بچه ها سلاااام حالتون چه طوره! میگم که احتمالا فردا عیده آخجون من عید دوست دارم از هر مدل و هر مارکی می خواد باشه این هم که2سره عیده هم آخر ماه مبارک و شروع1ماه جدیده و عید مذهبیه هم1عالمه تعطیلات پشت سر هم خورده بازار برو بیا و گردش و شلوغ کاری داغه هم کلا عیده من عاشق عیدم دیگه ای بابا!
میگم1چیزی بگم به کسی نمیگید؟ نگید ها! نگید ها! بچه هااا نگید هااا!
بذار بگم بابا بیخیال چی می خواد بشه مگه؟ آدم باید دلش بزرگ باشه نترسه از عواقب اعترافات چنین و چنانش که به اسمش رو نبر ختم میشن خخخ!
بچه ها! من امروز رفته بودم آجیل دزدی! شکلک حالت های مخصوص بعد از اعتراف.
خوب چیه دلم حس و هوای عیدی خواسته بود خودم1کمی نداشتم گفتم کسی که حواسش به من نیستش که وسط اینهمه شلوغی پلوغی این پریسای بسیااار عاقل و بی سر و صدا اصلا به نگاه نمیادش که بذار چند تا دونه تخمه خالی بی مغز هم گیر من بیادش این بود که عصری بلند شدم رفتم از در که نمی شد از دیوار های3-4تا خونه بغلی ها رفتم بالا آجیل بدزدم در برم.
از خدا که پنهون نیستش از شما چه پنهون1شرح کامل و بسیار بی سر و ته هم از ریز جریانات دزدیم نوشتم خواستم بزنم اینجا ولی منصرف شدم اما از اونجایی که دلم نیومد پاکش کنم ثبتش کردم و واسه خودم نگهش داشتم که بعدا بخونمش و نمی دونم چی بشه همین طوری بی خودی.
بیخیال. بچه ها من امروز در فاصله شاید کمتر از1دقیقه به شدت گریه کردم و به شدت خندیدم. راستش یکی2شبی بود که یواشکی و دور از چشم و گوش های یکی و بقیه دوست هام حالم1خورده منفی شده بود و باز هم یواشکی چیز بودم یعنی ناپرهیز بودم یعنی، … ای بابا بیخیال دیگه!
امروز از بس دلم نق می زد حالم رو حسابی گرفت. رفتم ولو شدم روی تخت و خوابم برد و هرچی دلم نق و نوقش رو می زد رو توی خواب دیدم که ای کاش نمی دیدم. بیدار که شدم دیگه حال و جون واسهم نمونده بود.
خوب اینجا هاش رو بیخیال داشتم می گفتم که گریه خنده هام رفتن توی هم!
اولش یکه خوردم، بعدش چنان شدید گریه کردم بعدش هم چنان شدید خندیدم که جدی داشتم خفه می شدم. به فاصله شاید1دقیقه شاید هم کمی کمتر یا بیشتر، اول گریه بودش، بعدش1دفعه حیرت بودش، بعدش هم1دفعه مثل بمب آماده انفجار ترکیدم از خنده. هرچی هم دقیق تر می شدم خنده هام بیشتر می شد. حس مسخره ای داشتم. هر چند می دونستم کسی نمی بیندم ولی حس می کردم این خندیدنم درست نیستش چون1جور هایی به1چیز نادرست داشتم می خندیدم و به نظرم این خندیدنم شبیه1مدل خیانت خفیف از مدل بی حرمتی یا1همچین چیز هایی بود و خلاصه حس می کردم نباید بخندم چون چیزی که شاهدش بودم درست نبودش و خندیدنم انگار داشت تأییدش می کرد و… به خدا تأییدش نمی کردم ولی نمی فهمم چه دردیم شده بود که مثل دیوانه ها از شدت خنده نفسم بالا نمی اومد و هرچی جلو تر هم می رفتم اوضاع بد تر و خنده های من هم بیشتر می شد. به لبه تختم چنگ می زدم و سعی می کردم خنده هام بند بیاد ولی هرچی بیشتر تلاش می کردم بیشتر می خندیدم و دیگه به جایی رسید که بیخیال حس های منفی و مثبت فقط زور می زدم نفسم در بیاد و داشتم بال بال می زدم از خنده. وایی خدا بگم حفظ کنه عامل و عواملش رو کم مونده بود بشم سوژه شب عیدیه اطرافم که این از بس خندید مرد!
خدا رو شکر کسی داخل خونه نبودش وگرنه خیلی بد می شد. اون قدر خندیدم که دلم درد گرفته بود. این وسط1عزیزی هم داخل واتساپ می گفت بگو چی شده به چی می خندی و من نمی تونستم هیچ طوری بهش بگم به چی می خندم. خداییش نمی شد دیگه!
هنوز هم یادم که میاد می خندم ولی نه به اون شدت. لبخند می زنم اما نمی فهمم چه جوریه که حتی زمانی که لبخند هم می زنم باز اشک از چشم هام میادش. مگه نه اینکه فقط خنده های شدید اشک به چشم میارن؟ پس من واسه چی، … مثل همین الان، … واسه چی داره شدید تر میشه؟ …
بیخیال.
مثل بچه های مثبت نمیشه از عوامل خندیدن هام تشکر کنم. شاید هرگز داخل عمرم هم این نشه ولی من ممنونم. به خدا هیچ منظوری ندارم فقط لازم داشتم بخندم و فقط بدون توجه به هیچ چیز منفی و مثبتی از اون هایی که باعث شدن اونهمه شدید و اونهمه بلند بخندم ممنونم. خوب چیکار کنم که1چیز هاییش شاید درست نبود من خندم گرفت دست خودم نیستش که! ای بابا!
بچه ها! فردا عیده. یعنی اگر اشتباه نکنم به احتمال قوی فردا عیده. عیدتون پیشاپیش مبارک! کاش چنان خوشی ها و اتفاق های قشنگ غافلگیرتون کنن که از شدت حیرت2دقیقه اولش رو ماتتون ببره و بعدش هم از خوشی بی اختیار جیغ و گریه و خنده هاتون قاطی بشن و، … تمام قشنگی هایی که میشه واسه1دونه دل اتفاق بی افته رو از خدا برای تک تکتون می خوام.
اومدم چرت هام رو گفتم و رفتم. چیه4دیواریه خودمه دلم می خواد اباطیل ببافم. اخم هم نکن اینجا خنده اجباریه. دِهِ!
ایام به کامتون.
Top Liked Posts
Powered by WP Likes- درباره پریسا
36
8
- انتقال تموم شد. هورا!
7
14
- آخرین پرواز2
6
46
- سلام به همگی.
5
22
- من و دیروز و امروزم
4
18
- درباره پریسا
-
نوشتههای تازه
دستهها
اطلاعات
پیوندها
آخرین دیدگاهها
- ابراهیم در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- مهشید در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- مهشید در روزمرگیها با کمی ایجاز.
- پریسا در . . .
- ابراهیم در . . .
- پریسا در فقط محض گفتار.
- پریسا در فقط محض گفتار.
- مهشید در فقط محض گفتار.
- ابراهیم در فقط محض گفتار.
- پریسا در به رنگ پریشانی.
- چکاوک در به رنگ پریشانی.
- پریسا در حقیقت، حرکت، شروع!
- ابراهیم در حقیقت، حرکت، شروع!
- پریسا در سال تحویل.
- ابراهیم در سال تحویل.
- پریسا در میخوام بخوابم.
- پریسا در میخوام بخوابم.
- پریسا در انتظار سیاه.
- ابراهیم در میخوام بخوابم.
- مهشید در میخوام بخوابم.
آمار
- 0
- 13
- 7
- 226
- 70
- 1,437
- 12,391
- 300,631
- 2,670,836
- 273,473
- 296
- 1,140
- 1
- 4,813
- جمعه, 5 خرداد 02
بادرود@ خوب حالا چی شنیده یا کورمالی کردی که خنده دار بوده؟! خوب بگو تا ما هم بخندیم و آنقدر بخندیم تا بشاشیم و بعدش متوجه بشیم… یادش بخیر حدود 20 سال پیش داشتم برای یکی روح ظاهر میکردم که در آخر برنامه یکی از دخترها در اثر خنده ی زیاد و فشار خنده شاشید و باعث خنده ی بیشتر بقیه شد… حالا من به تو سفارش میکنم که قبل از خنده حتما به طالار اندیشه مراجعه کنی سپس بخندی و آنقدر بخندی تا بشاشی و مجبور بشی بری پاکستان… راستی من از نصف شب دیروز صبح گروهی را یه جایی سرگرم کردم و واقعا جالب شد و دارم با تیکه هایی که می اندازم حال میکنم… این گوشی هم از دیروز ظهر به هنگ و دیوانگی افتاده و داره حالمو میگیره… ببین اینجا میگیره را درست نوشتم و واقعا کار سختی است که مجبور باشم برخلاف میلم عمل کنم و بنویسم میگیره… راستی تاحالا شده تو مجبور باشی برخلاف میلت کاری کنی؟؟؟
سلام نوکیا چه طوری؟ واییی نوکیا نوکیا نوکیا نوکیاااااا نوکیا یعنی خدا بگم چیکارت کنه داشتی به کشتنم می دادی هیچی نمونده بود نفس کشیدن یادم بره هنوز دلم درد می کنه آخه من چی بهت بگم از دست تو آآآخ از دست تو!
جدی ببین من الان سیستمم خاموش بودش و ایمیل هام رو با گوشی می بینم و اینجا هم1سیم رابط به ایمیل هام داره که هر زمان کامنت اینجا میادش من با ایمیل می فهمم و می دونم فلانی اومده اینجا کامنت زده. الان هم داشتم به1کار غیر اینترنتی می رسیدم که گوشیم آژیر ایمیلی کشید و اومدم دیدم تو اینجایی باور کن فقط واسه خاطر کامنت تو سیستم رو روشن کردم که جواب بدم و دوباره خاموشش کنم. گفتم که بدونی برام ارزش داری.
کار بر خلاف میلم! بله که کردم خیلی هم زیاد. آخریش هم همین دیروز بود که پست طولانیم رو ویرایش کردم و نتیجه شد این یابوی بی یال و دم که زدمش اینجا و حالم گرفته شد ولی اصلش رو نگه داشتم که هی بخونم و هی واسه خودم بخندم. خخخ! کار های خلاف میل رو نمی پسندم ولی گاهی واقعا لازمه. برای من و برای تو و شاید برای همه لازمه.
روح! تو مگه روح هم ظاهر می کنی؟ جدی؟ بلدی؟ ایول ببین لازم شد من و1دسته از رفیق های نه چندان عاقلم بلند شیم1سفر بیاییم پیشت تا حسابی این ها رو بترسونی و من بخندم.
از شیطونی هات هم آگاهم. بابا این کار ها رو نکن. ما اینهمه با هم صحبت کردیم که تو مثبت بشی دیگه دردسر درست نکنی من هم عاقل بشم مرض خود آزاریه مزخرفم درمون بشه نه تو عاقل شدی نه من درمون شدم. ملت رو اذیتشون نکن نوکیا خدا خفهت نکنه1هفته رو بی دردسر درست کردن بگذرون بذار بقیه هم1نفسی از دستت بکشن. ببین به جان خودم1دفعه دیگه من واسه خاطر شیرین کاری های تو کتک بخورم همون نصفه شب بدون بلیت بلند میشم میام مثل بلای جهنم نازل میشم سرت1عالمه می مونم1عالمه هم اذیت می کنم که دیگه زمان گیرت نیاد خراب کاری کنی.
شادم از شادیت پس شاد باشی تا همیشه.
من مي دونم به چي مي خندي خخخ خخخ
به اون آجيل هايي كه يواشكي دزديدي مي خندي! درسته! خخخخ! خخخخخ!
.
.
.
.
.
زهر مار ببند نيشتو مگه آجيل دزدي هم خنديدن داره؟! بگيريدش، آي دزد، آآآآآي دزد، آآآآآآي دزد، آآآآاآآآآااااآآآآآآااااآآآآآي دزد بگيريدش دزد دزد دزد بگيريدش ، داره مي خنده اين دزد بگيريدش اوناهاش بگيريدش اوناهاش اوناهاش اوناهاش
خخخخ! خخخخخخخخخخخخ! خخخخخخخخخخخخخخ! خخخخخخخخخخخخخ! خخخخخخخخخخخخخخخ! منم دارم الان همين جوري مي خندم، خخخخخخخخخ آخ جووووووووون خخخخخخخخخخخخخخخخ! اون قدر دارم مي خندم كه نگوووووووووووو! دارم به يه چيز جديد كه كشف كردم مي خندم! مي دوني چيه؟؟! هق هقي! بله درست شنيدي! هق هقي! خخخخخخخخخخخخخخخ! خخخخخخخخخخخخخخخخخ! بايد از اين به بعد بهت بگيم هق هقي ! خخخخخخخخخخخخخخخخ! خخخخخخخخخخخخخخ! خخخخخخخخخخخ! آخخخخخخ جووووووووووون خخخخ خخخخ خخخخخخ خخخخ خخخخخخ خخخخخخ خخخخخخ! يعني خخخخخخخخخ خخخخخخخخخ خخخخخخخ! يعني هق هقي! يعني خخخخخخخخخ خخخخخخخخ ! يعني هق هقي ! يعني خخخخخخخخ ! يعني نق نقي ! يعني خخخخخخخخخ ! يعني دوغ دوغي خخخخخخخخخ ! يعني بوق بوقي خخخخخخخخخخخخخخخخخ خخخخخخخخخ خخخخخخخخخخخخ خخخخخخخخخخخخ خخخخخخخخخخخ خخخخخخخخخخخخخخخخخ خخخخخخخخخخخ
راستي يه چيز ديگه! زندگي قشنگه! خخخخخخخخخخخخخخخخخ! زندگي رو ميگم! قشنگه! خخخخخخخخ! خععععععلي قشنگه! عاشقشم! مي خوامش! خعلي قشنگه! زندگي رو گفتما! خعلي قشنگه!
خخخخخخخخ خخخخخخخخ خخخخخخخخخخخخ خخخخخخخخخخخخ خخخخخخخخخ
يعني يه زندگي كه توش هق هقي باشه و يه زندگي كه توش نق نقي باشه و بعدش دوغ دوغي باشه و آخرشم بوق بوقي باشه خعععععلي قشنگه ! خخخخخخخخخخخخخخخ! مگه نه! خخخخخخخخخ! خعلي قشنگه هاااااااااااااا! خخخخخخخخخخخخ! قشنگه! مي خوامش! خعلي قشنگه! زندگي قشنگه! خخخخخخخخخخخ خخخخخخخخخخخ
سلام وحید. عیدت مبارک! حالت چه طوره؟ ایامت به کامه؟ رو به راهی؟
ای وایی من آجیل دزدی خوردم این از دست رفت! 1درمونگاهی چیزی روز تعطیلی باز نیستش آیا؟ جوون مردم تلف شد که!
زندگی رو باهات موافقم وحید. قشنگه خیلی هم قشنگه. به شرط اینکه ما آدم ها با کثیف کاری هامون کثیفش نکنیم.
با این اوضاع دیدنی که پیدا کردی جرأت نمی کنم بهت آب زرشک تعارف کنم می ترسم رسما بمیری پس خودم می خورم به نیت سلامت شدن تو.
بابااا این دفعه دومه که از صبح روشنش کردم می خوام خاموشش کنم این سیستم طفلکی رو دیگه تا بعد از ظهری روشنش نمی کنم ها گفته باشم!
شاد باشی وحید و شاد باشید همگی.
سلام سلاااااااااااااااااااام من قضیه اون آجیل دزدیرو میخوااااااااااااااااااااااااااام یکیییییییییییییییی نوکیا آقای آگاهی اریا بیاین اینو مجبورتکنین پستشو بذاره اینجا
سلام میناجان. بگو ببینم اوضاع چه طوره؟ زندگیه واقعی شروع شد یا نه؟ استقلالت رو میگم. اگر صلاح دونستی بیا واسه ما روند کار رو تعریف کن که حسابی مشتاقم بدونم.
مینا چند نفر به1نفر آخه1لحظه مجسم کن به خدا من1نفرم تو هم هر دفعه سر1چیزی بیا نفرات جمع کن سر من بیچاره بلا بیار! عجب! خوب بابا خوب تسلیم. شکلک جفت دست هام روی سرم. ببین شاید1پست رمزدار بزنم اینجا اون شرح کزایی رو بذارم داخلش رمزش رو هم به شما چند تا بفرستم ولی اگر رفتی داخل خوندی دیدی بی خودی زورت رو تلف کردی نیایی اینجا بزنیم ها! به من چه خودت دلت خواست تقصیر من نیستش.
شاد باشی مینای عزیز.
بادرود@ این پست که زدی حفاظت شده و باطل یا بیطل چرا خالیه؟@ چرا نمیشه کامنت گذاشت؟@ یا میری کامنتدونیشو باز میکنی یا هر بلا ملایی سرت اومد حقته… آخه اینم شد پست؟@ حالا بشینم فکر کنم ببینم چه بلا ملایی سرت بیارم…@
سلام نوکیا شبت قشنگ. ببین این پست خالی نیست اتفاقا خیلی هم پره فقط رمز داره. بلا سرم نیار نوکیا گناه دارم که! این پست رمز داره یعنی باید رمزش رو داخل اون کادرش بنویسی کلید بفرست رو بزنی تا برات باز بشه کامنت دونیش هم باز بشه. شکلک حیرت از اینکه نوکیا هنوز پست رو نخونده می خواد بره داخل کامنت دونیش شلوغی راه بندازه. خخخ!
شاد باشی تا همیشه.
پس رمزش کووووووووووووووووووووش
یا خودِ خدا بابا وایستا جوهرش خشک بشه نفسم بالا بیادش میدم الان بهت! شکلک حیرت بسیااار شدید از حضور در لحظه مینا! الان میرم داخل واتساپ قدیمیه خودم رمزه رو می فرستم واسهت. شکلک مواظبم این کار دستم نده برم سریع تر بهش کلیده رو بدم تا دوباره فراخوان در آوردن پدرم رو صادر نکرده!
درود@ برای ظاهر کردن روح اول فردی که دوست داره روح را ببینه روی زمین دراز میکشه و خشتک یک شلوار را به سرش میکشه… فرد باید به پشت دراز بکشه که صورتش به سمت بالا باشه و خشتک شلوار طوری باشه که پاچه هایش مانند دو پا بالا باشه… حالا اسم و مشخصات مرده ی مورد نظر را چند بار تکرار میکنه و ظاهر کننده ی روح گوش خود را درب یکی از پاچه ها میگذاره تا صدای او را بشنوه و از پاچه ی دیگر درگوشی با فرد زمزمه میکنه و ورد میخونه… افراد تماشاچی سکوت میکنند و یه پارچ آب سرد آماده میکنند و به دست ظاهر کننده روح میدهند تا به آن ورد بخواند… چون ممکن است روح گناهکار باشد و از جهنم بیاید و این آب سرد است که از سوختن روحبین جلوگیری میکند… سکوت مطلق فضا را اشغال میکند… روحبین خودش را به خواب میزند و انتظار میکشد… ظاهر کننده ی روح دائم ورد میخواند و میچرخد و قدم میزند… همه منتظرند تا روح ظاهر شود… ناگهان پارچ آب یخ از بالا وارونه میشود در پاچه ی شلوار و روی صورت و بدن روح بین میریزد و آشفته از جای میپرد و همه میخندند… روح ظاهر کردن یک بازی و سرگرمی است که بعضی اوقات برای خنده انجام میشود..@
یعنی شرط هر چیزی بگی می بندم که این شیطونی رو تو از خودت در آوردی و امتیازش انحصاری مال خود خودته! ایول کاش اینجا نمی گفتیش من این بازی رو سر عاشقان احضار ارواح اینجا در می آوردم تا دیگه گیر بهم ندن واسه این بامبولک بازی ها که بیایید احضار روح کنیم و هرچی من میگم این ها راست نیست باورشون نمیشه. اگر اینجا نمی گفتیش می شد که1حال اساسی ازشون جا بیارم آیی می خندیدم آیی می خندیدم خخخ خخخ آخ جون خخخ!
بادرود@ ببین من رمز آخر ظاهر کردن روح را گفتم… ولی تو چی؟@
خخخ از دست تو! اجازه بده می فرستم واسهت ولی خداییش به کسی نده به هر کسی دلم بخواد بخونه خودم میدمش.
بادرود@ من ترسیدم خصوصی رمزشو بگم و تو اجرا کنی و مثل بقیه از خنده بشاشی من دل رحم هستم… حالا تا کسی ندیده قسمت آخرشو پاک کن و بنویس در کامنت بعدی پرده بسته میشه…@
بیخیال خیلی کم پیش میاد کامنت ها رو ویرایش کنم. مگه اینکه واقعا لازم باشه. الان هم بذار اون بخش آخر کامنتت هم بمونه1راهی واسه اذیت کردن ملت پیدا می کنم خخخ خخخ ببین چیکارم کردی هم نشینی باهات این مدلیم کرد دیگه خخخ!
خوب شد اندش خندیدی اگه سر این ولگشتنت حالتو بیریخ میکردی بخدا ایندفه دیگه من میدونسم و تو. هی رد کن بیاد رمز اون بالاییو
سلام یکی. چه خوش اخلاقی تو! فرستادم به ایمیلت بابا برو بگیر چوبت رو هم بذار زمین خطرناکه! ای بابا!
بادرود@ چه حالی میده اذیت کردن نینی کوچولو… حالا بیاییم رمز را اینجا پخش کنیم… باید من از یک فرصت استفاده کنم که تو نباشی یا خواب باشی… ببین نینی کوچولو اگه نمی گفتی هم اینقدر فهمم بالا هست که اعتبار خودم را مفتی خراب نکنم… حالا هرکی رمز میخواهد 2000000 تومن میفروشمش… بیایید حراجش کردم… بدو بدو آتیش زدم به مالم…@
خخخ خخخ بچه ها بیایید ازش بخرید الان میرم عوضش می کنم نوکیا رمز باطله رو می فروشه ملت میان سرش اعتراض من1دل سیر از داخل پناه گاه رمز دارم می خندم آخجون!
نوکیا! دلگیر نشو! مطمئنم تو این کار رو نمی کردی ولی بذار به حساب تکیه کلام و عادت به توصیه در این زمان ها و آخرش هم بذار به حساب بلایی که از سرم گذشت و هیچ مدلی هم نتونستم به اون هایی که نظرشون اونهمه واسهم ارزش داشت و ارزش داره واقعیتِ خودم رو ثابتش کنم.
بادرود@ ای وای دوباره من تند نوشتم… تورو خدا ناراحت نشو و بیخیال تند نویسیم بشو… @
سخت نگیر!
سلااام
خخخخخخخخخ
امیدوااارم سلامت باشیی
خخخخ
رو به راه باشی
خخخخخ
خخخخ
یکی دمت گرررم فدااایی داری
سلام آریاجان. الان دقیقا واسه چی می خندی؟ اوخ نه نمی خواد بگی ول کن نگی ها! یعنی چی با یکی روابط حسنه برقرار می کنی الان؟ نه این طوری نمیشه باید1فکری واسه بر اندازیه اتحاد هنوز شکل نگرفته این2تا کنم وگرنه در آینده دردسر میشن. شکلک حالت متفکر پلید از مدل ابلیسی.
ممنونم از حضور عزیزت.
شاد باشی.