و اگر دیر کنم واااایییییییی!
آریا! ممنونم که هستی!
شاد باشی خیلی شاد باشی خیلی شاد!.
بادرود@ پیشنهاد میکنم یه استخر پیدا کنی و هفته ای دوبار به استخر بری و بجای باریدن به آب بزنی و با آب بازی خودت را سرگرم کنی و از آب بجای باریدن استفاده کنی… یه نفس عمیق بکشی و به زیر آب بری و به چیزی فکر نکنی و آرام دراز بکشی تا روی آب بیایی و همانطور که روی آب دراز کشیدی سرت را از آب بیرون بیاوری و نفس تازه کنی و آنقدر این کار را تکرار کنی تا سرگرم بشی و بجای باریدن در آب بغلتی و با آب انس بگیری تا باریدن فراموشت بشه… در آب معلق بزن و باریدنهایت را به آب بسپار و بیخیال باریدن بشو… سعی کن حتما به استخر بری… اگر دریا نزدیکت است بیشتر به دریا برو و خودت را به موج بسپار و کنار صاحل با ماسه های نرم بازی کن… کنار صاحل روی ماسه ها دراز بکش تا موج از رویت عبور کند و با ماسه ها بدنت را نوازش کند… آب بازی و ماسه بازی در صاحل دریا سرگرمی خوبی برای فراموش کردن باریدن و تاریکی است… بدی ها و غمها را به موج بسپار و خوش باش… بدی ها و غمها را در آب استخر خالی کن و شاد باش… بیخیال گذشته امروز و فرداها را با شادی بساز…@
سلام نوکیا. آب بازی رو خیلی دوست دارم ولی چند وقتیه دیگه استخر نرفتم. این ماه هایی که گذشتن هیچ کجا نرفتم نوکیا جز… دریا هست ولی از زمانی که هشدار دادن مواظب باشیم من ازش ترسیدم دیگه نمیرم. چه جون دوستم خخخ! جدی نوکیا با آب بازی روان از تاریکی هاش سبک تر میشه؟ یعنی کمک می کنه یادم بره؟ یعنی کاری می کنه سریع تر واقعا بگم بیخیالش و اون طوری نشم؟ اگر تو میگی میشه حتما میشه. باید این هفته ها امتحانش کنم. الان که گفتی دلم آب بازی خواست کاش بشه تنبلیم اجازه بده همین روز ها1سرکی بزنم!
سلام نمیدونم باید بگم یا نه ولی شما یکی از کسانی بودین که با وجود مجازی بودن خیلی برام حقیقی بودین خیلی
همیشه بعد از این که نوشته ای ازتون میخوندم حتی همین الآن ناخودآگاه تو دلم براتون دعا میکنم از اون دعاهایی که ناخودآگاه از ته دل میاد.
من معمولا راحت دعا نمیکنم یعنی نه این که دعا نکنما حس میکنم تا از ته دلم دعا نکنم اون دعاهه دعا نیست.
همیشه به خاطر همین کلی تمرکز میکنم.
شاید بقیه به این کارم بخندن لوی خوب راستشمن به دعا خیلی معتقدم.
یادتونه بهتون گفتم از روی کنجکاوی اومدم سمتتون و خواستم حسابی بفهمم
دیگه به خاطر کنجکاوی نمیام اینورا مثل یه دوست قدیمی که حس میکنم وظیفمه بهش سر بزنم
راستش خیلی دوست داشتم به صورت حقیقی باشم خیلی دوست داشتم جای کسانی باشم که بهتون زنگ میزدن و ساعتها حرف میزدن باهاتون بلکه بهتر بشین کاری که من برای خیلی از دوستام کردم.
البته خیلی که نه دوستایی که مطمین بودم که دوستن و اونا هم یه زمانی برای من این کارارو کردن.
اما راستش من اصولا خجالتیم یعنی واقعا اگه 5 6 بار میگفتین نمیخوام باورم میشد که نمیخواین
البته اینارو از چیزایی میگم که تو سایتتون نوشتین.
البته بگذریم که ای اسپیک هم یه کمی کلماترو خشن میخونه
یعنی مثلا وقتی ای اسپیک میخونه نمیخوام آدم حس میکنه میلیونها نفرم باشن فرداون کاریرو انجام میده که خودش میخوادو بس خخخ
یه چیزیم بگم چند وقتیه که دیگه حس کامنت ندارم
از اون شبی که تو اسکایپ حرف زدیم دیگه کامنت دادن برام زیادی مجازی شده
دلم یه حرف حقیقی میخواد
خلاصه کامنت نذاشتنمو به عنوان نبودن تلقی نکنین
منم اوضاعم اگه خدا بخواد داره بهتر میشه.
یادتونه گفتم یه آدم به شدت اختلال آفرین هست؟
اون آدم خدارو شکر شرشو همین چندوقت پیش کم کرد.
دعا کنین برام دعا کنین همه چی زودتر درست شه.
براتون بهترینهارو میخوام
سلام مینای عزیزِ من. تو هستی عزیز با کامنت و بی کامنت هم فرقی نمی کنه. اصلا زوره باید باشی اگر غیبت بزنه اینجا تحت تعقیب اعلامت می کنم دستگیرت می کنم میارمت اینجا خخخ!
شوخی کردم. تا هر زمان که باشی عزیزی و اگر هم زمانی دلت خواست که دیگه نباشی باز هم عزیزی. خلاصه اینکه تو در هر حال عزیزی. کامنت هم باید حس و حالش باشه تا بفرستیش. حسش نباشه نمیادش هیچ کاریش هم نمیشه کرد. من خودم این رو تجربه کردم که میگم.
محبتت رو می دونم میناجان. نمیگم ولی می دونم. اینکه1کسی از سر کنجکاوی بخواد حضور داشته باشه شدنیه ولی هیچ کسی از سر کنجکاوی و فقط کنجکاوی اصرار نداره به حضور هاش ادامه بده. این تداوم حضور یعنی محبت و من ازت خیلی خیلی ممنونم که اینهمه بهم محبت داری. خیلی سعی کردم عقب تر نگهت دارم تا خیلی نزدیک نباشی. اندازه نمی دونم چند ماه و باور کن فقط به خاطر خودت. و ظاهرا موفق نشدم و این یعنی تو از من با معرفت تری. الان این اعتراف بودش ها! من کم اعتراف می کنم خخخ!
شوخی کردم. ولی بقیهش رو جدی گفتم. من ممنونم از حضورت و از محبت های شفافت عزیز. مینا اصلا دلت نخواد جای این بنده خدا هایی باشی که به خصوص این یکی2ماه آخری باهام توی تاریکی های ماجرا پیش می اومدن. اگر بدونی چه بلایی سرشون می آوردم دیگه این رو نمیگی. از همین نوکیای خودمون بپرس بهت بگه. بنده خدا چه ها که نکشید! آخ آخ آخ جدی نوکیا چه تحملی داری تو من خودم اگر بودم طرف این مدلی تا می کرد عاقبت1جایی می گفتم بابا بیخیال یا میمیره یا در میره اصلا به من چه؟ این طفلکی ها هنوز دارن از دستم می کشن چون من هنوز از فشار چیزی که این وسط از دستش دادم اذیت میشم و اذیتشون می کنم. من1بینش مثبت رو از دست دادم که برام خیلی خیلی ارزش داشت. در نظر و نگاه کسی که خیلی برام محترمه. اون قدر که هیچ طوری توی کتم نرفت بگم بیخیال نظرش بذار منفی ببیندم. من نتونستم بگم بیخیالش مینا هنوز هم نمی تونم بگم. شاید دیگه دست از سرش بردارم تا بیشتر از این اذیتش نکرده باشم. یعنی باید این طوری باشه ولی خودم به شدتی که توصیفش رو بلد نیستم دارم اذیت میشم. هر زمان که تصور می کنم واسه خاطر هیچی و چه بی خود سر هیچ از نگاهش شدم1مجرم که بعد از مدت ها فقط از سر شاید مروت گفت اصلا بیخیالِ ماجرا شده و بخشیدتم چنان دردم میاد که حس می کنم قلبم سنگین میشه. جدی میگم این رو نتونستم بپذیرم. سعی کردم درستش کنم. سعی کردم بهش توضیح بدم سعی کردم متقاعدش کنم که اشتباه می کنه اشتباه می بینه اشتباهه ولی نتیجه تمام سعی کردن های وحشتناکم فقط شد اینکه اون به بیخیالشم برسه و من به بخششی از جنس بیخیالیه اون بنده خدا. به نظرم خودت بدونی این مدل بخشیده شدن ها چه جوریه. من توی نظرش پاک نشدم مینا بلکه همراه ماجرا و همراه تمام داستان کثیف این ماجرا فرستاده شدم به بایگانیه بیخیالی. من هیچ مدلی نتونستم خودم رو از نکبت این ماجرا در نگاهش پاک کنم. به نظرم دیگه هرگز و هرگز هم موفق نشم چون طرف اصلا توی حال و هوای این داستان نیست و بیخیالش شد. مینا! بدون اینکه من بتونم این مارک تاریک رو در بینشش از خودم بردارم بیخیالش شد. حس کسی رو دارم که پیش از پایان1امتحان خیلی مهم زمانش تموم شده. دیگه نمیشه کاریش کرد برگه ها رو جمع کردن. مثل کسی که از قطار، از زمان، از1چیز خیلی مهم جا موند. کاش می شد این بیخیالیه دیر تر می رسید! هرچند در اون صورت هم احتمالا من موفق نمی شدم چون، …
بیخیال.
خلاصه اینکه نخواه جای این بنده های خدا باشی این ها رسما از دستم بیچاره شدن مینا! شکلک خجالت از تمامشون که اینهمه براشون دردسر درست کردم.
میناجان بابت دعا بهت نمی خندم. خودم هم بهش معتقدم. به دعا، به خدا، به قدرت خواستن از پروردگاری که اگر بخواد هیچ دعایی رو بی جواب نمی ذاره. بهش شدید معتقدم و واسه رسیدن صبح تو به شدت دعا می کنم. آخ جون طرف رفت؟ یعنی الان رسما شارژ شدم مینا چه عالی! خدا بخواد باقیه مشکلات هم از سر راهت برن کنار و صبحی که منتظرشی هرچه سریع تر برسه! بی اطلاعمون نذار میناجان هر زمان حسش رو داشتی1تک سرفه ای اینجا بزن وسطش هم از خودت برامون بگو مثل همین دفعه. وووویییی چه طولانی شدش خخخ! آقا دلم خواست یعنی چی؟ شکلک دست پیش گرفتم برای پیشگیری از پس افتادن.
ممنونم ازت مینای عزیز. به خاطر حضورت و به خاطر محبت پاکت و به خاطر اینکه یادت بود من می خوام ادامه ماجرات رو بدونم و اومدی واسهم گفتیش.
شاد باشی خیلی خیلی خیلی شاد.
بادرود@ بزرگترین خیانتکار دنیای مجازی شناسایی شد… این فرد خیانتکار بیشتر به دختران آسیب روحی میرساند… یکی از بدترین کارهای وی با اسکایپ و تلفن و واتساپ با بعضی از دختران معصوم صحبت میکند و با کامپیوتر صدای خودش را پاک میکند و جوابهای دختران را بین پسران به نمایش میگذارد… مثلا به فلان دختر زنگ میزند و روی اعصابش راه میرود و با حرفهای دروغ و زننده اعصاب دخترها را به هم میریزد و صدای ضبط شده را برای افرادی خاص ارسال میکند تا به خواسته ی ننگینش برسد… دوستان عزیز صبور باشید تا روزی که فرد خاطی دم به تله دهد و با دست خودش در دنیای مجازی و دنیای واقعی خودش را بی آبرو کند… متإسفانه این شخص بیش از یک خط مبایل و بیش از یک اسکایپ و بیش از یک ایمیل دارد… ایشان تحت تعقیب قرار گرفته است و به زودی آبرویش خواهد رفت… ایشان را رفیق قافله و شریک دزد مینامند…
نوکیا! تو چی می دونی؟ از کجا می دونی؟ کاش بیشتر توضیح می دادی! ببین من منبع اطلاعت رو نمی دونم وگرنه می رفتم باقیه ماجرا رو تعقیبش می کردم ولی خداییش اگر تونستی بیا ادامهش رو هم بگو. کاش می شد بیشتر توضیح می دادی. یعنی منظورت جهان مجازیه نابینا هاست یا کلا اینترنته؟ آخ نوکیا کاش طرف گیر بی افته! کاش همه بفهمن! کاش همه بدونن! کاش کاش کاش!
ممنونم که این رو واسه ما گفتیش. حس الانم رو بلد نیستم توضیحش بدم.
سلام نوکیا جان خوبی؟
پریسا خانوم سلام!
خب سریع برم اصل متلب تا وقت گران بحاتون تلف نشه برای
من
نوکیا من 26 تیر از اینجا خلاص میشم میام ایران
بعد این که اومدم تو و پریسا خانوم هرکاری برای مجازاتم میتونید انجام بدین به پلیسه فتا گزارش بدین اگه اون شخص من هستم
شاید بگین دارم مسخرتون میکنم نه!
اصلن دارم کاملن جدی میگم میدونی چرا اینطور شدم؟
چون هیچی برا از دست دادن توی زندگیم نیست نه سر گرمی نه خوانواده درست و حسابی نه خودم انسانه کاملی هستم یعنی اگه بودم هرگز توی اینجا توی این سایت نبودم ولی بیخیال این حرف ها
من منتظرم که عقدام کنید
پریسا تو هیچ وقت نزاشتی من دلیلش رو بگم من انتظار نداشتم اونا اونجوری کنن من اصلن قستم اونی که تو فکر میکنی نبود به هیچ وجه به هیچ وجه!
من هازرم برایه مجازات اگه اون شخص من هستم
خوب داری تلافی میکنی عزیز باشه باشه!
من نمیگم کارم اشتباه نبود ولی قستم اونی که تو فکر میکنی نبود
من قل داده بودم دیگه اینورا پیدام نشه ولی دلم تاب نمیاره میدونی علان ساعت چنده؟ که دارم این رو مینویسم 5و 2 دقیقه
ببین من اصلن و به هیچ اونوان قستم اونی که تو فکر میکنی نبود
من هازرم بهت صابت کنم ولی تو نمیزاری
ولی من با این حال هازرم برای مجازات هازرم!
من 26 تیر منتظر عمل شما میمونم
بای نوکیا
بای پریسا خانوم!
من مأمور مجازات بنده های خدا نیستم. نه بلدم نه دستم می رسه. من1بنده خدام مثل همه خاکی ها. مجازات دست خداست. من فقط دعا می کنم. فقط دعا می کنم. فقط ازش می خوام خیلی هم می خوام. نگران نباش بچه من دیگه هیچ مدلی زورم نمی رسه بی گناهیم رو به اون بنده خدایی که دیگه نمی خواد خیالش به خودم و این ماجرای کثیفی که درست کردید باشه ثابت کنم تو هم به دست من مجازات نمیشی. برو حالش رو ببر تا خدا چی بخواد. دیگه هم اینجا یا هر جا اراجیف تحویلم نده که یواش یواش از جا در میرم.
بادرود@ کامنتمو چند بار با دقت نکته به نکته بخوان شاید متوجه بشی که منظورم کیه… اگر هم متوجه نشدی صبوری پیشه کن تا بیشتر دستگیرم بشه سپس چنان آبروشو ببرم که به مردن خودش راضی بشه…@
سلام نوکیا. به نظرم باید صبور باشم. نوکیا! کاش بشه! کاش بشه کاش بشه! این اتفاق ها نباید بی افته. طرف هر کسی می خواد باشه. باید گیر بی افته باید معرفی بشه باید عبرت بشه واسه همه. این اتفاق ها نباید بی افته به وسیله هیچ کسی در هیچ زمانی در هیچ موضوعی این اتفاق ها نباید بی افته. فقط دلم می خواد افشا و مجازات این اشخاص رو تماشا کنم. موقعیت و سن و سال و هیچ چیزش تفاوتی نداره اگر این اندازه امکان و توان و درک داشته و داره که از این کثیف کاری ها کنه پس می دونه مجازات چیه و باید مجازات بشه.
به امید خدا و به امید اینکه این خبر رو هرچه سریع تر کامل و با1پایان از مدل گرفتار شدن خاطی یا مجرم یا هرچی اسمش هست در جهان مجازی بخونم و بشنوم.
سلام اصلا میدونین چیه؟ از این به بعد من باج میگیرم دیگه تا زمانی که تکبال دو و آ[رین پروازرو ادامشو نذارین کاااااااااااامنت نمیییییییییییییییییییییدمممممممممممممممم
دستگیرمم نمیتونین کنین.
اون داستانم ادامشو نمیگم که چی شد خلاصه که اینطوری شکلک تهدید کردن
و در جواب نوکیا باید بگم که از این به ظاهر انسانها تو نابیناها زیاد هست, ما باید بتونیم حواسمونرو بیشتر جمع کنیم.
خوب و اما آ[رین تهدیییییییییید پریسا جون تکبالو میذارین یا واتس اپتونو بترکونم؟ میدونین که از دست مبر میادا حالتونم که بهتر شده بنا بر این قطعا تحمل ترکیدنشرو دارین خخخ
سلام میناجان.
چی؟ تکبال؟ تهدید؟ الان میرم خود جناب کرکس خان رو میارمش اینجا ازت کامنت درست کنه بچسبونه اینجا. خیال کردی! اوهوکی! مگه من دستم به این تکبال پدرسوخته نرسه. میندازمش داخل رودخونه وسط جنگل داستان آخرین پرواز که همه از دستش خلاص بشن. این تیهوی ما رو هم افسرده کرد الان هرچی می کنم نمیادش همکاری کنه من باقیه داستانش رو بنویسم از بس شما ها تکبال تکبال کردید بیچاره روانش خورد شد الان باید به جای سبز آبیش کنن بلکه آرامش بگیره حالش رو به راه بشه! می بینید چیکار می کنید؟ تمامش تقصیر شما هاست دیگه! شکلک طلبکار برای فرار از ماجرا.
واتساپ نهههه ماماااااان واسه خاطر گروه شرکت نماد که عضوش هستم نمی تونم حذفش کنم وگرنه این روز ها کلا روی واتساپ جدیدم مانور میدم و اصلا سراغ اون قدیمیه نمیرم مگر در مواقع خیلی لازم. با بستن اجباری در بخش مدیریت بستمش و فقط زمان هایی که خودم دلم بخواد بازش می کنم. شکلک لبخند آرام و حرص درآر به ناکامیه تهدیدات مینا.
اوه نه اون داستان رو باید بیایی بگی وگرنه من از شدت فضولی منفجر میشم و کل اینجا همراهم می ترکه همگی با هم میریم هواااا خخخ!
بادرود@ من هنوز مطمئن نشدم که علت اصلی این کارهای ناشایست چی بوده و چرا باید یک انسان اینقدر بی وجدان باشه که برای رسیدن به خواسته های خودش دست به چنین کارهای بزنه… بدبینی درست کردن و اختلاف انداختن بین انسانها هنر و شجاعت نیست… ببین پسر خوب: اگر تو در زندگیت اشتباهی کرده باشی قبل از اینکه منتظر مجازات شدن باشی بهتر است بروی و آن اختلافات را به عهده بگیری و برای رفعش تلاش کنی تا شاید طرفین ماجرا تو را ببخشند و در مجازاتت تخفیف دهند…@
سلام داداش هرچی بهم بگی حقمه و قبول دارم من هیچ قست و خواسته این ندارم داداش!
صبر کن 1 لحظه ببینم مگه پریسا خانوم به من گفت که با کیی به مشکل خورده که من کمکش کنم و برم این رو درست کنم
و اینجور نشه
میتونی از خودش بپرسی که چند بار ازش خواستم بگه که با کیی به مشکل خورده ولی نگفت!
یعنی تو میگی میرفتم با همه شون درگیر میشدم؟
حالا هم میگم بگو پریسا با کیی به مشکل خوردی تا برم تا اونجایی که میشه درستش کنم
داداش نوکیا ببین من یه خط دارم 1 ایمیل دارم و 1 اسکایپ
نمیدونم چرا داری بامن اینکار رو میکنی و قضیه رو بزرگ میکنی یعنی بزرگه تو داری بزرگترش میکنی
تو بجا این که بیایی اینجا من رو تخریب کنی بیا این مشکل رو حل بکنیم
دیگه حرفی برا زدن ندارم
بای
بادرود@ من جواب کامنت تو را دادم… چون احساس کردم تو به کامنت من جواب دادی… اگه تو بری با دقت بیشتر کامنتهای مرا بخوانی بهتر متوجه خواهی شد که منظور من چی هست… لطفا در خواندن کامنتهای من بیشتر دقت کنید و با خوش بینی به مطالبم بنگرید… راستی تو اهل کجایی و چند سالته و دوست داری با من دوست بشی و با یکدیگر دست به دست هم دهیم و جامعه ای مفید بسازیم؟@
سلام داداش ببین کامنتت رو خوندم تو داری در مورد من اشتباه میکنی داداش من این کاره نیستم و از این کار نفرت دارم داداش
من فقط 1بار اشتباه کردم و اشتباهم رو هم قبول دارم
من هم خیلی دوست دارم با شما دوست بشم اگه خواستین آشنا بشیم بهم یه ایمیل بزنید
khoros442@gmail.com
اسکایپ هم دارم این هم اسکایپ
reza4429
بای داداش منتظرتم
بادرود@ ببین پسر خوب و ناز: طرف حساب من مشخص نشده… ولی خیلی دوست دارم دوستان جدید داشته باشم… دوست دارم با تو هم دوست باشم… اسکایپ و ایمیل را بیخیالش… اگه مبایل داری بفرما عزیزم در خدمتم…@
داداش مجددن سلام
منظورت چیه یه طرفت مشخص نشده؟؟؟؟
توی واتساپ با این شماره هستم 09904561568
اینجا سیمکارت ندارم
راستی یادم رفت سن نم رو بگم من 15 سالمه
اسمه کاملم رضا وزینی هست
میبینمت توی واتساپ
بای
بادرود@ من با واتساپ میانه ای ندارم… من نوکیا دارم و فقط با دوستانم تلفنی حرف میزنم و درد دل میکنم… من خیلی حوصله دارم و زیاد صبور و بیخیالم…@
داداش شمارت رو ایمیل کن اگه نمیخوایی اینجا بزاری اومدم ایران با هات تماس میگیرم
بای!
بادرود@ اگه خواستی شماره تماستو اینجا بگذار… اگه نخواستی به همان شماره زنگ میزنم و پیامک میدهم تا شماره ام بیفته بعدش تو با شماره اصلیت زنگ بزن…@
سلام رضا جان تازگیا قم شده خارج
منم دو سه هفته پیش قم بودم
الان باید بگم رفتم خارج مگه نه
پسره گلم آیپیت ماله ایرانه
چه را انقدر چاخان میکنی
در ضمن شما بیشتر از یه شماره داری
من خودم دو سه تا از شماره هات رو دارم عزیزم
هر کسی رو بخوای گول بزنی من گول نمیخورم
اومدم اینجا نوشتم تا دوستان هم گول نخورند
سلام آقایه بضاحر دوسته من خوبی حالت چه خبر چیکارا میکنی امروز چند تا شکار کردی؟
ببین عزیزم اولن طرف حسابه من تو نیستی
دومن اشتباه شنیدی داداش من ایتالیا هستم میلان عزیزم
سومن اصلن برام مهم نیست که باور کنی یا نکنی فهمیدی!
4 دست از سر من وردار جون هرکی که دوست داری
بای!
بعدشم اینجا میدان جنگ نیست که!
پس اینجا دعوا راه ننداز !
سلام عزیزم
یک این که تور کردن کاره شماست
من مثل تو نیستم هر کسی رو با خودت مقایسه نکن
دو این که روزه نوزده خرداد رو یادت بیار
به من پیام دادی و گفتی داداش یه چند تا کلمه ی فرانسوی بگو که به بچه ها گفتم رفتم فرانسه
اون وقت الان میگی یه کشوره دیگه ای هستی
البته من که میدونم تو از قم تکون نخوردی
داداش این کارا رو نکن
در شخسیت تو نیست این کارا
مثلا تو صدای یه دختری رو بین بچه ها پخش بکنی چه چیزی کاسبت میشه
به جز این که آبروی یه بنده خدایی رو میبری
ایده همین امسال یکی از اون خوانم هایی که تو صداش رو پخش کرده بودی میخواست خودش رو بکشه
به خاطره این که تو صداش رو بین بچه ها پخش کردی
و با آبروش بازی کردی
داداش به عنوان یه دوست دارم بهت میگم بیخیاله این کارا بشو
ترجیح میدم جوابت رو ندم بخاطر این که نمیخام سایت پریسا رو میدان جنگ کنم
بعدشم این رو هم بهت میگم
من هیچ وقت هیچ زمانی! از تو کلمه یا جمله نخواستم این رو هم نوشتم چون نتونسم خودم رو نگهدارم
بای
دیگه از این لحظه ببعد هر کامنتی بزاری دیگه جوابت رو نمیدم پس خودت رو برای دروغ هات خسته نکن داداشی!
دروغ عزیزم chat های تو هست
جوابی نداری که به من بدی
بادرود@ وای بر من با اون کامنتم که اینجا گذاشتم و باعث شدم دوتا دوست نازنین و عزیز اینطوری با یکدیگر بحث کنند… ببینید دوستان عزیز: من هنوز منتظر مانده ام تا فرد مورد نظرم بیاید و فقط کامنت مرا بخواند و خودش متوجه منظورم شود… اتفاقا مسئولیت این پست و اتفاقاتی که در آن می افتد با من است و کسی بجز من نمی آید اینجا را کنترل کند… چون کامنت من است که این پست را به حاشیه کشیده است و من حاشیه را خیلی دوست دارم… من تا زمانی که این پست را منفجر نکنم دست بر نخواهم داشت@
بادرود@ اگر کسی متن به درد بخور یا بحث و گفتگوی صوتی کامل از کسی داره بفرسته تا خدایی نخواسته من به کسی تحمت نزنم و سر بی گناهی را بالای دار نفرستم@
دوستان دوباره سلام
دوست ندارم اینجا دعوا راه بندازم
ولی چون این رضا خان به من گفت دروغگو اومدم تا جوابش رو بدم
رضا گفت توی کامنتا که فرانسه نبوده
ولی روی پروفایلش نوشته پاریس فرانسه
البته قم هست ها
اگه خواستید این مدرک رو دانلود کنید از لینکه زیر استفاده کنید
http://up.shamsipour-ac.ir/uploads/files/1395/tir/1_Untitled42.mp3
سلام وقت بخیر اگه مایل باشید من میتونم راهنماییتون کنم شماره ی تماسم هست 09109464796
بادرود@ به نظر تو آیا فردی که ما به دنبالش میگردیم در همین پست حضور داره یا باید در جایی دیگر به دنبالش بگردیم؟ آیا کسی اینجا هست که ما را برای پیدا کردن آن شخص یاری کند؟ آیا صدایی از آن شخص وجود دارد تا ما را برای رسیدن به هدف نزدیک کند و ثابت کند که خود شخص است؟@
سلام وقت بخیر من میتونم کمکتون کنم شماره ی تماسم 09109464796
سلام همه گی
علی جان خیلی به خودت فشار نیار خیلی مدرکه مهمی پیدا کردی
من عشقم میکشه پروفایلم رو روی فرانسه تنزیم میکنم
من به هیچ قیمتی نمیخام اینجا حاشیه درست کنم چون برای این سایت و مدیرش خیلی خیلی! ارزش قایلم پس جواب هاتو نمیدم
من برای
سیر و سفر اینجا نیومدم عزیز! کاش برای سیر و سفر بود! کاش! کاش! کاش! کاش!
میدونی کاش برای خوشی اینجا بودم بعد به خودت اینقد فشار میوردی اون موقع ناراحت نمیشدم
بیخیال کسی از دل و حال و همدیگه چیزی نمیدونیم پس بهتره قزاوت نکنیم
ازت خواهش میکنم دیگه اینجا کامنت نزار و حاشیه درست نکن اینجا من برایه اینجا خیلی ارزش قایلم میفهمی اینو! میفهمی! میفهمی!
لطفن حاشیه درست نکن ! لطفن!
پریسا خانوم من از شما بخاطر این کامنت ها معذرت میخام
بای
بادرود@ پسر خوب حاشیه چیه؟ شما دو نفر هستید که میتوانید دشمنان پریسا را معرفی کنید تا به سزای عمل ننگینش برسونیمش… ما به دنبال کسی هستیم که با روحیه ی پریسا بازی کرده و خودش را دوست واقعی پریسا مینامد… کسی که بجز اذیت کردن پریسا به چند دختر دیگر آسیب روحی رسانده است…@
بادرود@ عجب… چرا کسی اینجا نیست و من بلاتکلیف مانده ام و کسی راضی نیست با من همکاری کند تا بتوانم گناهکار اصلی را پیدا کنم و بیگناهی را اذیت نکنم…@
دو باره سلام به عنوان آخرین کامنت میشه یک سعال بپرسم اینجایه پست شما خیلی برای من جالب بود میشه بگید این شخص کیه خیلی خیلی مشتاقم بشناسم ایشون رو
همراه مهربونم! بهت هرگز شبیه نوکیا نگفتم نمی خوام باشی ولی چندان مثبت هم تا نکردم. از شمارشم در رفته چندین دفعه پشت خط، توی واتساپ، شب و روز، باهام حرف می زدی و حرف می زدی و حرف می زدی و من فقط می باریدم. اون شب افتضاح رو یادمه که اون ساعت از شب بیخیالِ خستگی های روزت اونهمه سریع و اون مدلی واسه خاطرم رفتی بیرون واسه لپتابت. یادمه که هرچی کردی اوضاعم آروم بشه نشد که نشد. یادمه که خیالت نبود چه قدر خسته بودی. یادمه که تا خود صبح همراهم بیدار موندی. من باریدم و تو حرف زدی. من باریدم و تو بودی. من باریدم و تو سکوت کردی. من باریدم و تو باز حرف زدی و باز حرف زدی. من تمام شب رو پرپر می زدم و تو همچنان بودی. تمام طول اون کابوس رو در امتداد اون شب تو همراهم بودی! تا خود صبح.
صبح که شد، من دیگه نمی باریدم. تو خسته و خسته بودی ولی خندیدی. اون قدر حرف زدی، اون قدر دلداری دادی، اون قدر خندیدی، اون قدر بودی تا اون شب وحشتناک گذشت و صبح شد. تا مطمئن نشدی که به دردسر نمی افتم حاضر نشدی تماس رو قطعش کنی. زمانی که از خستگی از نفس افتادم رفتی چون دیگه می دونستی نای دردسر درست کردن ندارم.
ما هرگز هم رو ندیدیم و تو همچنان شبیه۱دوست جهان واقعی همراهم بودی و هنوز هم هستی. ازت ممنونم. خیلی
آخرین حضور آخرین شب آخرین کامنت بای!
بادرود@ بهبه پسرم حالا بیا بگو ببینم منظورت از این کپی کاری چی بود؟ تو خیلی شیطونی ولی هنوز نفهمیدی که کدام شیطنت خنده داره و کدام شیطنت گریه داره… مواظب باش موقع شیطنت از روی بوم پرتاب نشی پایین…@
بادرود@ یه روزی بود یه روزگاری: یه گروه واتساپی دوستانه ای بود که دختران و پسرانی در آن اردویی برپا کرده بودند و در مورد از هر دری سخنی مطالب علمی فرهنگی را از هر جایی بدست می آوردند به اشتراک میگذاشتند… در این گروه یک هما بود که از مطالب علمی استفاده میکرد… کم کم هما از آن گروه انصراف داد و هرچه از وی پرسیدند که چرا انصراف میدهی پاسخی نمیگرفتند… بالاخره با پیگیری دوستان معلوم شد که فردی مردم آزار پیدا شده و دائم با شماره های مختلف ایجاد مزاحمت میکند… این پسر تازه به دوران رسیده فکر میکند وقتی میتواند خودش را گول بزند دیگران هم گولش را میخورند… این پسر اعلام کرده که از پلیس نمیترسد و از مجازات هم ترسی ندارد… راستی دوستان عزیز: معمولا چه کسانی خودکشی میکنند؟… چه کسانی دیگران را تحدید میکنند که اگر فلان کنی یا اگر فلان کار را نکنی میروم خودکشی میکنم؟… مگر خودکشی آسان است؟… خودکشی یا خرکشی؟… بعضی از مردم عرضه ی توبه کردن از گناهان و اعمال کثیفشان را ندارند و ادعای… میکنند@