سلام به همگی. عیدتون مبارک. این دفعه دیگه احتمال در کار نیست امروز واقعا عیده. آخ جون.
دیشب گفتم شرح دزدی رفتن هام رو نوشته بودم ولی نگهش داشتم واسه خودم. امروز صبح زد به سرم بلند شدم کاملش کردم و الان مرض دارم که بزنمش اینجا. خدا در جهان باقی به آرامش برسوندم اینجا که عقل نداشتم کاش اونجا اوضاعم بهتر باشه!
عیدی که میشه همه جا آجیل شیرینیه عید هستش می خواد عیدش1روزه باشه می خواد13روزه باشه خلاصه عید عیده شیرینی آجیلش هم معمولا پا بر جاست. من هم که عجیب هوس هوای عید و خوراکی های عید و خلاصه حس و حال عید کرده بودم و از طرفی این2شبی که گذشت1خورده همچین بفهمی نفهمی و اگر به کسی نگید و دور از گوش های یکی و چند تای دیگه و خلاصه یواشکیییی… گفتم بلند شم بعد از مدت ها1گشتی بزنم1مشت آجیل بدزدم شب عیدی بهم خوش بگذره این بود که پا شدم راه افتادم برم دزدی.
وایی چشمتون فقط روز های قشنگ ببینه و بس! خونه اولی رو که هنوز سفره عیدشون پهن نبود حالم گرفته شد ولی به خیر گذشت1چرخی زدم جای شیرینی آجیل هاشون رو پیدا کردم اما هرچی کردم در کمده باز نشد که نشد که نشد که نشد که نشد که نشد که نشد که آآآخخخ سرم! بابا بطری خالی پرت نکن دیگه چه هدف گیریه بیستی هم داره لاکردار! شکلک دستم روی سرم و شکلک تمارض.
ولش کن لو رفتم نمیشه از ضارب دیه بگیرم بیخیال.
داشتم می گفتم. در کمده بسته بود پریسا دیوونه خسته بود گفتم حالا میرم بعدا باز دوباره میام دزدی. خلاصه از همون دیواره که رفته بودم بالا دوباره رفتم بالا زدم بیرون.
رفتم سراغ خونه دومی. این رو کلید داشتم ولی کلیده نبودش و هرچی بیشتر گشتم کمتر پیدا کردم. گفتم بیخیال اصلا مزه ای که در ورود دزدانه هست در هیچ ورودی نیست جهنم و کلید اینجا هم در بی در.
اینجا که اصلا کسی نبودش. با فراق بال و آرامش خیااال از پنجره باز پریدم داخل.
یا خودِ خدا اینجا چه ساکته! پس کو نفراتش؟ نفس اینجا نیست آجیل عید پیش کش دارم می ترسم واسه چی این مدلیه اینجا؟ ای بابا صاحب خونه کوشی خودت نیستی بیخیال کو بساط عیدت ناسلامتی اومدم دزدی که! نه خیر اینجا هم خبری نیست ولی آخ آخ آآآخخخ واااییی خوردم زمین این چی بود اینجا یعنی که چی واسه حضرات دزد طله موش کار میذارید اینجا خوب این رو خاموشش می کردید حالا خوب شد من از دیوار اومدم اگر کلید می زدم از در وارد می شدم که این طله موشه کنتور می نداختم بیچاره می شدم باید می رفتم دستگیر که! واییی خدااا خوب شد کلیدم رو خونه خودم جا گذاشته بودم1لحظه به سرم زده بود بیخیال برم بزنم از در وارد بشم این تله دزده رو یادم رفته بود صداش در می اومد جاااار می زد که بیایید گرفتمش! خوب شد به خیر گذشت ها!
خلاصه از گیر جناب تله موش یعنی تله دزد محترم به هر زبون خوش و ناخوشی که بود در رفتم و با پرونده ای سبک تر ز پر کاه چون گیر نرفته بودم ولی جیبی خالی از آجیل عیدی از دومی هم زدم بیرون. خوب تا اینجاش که چیزی گیرم نیومد بریم ببینیم خونه سومی اوضاعش چه جوری هاست!
اینجا بود که وجدان همیشه در چرتم دیگه صداش در اومد که پریسا خجالت بکش تو روز روزش اینجا نمی رفتی هنوز هم نمیری الان چه جوری روت میشه بری سر بساطش؟ بیا از خیر این1دونه دیوار بگذر بپر بالای دیوار بعدی اینجا اولا چیزی نیستش دوما اگر هم باشه به درد تو نمی خوره سوما اون2تا جای قبلی که گاهی سرکی می زدی1دونه کلیدکی هم از یکی از2تا در داشتی یواشکی رفتی اینجا رو بیخیال شو معرفت نیست بابا نرو! ولی آنچه به روی تماااام این فریاد ها بسته بود گوش من بود که نمی شنید.
القصه! دیواره صاف ولی کوتاه بود از اون دیوار هایی که هر کسی می تونست ازش بره بالا و اتفاقا خودم هم چند دفعه ای یواشی و محکمی ازش رفته بودم بالا چون صاحب خونه بهم سنگ پرونده بود و دلم تلافی می خواست و رفته بودم شیشه ای بشکنم دیواری خط بندازم خوابی پریشون کنم و و و و و و و و و اوخ دوباره بطری اومد شکلک جاخالی!
این دفعه بهم نخوردش! آخ جون!
خلاصه با مدد از جوهر بسیار ناخالصم و جناب ابلیس به وجدان بیچاره و بی دفاعم چیره شدیم و3تایی یعنی من و جوهر ناخالصم و جناب ابلیس3نفری5-6میخش کردیم و داروی خواب آور به خوردش دادیم که خوابش ببره و حرف اضافی موقوف! طفلکی چه دست و پایی هم می زد ولی خوب دیگه قاعده میگه برد همیشه با تعداد بیشتر و دست های قوی تر و باز بگم برد با کیه یا بسه؟ خوب چماق ها پایین بابا نمیگم. خلاصه وجدانه رو چیز خوردش کردیم که خفه شه و کار دستم نده و بیچاره افتاد مُرد. شکلک دلم سوخت واسه پرپر زدن هاش بین دست و بال ما3تا! شکلک ادای پاک کردن اشک. شکلک بالا کشیدن بینی و ول کن گریهم نمیادش بیخیال.
کجا بودیم؟ آهان دیوار کوتاهه. اینجا نه درش در بود نه من کلید داشتم. پنجره باز هم نداشت پس رفتیم که بچسبیم لبه کوتاه همون دیوار رو!
عجب! خیال می کردم این سیم هاش خاردارن این ها که ماکت بودن که! بابا خراب شدش الان طرف بیاد بگه کی کرده من چه دسته گلی به سرم بزنم به ترکیب خاکیم بیادش خدایا؟! ول کن بیخیال دزد رو تا نگرفتنش پادشاهه آجیل عید رو عشقه. وایی اینجا رو! باز هم معرفت این! آجیله همچین آجیل عیدی هم اگر نباشه بلاخره1چیزکی هست دیگه! خدا خیرش بده فکرش رو نمی کردم اینجا چیزی پیدا کنم آخجون!
جیب ها رو پر کردم و تا دلم خواست هم خوردم بیخیال رضایت صاحبش و داخل جفت مشت هام هم حسابی باد کرد چون مطمئن نبودم جای دیگه چیزی گیرم بیادش یا نه. بعدش هم یواااااااش1تشکر یواشکی رو به هیچ داخل دلم به محضر صاحب خونه فرستادم که چون یواشکی بود و طرف هم به هیچ کجای گوشه های تصورش نمیادش که من برم خونهش دزدی اصلا نشنید و تشکرم تلف شد که این هم بیخیال.
با جیب ها و مشت های پر از اینجا هم زدم بیرون و جدی به روان صاحب زنده خونه دعا فرستادم که این وسط خودش و خونهش جوابم نکردن هرچند نمی دونست که خیرش داره می رسه به من و اگر می دونست پدرم رو می کشید جلوی چشم هام چون اگر بهش نگید حالا خواستید هم بگید دیگه من هیچی خیالم نیست دروغ میگم خیالم هست خلاصه این بنده خدا اصلا ازم خوشش نمیااااد خخخ!
این هم از سومیش! حالا بعدی! اوخ اوخ اوخ از این بعدی!
1دلم می گفت از خیر اینجا بگذر گیر بی افتی سر و کارت با خود خداست ول کن بیخیالش، اون یکی دلم می گفت بزن بریم هم دزدیه هم تماشا آخ تماشا مگه نمی خوایی تماشا ببین کسی نمی فهمه میری1کوچولو1تماشایی می کنی میایی دیگه ببین بپر چیزی نمیشه تمام دکورش رو عوض کردن صاحب خونه هم معلوم نیست هست یا نیست اینجا بزرگه شلوغه همه سرشون توی برو بیا های خودشونه کسی به کسی نیست تو هم شناس نیستی به جایی بر نمی خوره1تماشا نمی کشنت که بپر بابا عه چی شد؟ واسه چی همه جا رو این مدلی می بینم واسه چی همه چیز رویایی شد واسه چی همه چیز انگار از پشت پرده پیداست واسه چی؟ …
من واسه چی این مدلی شدم؟ این دیوار ها که دیوار نیستش برجه به نظرم زیادی کاشی هاش توی چشم زدن واسه چشم های داغونم مثبت نیست طولانی که تماشاش می کنم حسابی چشم هام پرده بارونی می کشن روی تمام صورتم. نتیجه: به برج ها و دیوار های خیلی سفید طولانی خیره نشیم.
بگذریم.
بحث شیرینِ دزدی! آخ جون!.
اوه اوه از این قلعه سنگبارو چه مدلی برم بالا؟ خدایا از بالای دیوارش بی افتم پایین پودر میشم که!
-احمق جان تو کلید داری خوب از در برو!
-جناب منطق نا آگاه مثل اینکه تو هم دلت خواب آور می خواد ها! ناسلامتی دارم میرم دزدی آخه کدوم دزدی از در میره؟
-خواب آور بخوره توی اون سرت آخه کی میره جایی دزدی که کلیدش رو داره؟
-خفه بابا تو اصلا چی میگی اون زمانی که من از سرما و تاریکی داشتم قبض روح می شدم کدوم گوری بودی نیومدی1حرف حساب بزنی؟
-تو مگه حرف حساب هم سرت می شد؟ خوب مگه مجبور بودی بیرون بمونی شبیه اون4پای با وفای دوست داشتنی بلرزی؟ اینهمه جا در ها هم که به روت باز بودن اینهمه بنده های خدا هم بهت گفتن بیرون نمون تاریکه سرده بیا داخل جا واسه تو هست کلی هم خوشحال میشیم بابا برات دلواپسیم اون بیرون داری میمیری خودت نرفتی! چه قدر گفتم عاقل شو این دل بی مغز رو خوام و خوابش کن از1دونه از این در ها داخل شو اجازه بده رو به راهت کنن حالت جا بیاد گوش نکردی به من چه؟ تازه اومدن جنازهت رو بردن داخل به دادت برسن کلید هم دادن بهت تو دیوونه وحشی به هیچ صراطی مستقیم نشدی آخرش هم زد به سرت نصفه شبی زدی در رفتی هرچی هم من گفتم گوش های نکبتت اصلا نشنید تقصیر من چیه؟
-ببین من از اون در ها نرفتم داخل تو هم خفه شو! فقط، خفه، شو! با اون راه حل های آنتیکش!
-خوب پس چی می گفتم تو حرف سرت نمیشه تقصیر من نیستش که!
-نه مثل اینکه لازمه دست به کار بشیم من و جوهر ناخالصم و جناب ابلیس.
-نه نه خوب باشه اصلا به جهنم هر غلطی دلت می خواد کن کلید هم بی کلید از این دیوار بلنده برو بالا ببیننت بزنن پرتت کنن پایین بمیری من از دستت خلاص بشم.
-کور خوندی فوتینا حالا خفه تا کار دستت و دست خودم ندادم!.
دیواره هم صاف بود و هم بلند و هم، … خدایا میگم صرف نظر کنم از این یکی خطرناکه1بلایی سرم میاد شب عیدی گناه دارم! بیخیال اومدم دیگه! اوخ از این بالا همه جا چه کوچیکه! واااییی مامااااان سر1مشت آجیل ببین کجا گیر کردم الان چه جوری برم پایین اینجا سیم خاردار هاش تقلبی نیستن داغون شدم خداجونم1کمکی کن دیگه! آخ سوختم دیگه نمیشه نگهش دارم الان مییییییی افتممممممم شکلک سقووووووووووط واااااااااییییییییی خدااااااا اومدم توی بغل خودت!
آخ واخ مثل اینکه هنوز زنده باشم! آره مثل اینکه! زندم. 1زنده کاااملا خاکی و کااااملا داغون! آیی همه جام درد می کنه چه خاکی هم شدم! بیخیال بزنیم به جاده یعنی به اطراف ببینیم چی گیرمون میادش! آجیل و شیرینی اینجا هست یا نیست. آخجون مثل اینکه1چیز هایی هست ولی، اوه! ولی، اوه! ولی، اووووهههه! این چه عجیبه! واییی آجیل نخورده چه شیر به شیری داره میشه اینجا! بابا اینکه من دارم می بینم خیلی زیاده به همه می رسه حتی به منه دزد هم می رسه نکنه دعوا کنید! ای بابا من نباید صدام در بیادش که می فهمن دزد اومده میان به حسابم می رسن که! نه بابا جدی مثل اینکه اوضاع خیته. داره خیتی تر هم میشه. بابا نخواستم بذار برم بیرون جونم رو در ببرم حالا چه جوری بزنم بیرون؟ این دیواره این طرفش مثل شیشه صافه نمیشه برم بالا کلیده هم که همراهم نیستش اگر هم بود الان قفله حتما عوض شده نتیجه اینکه من رسما گیر کردم و رسما بیچاره شدم. خوب از قدیم گفتن لحظه رو دریاب و مثبت هاش رو بهره بگیر. حالا که گیر کردم بذار تماشا کنم و آخ چه تماشایی!
این بچه شیطون توپ انداز رو می شناسمش. خودش و توپ انداختن هاش رو یادم نمیره همیشه توپ اندازی هاش1شری درست می کردن و حرص می دادن و باز دفعه های بعدی تکرار می شد و تکرار می کرد خخخ! چه حرصی می خوردم1زمانی از دستش! یادش به خیر! بقیه رو هم می شناسمشون. وایی از دست این طرفیه همیشه می خندیدم چه خوش می گذشت! اون طرفیه رو همیشه حرصش می دادم چه خوش می گذشت! خاک بر سرم به خدا نمی خواستم حرصش بدم ولی چه اذیتی می شد طفلکی از دستم اصلا1دقیقه خودم رو جاش نمی ذاشتم بلکه بفهمم خسته میشه! یادش به خیر! از اون سمت چپیه اصلا دل خوشی نداشتم اون هم همین طور هر زمان به پست هم می خوردیم1گروهان لازم بود از هم جدامون کنن دعوامون نشه! خخخ بیچاره ها چه استرسی می دادیم بهشون ما2تا! این هم که حسابی شناسه وایی همونجا بمون نزدیک تر بشی من لو میرم برو عقب عقب آفرین برو عقب! چه آشنان و چه ناشناسن همه اینجا ها! ای بابا بچه شیطون داری چیکار می کنی نرو اون وسط! بابا میگم نرو دیگه! اوخ ببین چیکار کردی واااییی الان دعوا میشه بیا نگفتم دعوا شد حالا چی خوب بشینید مثل بچه مثبت ها تخمه بشکنید دیگه واسه چی این طوری کردید آخه؟ اوخ بچه حقت بود عجب پس گردنی مشتیی خوردی خوب بهت نگفتم نکن؟ این هم یکی دیگه که باعث شد یادت بره کجایی. نه خیر از رو هم که نمیری باز داره توپ میندازه وسط معرکه! اوخ شلوغ شد واااییی کی به کیه خداجونم عجب صحنه ای!
بچه ها از شدت خنده مشت مشت اشک بود که از چشم هام می ریخت پایین. نمی فهمیدم چه دردم بود که خنده هام قطع نمی شد. داشت نفسم می گرفت و اشک هام می چکیدن روی کیبوردم مثل همیشه. مثل همیشه! و قهقهه هام مثل استارت های ماشین های خراب قطع و وصل می شدن و داشتن خفهم می کردن. مثل همیشه. مثل همیشه!
مثل هقهق. هقهق! هقهق هایی که وقتی شروع میشن انگار تا آخر آخر نفس هام پیش میرن و تمومی ندارن!
یا خودِ خدا صاحبش اومدش! چه آشناست. خود خودشه ای خدا عجب شانس مزخرفی دارم من! اینهمه مدت می گفتن این رفته سفر به ناکجا الان درست همین الان که من اینجا ول معطلم باید بر می گشت خونهش! تازه میگه شب هم می خواد بمونه! وایی خدا1مدلی من در برم دیده نشم دیگه به جای دیوار از بوم میرم دزدی ماسک هم می زنم قول میدم. صاحب خونه هم که موندگار شدش! اوخ نبیندم! خوب ببینه چی میشه مگه! نه بیخیال دزده و حضورک یواشکیش چیچی رو ببینه! اون که ندید بذار من ببینمش. بذار من ببینمشون. بذار برسم به تماشا های خودم! آخ چه تماشایی!
ای واااییی سر آجیل عیدی شلوغ شده اینجااااا1بچه بازیگوش درست رو به روی من اوضاع رو چنان خوشگل ریخته به هم که خود صاحب خونه رو کشید اینجاااا خدا بگم چیکارت کنه بچه ببین چه ها کردیییی! خدایا من خفه میشم میشه1کاری کنی نخندم؟ نمیشه؟ پس بیخیال خنده رو عشقه.
همون گوشه که مخفی شده بودم ولو شدم و اینقدر خندیدم اینقدر خندیدم که جونم رسید به حلقم بچه ها به خدا وحشتناک بودش معلوم نشد سر چیچی چند متریه رو به روی من نمی دونم اسمش چی بود در جریان بود و تا جایی که من سرم شد تمامش تقصیر این بچه شیطون و توپ معروفش بود که باز بی موقع و بی جا انداختش وسط معرکه و ول کن هم نبودش و حسابی اوضاع رو کیشمیشی کرد و من هم بدون اینکه روی خودم کنترل داشته باشم از اعماق وجودم می خندیدم. لذت نمی بردم از دیده هام. فقط می خندیدم چون1جور هایی خنده دار بود. نادرست بود ولی خنده دار بود. خوب چیکار کنم خندم گرفته بود از این نادرستی که تأیید نمی کردم ولی نمی شد بهش نخندم. جالب بود به من چه!
این طوری نمی شد باید می زدم بیرون! هر کسی رو می شد بچرخونم سر صاحب خونه از این کلاه ها نمی رفت اگر دقیق می شد صد درصد می فهمید1کسی داخل حریمشه که نباید باشه. خدایا غلطی اشتباه کردم بی محافظت اومدم این1دفعه رو نجاتم بده!
گفتم تا صاحب خونه مشغول رفع و رجوع بلوای آجیله و حواسش نیست1دفعه بلند شم بپرم در برم ولی نمی شد. اولا تا می رفتم جم بخورم طرف نگاه ذره بینیش رو می چرخوند هر طرف و اوضاع خطری می شد دوما صحنه ها رو نمی شد از دست بدم.
میگم من که یا گیر میرم یا گیر نمیرم بذار بمونم دیگه!
همونجا موندم، کلی خندیدم، خنده های شدید و خیس، بعدش هم رفتم یواشی واسه خودم گشت زدم، تماشا کردم، البته نه خیلی زیاد ولی بعد از مدت ها همین هم خیلی بودش، شب هم یواشکی رفتم از مهمونیه صاحب خونه تا جا داشتم خوردنی کش رفتم و چنان خوردم که هنوز دلم درد می کنه. حدود های نصفه شب بود که پریدم رفتم بالای انباری کوتاهه که هنوز سر پا بود و از معدود چیز های قدیمیه اون مکان بود که به دلیل تعمیرات خراب و عوضش نکرده بودن و همونجا موندم تا چراغ ها خاموش بشن. آجر به آجر انباریه رو می شناختم. خودم خودِ لعنتیم بار ها و بار ها بعد از دردسر هایی که از سر شیطنت درست می کردم در می رفتم این بالا تا گیر نی افتم و خیلی زمان ها هم واسه اینکه از بالا1مرضی بریزم، آبی سر1دسته شلوغ و بیخیال بپاشم یا کسی رو بترسونم و بندازمش داخل حوض یا1شلوغی عجیب غریبی در بیارم می اومدم این بالا جا می گرفتم و چه قدر شیطون بودم من اینجا! نمی فهمم ماه که هست پس چه بارونی میادش! واسه چی من اینهمه همه جا رو خیس می بینم؟ وایی چه شدید هم هست؟ خدایا! خدایا1مدلی1کاری کن این بارونه بند بیادش الان من همینجا میمیرم که! عاقبت آخرین چراغ هم خاموش شد. یادمه اون دیروز ها هیچ زمانی تمام چراغ های اینجا کامل خاموش نمی شدن. حالا ظاهرا این هم رفته روی باقیه عوض شده ها! خوب به نفع من که اینجا گیر کردم الان دیگه صاحب خونه نمی بیندم. این بیداره خدا رو شکر چراغه روشن نیست وگرنه…! بیخیال فرار رو عشقه!خودم رو کشیدم بالا، تکیه زدم به دیواره عقبیه سقف انباریه، 1بوس کوچولو به پناه گاه آشنام یادگاری دادم و از اونجا هم1دسته سیم خواردار رو بیخیال دردش چسبیدم آویزون شدم بهش و با چند تا حرکت ناموفق که اگر کسی می دید رسواییه محض بود از بالای دیوار بغل انباری شوت شدم بیرون. از ترس و از درد و از همه چیز2دقیقه ای بی هوش ولو شدم زمین و بعدش پا شدم با حد اکثر سرعتی که ازم بر می اومد فرااااار کردم اومدم اینجا پناه گرفتم و تا اطلاع ثانوی هم نه خیال دزدی رفتن دارم نه توانش رو. ولی خودمونیم! خیال می کردم این سقوط هام خیلی بیشتر داغونم کنن. دیشب فقط1خورده احساسِ… بیخیال واقعا حالم به اون شدت که خیال می کردم ترسناک نشد. بچه ها! یعنی این خوبه؟ من دارم درست میشم آیا؟ وایی خدا می دونه این رو چه قدر می خوام! کاش بشه!
گفتم حالم کمتر از حد انتظار منفی شد ولی بیشتر از اونی هم منفی شد که باید بشه. خیلی بیشتر. نتیجه اینکه فعلا هنوز جنبه دزدی مزدی ندارم. پس بیخیالش تا بعد.
این هم از شرح حال پریشانیه من در شب عید. امیدوارم نخونده باشیدش و گذاشته باشیدش واسه خودم. هرچی هم فحش دادی خودتی. من دیگه برم دیشب حسابی خسته شدم الان باید جبران کنم شما ها حالش رو ببرید من رفتم رفع خستگی.
ایام تا همیشه به کامتون.
Top Liked Posts
Powered by WP Likes- درباره پریسا
36
8
- انتقال تموم شد. هورا!
7
14
- آخرین پرواز2
6
46
- سلام به همگی.
5
22
- من و دیروز و امروزم
4
18
- درباره پریسا
-
نوشتههای تازه
دستهها
اطلاعات
پیوندها
آخرین دیدگاهها
- پریسا در سال تحویل.
- ابراهیم در سال تحویل.
- پریسا در میخوام بخوابم.
- پریسا در میخوام بخوابم.
- پریسا در انتظار سیاه.
- ابراهیم در میخوام بخوابم.
- مهشید در میخوام بخوابم.
- ابراهیم در انتظار سیاه.
- پریسا در شوک و شک و ای کاش، عبرت!
- ابراهیم در شوک و شک و ای کاش، عبرت!
- پریسا در تلخ اما آرام.
- ابراهیم در تلخ اما آرام.
- پریسا در همراه امن.
- مینا در همراه امن.
- پریسا در انتظارهای کوچولو.
- پریسا در کمی شب. فقط کمی. فقط اینجا.
- پریسا در کمی شب. فقط کمی. فقط اینجا.
- ابراهیم در کمی شب. فقط کمی. فقط اینجا.
- ابراهیم در انتظارهای کوچولو.
- ابراهیم در کمی شب. فقط کمی. فقط اینجا.
آمار
- 0
- 94
- 44
- 146
- 70
- 1,941
- 23,891
- 375,117
- 2,644,734
- 269,295
- 273
- 1,122
- 1
- 4,800
- سه شنبه, 8 فروردین 02
خدا لعنتت کنه پریسا این چی بود نوشتی تو کی درسمیشی واسچی اصرار داری اینقد شدید خودتو جیز بدی اونم سر چیچی واقعا ک
سلام یکی. چیزی نیست یکی همه چیز یعنی خوب تقریبا همه چیز درسته. درست تر هم میشه. حتما میشه. من خوبم یکی. من خوبم!
بادرود@ شیطون حالا کارت به جایی رسیده که اینطوری پست میزنی و همه را سرکار میگذاری؟@ خوب نتیجه گیری من از سرسری خواندن این پست این است که یه نفر در خیال پردازی ها و شیطنتها و رؤیاهای خودش بسر برده و این اراجیف را سرهم کرده و مارا تا حد لالیگاه سرکار گذاشته… خوب سر فرصت با دقت بیشتر و بهتر میخونم و دوباره میام نظر میدهم…@
سلام نوکیا. خوب به من چه من که گفتم یعنی اون بالا نوشتم سراسر اباطیل فقط جهت تفریحات شخصیه خودم واسه چی وارد شدی خخخ؟ تجربه بگیر دفعه های دیگه از این چیز ها دیدی واسهش زمان تلف نکنی. باز هم خخخ! ولی شکلک در گوشی با نوکیا! یواشکی1دفعه دیگه بخون ببین چیزی ازش دستت نمیادش؟ واقعا؟ بخون شاید همچین سر کاری هم نباشه ها! شکلک پایان در گوشی.
شاد باشی.
بادرود! مشغول استخوان از آبگوشت لیسیدن و مکیدن و خوردن بودم که یکبار دیگر خواندم و چیز درست و حسابی دستگیرم نشد… حالا برم با دقت بیشتر بخونم ببینم چیزی حالیم میشه…@
وقتت خوش نوکیا. بیخیال اباطیل نوشتم ولش کن خخخ! همین الان خودم داشتم می خوندمش موندم واسه چی این رو رمزیش کردم ولی بیخیال بذار همین مدلی بمونه.
بادرود@ خوب من دوباره با دقت بیشتری خواندمش… به نظر من باطل نبوده… این ماجرا طل زیاد داره به حدی که میتوانیم یه دکون طل فروشی باز کنیم و طلهارو به قیمت بالا بفروشیم و حسابی پولدار بشیم… به نظرم حدسم درست نباشه ولی میگم: تو به سایتهای مختلف رفتی و یه دوری زدی و برگشتی… خخخخهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها… کلید هم داشتی@… حالا قابلمه بیخیالش بیا بریم طل فروشی و کلاه برداری کنیم و حالشو ببریم…@
سلام نوکیا شبت به خیر. قابلمه که من نبودم علی کریمی بودش که! ای بابا از دست رفتی تو هم! نوکیا الان مظنه طل چنده آیا؟ می دونی؟ یادم باشه اینجا رو بازش نکنم! تو هم بد جنسی نکنی. این هم از همون کار های بر خلاف میلته که انجامش بده و بد جنسی نکن.
من رفتم حساب کنم ببینم چند تا طل الان چند می ارزه شاید1چیزی این وسط گیرم اومد که بی ارزه.
شاد باشی.
بادرود@ میخوام پیله کنم و کمی سرگرمت کنم… جواب حدسمو جواب ندادی… آخ سرم چرا با دمپایی میزنی؟.. اوخ این که پاشنه داره و کفشه اوخ نزن بیخیالش اصلا جواب نخواستم@
سلام نوکیا حالت خوبه؟ ببین اینجا ما با بطری خالی آب زرشک هم رو می زنیم. از اون پلاستیکی ها. اینجا کسی دمپایی نمی زنه اسلحه ها اینجا فقط بطری خالی هستن و بس. برم کامنت آریا رو درستش کنم گفت لینک ها رو بردارم ازش.