تقصیر من نیست عزیز کار وردپرسه!

سلام بچه ها عصر جمعه ای خوش می گذره؟ کاش بگذره حسابی هم بگذره.
اومدم1کوچولو بگم و برم.
طبق معمول مقدمه چیدن بلد نیستم پس پیش به سوی وسط اصل مطلب.
بچه هایی که به من لطف دارید و اینجا برام کامنت می ذارید حتما دیدید که اگر از1زمانی دیر تر کلید فرستادن رو بزنید پیام خطای وردپرس میاد و کلا متنه می پره و باید از اول بنویسیم.
بچه ها این تقصیر من نیست باور کنید تقصیر وردپرسه. ببینید! وردپرس واسه پر کردن فیلد ها و زدن کلید فرستادن فقط2دقیقه زمان میده که اگر از این2دقیقه دیر تر بشه کامنتمون ثبت نمیشه. این زمان بندی دست من نیست کار خود وردپرسه. یعنی می خوام بگم من نذاشتمش. پس نه می تونم برش دارم، نه می تونم زمانش رو بیشتر کنم، نه می تونم از فعالیت بندازمش و غیر فعالش کنم. شاید هم بشه ولی من بلد نیستم. اگر کسی بلده لطف کنه به من هم یاد بده که بلد بشم.
من خودم از زمانی که این مدلی شده هر جا می خوام کامنت بفرستم، اول پست رو که خوندم1بار خارج میشم و دوباره وارد میشم تا زمانم رو کم نیارم و بتونم توی زمان بندیه وردپرس فیلد ها رو پر کنم و کامنته رو بفرستمش که مشکلی پیش نیاد. درضمن، واسه احتیاط، هر کامنتی می خوام بفرستم، مخصوصا کامنت های بلند، حتما حتما اول داخل ورد می نویسمش، بعدش ازش کپی می گیرم و داخل فیلد مخصوص پیستش می کنم تا زمان کمتری از دست بدم و ضمنا اگر وردپرس به هر دلیلی سر به سرم گذاشت و کامنته ثبت نشد و پیام خطا داد نوشته هام نپریده باشن و مجبور نشم از اول بنویسمشون. پس اگر ثبت نشدید تقصیر وردپرسه نه تقصیر من. مطمئنا بیشتر از2دقیقه ای که وردپرس زمان داده واسه پر کردن فیلد ها زمان از دست دادید و به همین خاطر کامنت شما ثبت نمیشه.
دوست عزیزی که به من پیغام فرستادی واسه چی ثبت نشدی و من تأییدت نکردم! این پست رو اصلا به خاطر خود خودت زدم. عزیز جان من هیچ کامنتی ازت ندیدم که اینجا در انتظار تأیید باشه. ثبت نشدی عزیزِ من. بلاکت نکردم توی صف بررسی هم نگهت نداشتم. این دسته گل رو وردپرس به آب داده و کامنت هات رو خورده. من ازت معذرت می خوام که این شکلیه ولی باور کن من بی تقصیرم. با گوشی نوشتی و کامنته بلند بود و می دونم چه سخته. ببخش به خدا بلد نیستم این تایم رو برش دارم. کامنتت نیومد ولی من ازت ممنونم که بهم اینهمه لطف داری. این قدر محبت داشتی که سختیش رو باز هم تحمل کردی و اونهمه نوشتی. تازه بعدش هم که ثبت نشدی1صبح تا عصر زمان گذاشتی و سعی کردی هر طوری دستت می رسید باهام تماس بگیری و کامنت هات رو پیگیری کنی. واسه من این محبتت اندازه1000کامنت تأیید کننده با ارزشه.
البته1راه داره اون هم اینه که ما هر جا کامنت میدیم کاربر اونجا باشیم که دیگه لازم نباشه معادله حل کنیم و اسم و ایمیل بدیم که در زمان صرفه جویی بشه. این شدنیه ولی باز هم با عرض معذرت، همون طوری که بار ها توی همینجا و بیرون از اینجا گفتم، اینجا بخش ثبت نامش باز نیست. بستمش. خودم این مدلی دلم می خواد. که بسته باشه و من خودم تک کاربرش باقی بمونم. این مدلی حس مثبت تری دارم. که حس کنم این فضا فقط و فقط مال خودمه و با کسی تقسیمش نکردم.
دیگه یادم نیست چی باید بگم جز اینکه شب و روز هاتون سفید، ایامتون به کام.

2 نفر این پست را پسندیدند.

این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال و , , , , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

8 دیدگاه دربارهٔ «تقصیر من نیست عزیز کار وردپرسه!»

  1. حسین آذری می‌گوید:

    سلام بله من هم وقتی اولین کامنت رو می دادم با این مشکل برخوردم و متوجه شدم که محدود شده این برای امنیت بیشتر بدین شکل صورت گرفته تا از ورود ربات ها جلوگیری کنه.
    البته این در زمانی که این وردپرس رو تنظیم می کردید امکان برداشته شدن این تایم هست اما من دقیقا نمی دونم چیه؟ حالا از یکی دو نفر می پرسم اگه به نتیجه ی بهتری رسیدم خواهم گفت. من هم همینجا کامنت را تایپ می کنم اما قبل از ارسال کپی می کنم یکبار اف 5 می زنم تا صفحه ریفرش بشه بعد سریع متن خود را پیوست و سپس معادل امنیتی را وارد می کنم سپس ارسال رو می زنم تا با این مشکل بر نخورم. این دوست عزیز هم بایست در یک ادیت باکس دیگری بنویسه و کپی آن را در اینجا بزنه تا زمان رو از دست نده.
    زیاد حرفیدم بای تا های.

  2. پریسا می‌گوید:

    سلام دوست عزیز. من واقعا نمی دونم چه مدلی باید برش دارم وگرنه حلش می کردم. این بنده خدا هم به نظرم دلش ازم تاریک شده چون خیال کرد من بلاکش کردم که تأیید نمیشه. کاش این رو بخونه و دلش ازم پاک شه! اف5رو یادم نبود! ممنونم خیلی زیاد!

  3. حسین آگاهی می‌گوید:

    سلام.
    مثل این که نمیاد هر کاری می کنم شاید آدرس ایمیل شما رو اشتباه دارم.
    بهم یک ایمیل بزنید تا به همون جواب بدم.

  4. پریسا می‌گوید:

    سلام دوست من. میگم با اسکایپ موافقید؟ الان میرم داخلش.

  5. وحيد می‌گوید:

    سلام پريسا.
    من بعضي دوستان بينايم كله كامپيوتري هستند. از اونا سوال مي كنم و اگه بلد بودم بهت ميگم.
    من هم اوايل وقتي كامنت مي گذاشتم خود به خود مي پريد. واسه همين من كامنت هاي طولاني رو توي ورد مي نويسم و سپس صفحه پست را با اف 5 ريفرش مي كنم و سپس كامنتي كه در ورد نوشتم را در اديت پيست مي كنم و معادله رو جواب مي دهم و كامنت را ارسال مي كنم.
    به همين سادگي، به همين خوشمزگي.
    راستي زندگي قشنگه هااااا

    • پریسا می‌گوید:

      سلام وحید. ممنون میشم اگر راهی داره1ندایی بدی. دقیقا کاری که من می کنم رو می کنی. زندگی قشنگه وحید. گاهی1خورده سخت میشه ولی قشنگه. خیلی قشنگه خیلی!

  6. یکی می‌گوید:

    کامنتش نیومد ازتو دلخوره? پریسا سوال. تو واسچی باس تموم دنیارو از خودت راضی کنی? البت خوبه پست زدی توضی دادیا ولی خب الان گفتی دیگه بسه خودتو نکش طرف ببخشه. اگه ریفیق باشه میاد میخونه میبینه اگم نباشه ک نیس دیگه حرفش نیس تمومه. پریسا لازم نیس تو همش تو کف معذرت خواستنات باشی اینقد خودتو جیز نده. الانم بیشین بینویس باقی داستانتو من بخونم. هی اومدیا, جنبیدیا, منتظرما, راسی بچا راس میگن پریسا زندگی قشنگه. نمیبینم این اخریا دیگه اینو بگی. پریسا زندگی قشنگه توم زنده و سالمی معذرتم لازم نیس اینهمه بخوای تو خطی نکردی اگه کسی بخواد بیبینه میبینه اگم نخواد تو جون بکنی بازم نیمیبینه پ بیخیل. هی داستانو بچسب بدش چی شد

    • پریسا می‌گوید:

      سلام یکی. نمی دونم یکی شاید از بس بوقم. دردم میاد کسی بی خودی ازم تاریک باشه. این هم بیخیال. باید در کنار باقیه تمرین کردن هام این رو هم تمرین کنم.
      این آخری ها تنها تو نبودی که نشنیدی من از قشنگیه زندگی بگم. یکی دقیقا از1ماه پیش از عید شروع کرد به سخت شدن و هر روز سخت تر شد تا2هفته پیش که از بس سخت شد دیگه نمی شد نفس بکشم. اون شنبه شب کزایی حس کردم روحم در حال بای بای کردنه ولی این طوری نشد. هیچ طوری نشد جز اینکه من اگر اشتباه نکنم2هفته خیلی خیلی وحشتناک رو سپری کردم و هنوز هم درست نشدم. باید می دیدیم. شده بودم1جنازه کامل که فقط مثل رباط حرکت می کرد و چشم هاش به هر بهانه ای و حتی بدون هیچ بهانه ای خیس بود. آخرش رو هم درست میگی. دقیقا1نفر با معرفت ایمیل بهم زد و مثل این نظر تو رو داشت. ایمیلش رو که گرفتم مثل تمام اون روز های وحشتناک که می گذشتن گریه می کردم ولی جواب دادم و اون هم جواب بهم داد که من از بس حالم بد بود دیگه نتونستم واسش بنویسم. گفت اومده اینجا رو خونده. اگر باز هم میاد و باز هم می خونه به خاطر ایمیلش، به خاطر دلداری هاش و به خاطر معرفتش ازش ممنونم. معرفتی که من نکردم. به خدا بی معرفت نبودم به خودش هم نوشتم. فقط زورم نرسید. دیگه نتونستم. نمی تونستم!
      ازت ممنونم پیک با معرفت که بهم گفتی هرچند خیلی با هم نخندیدیم ولی فراموشتون نشدم!
      چه دراز شد! آخ جون الان یکی حرصش در میاد من می خندم. برم آخرین پرواز4رو بزنم از دلش در بیاد من باز هم زنده بمونم!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا پاسخ معادله ی امنیتی را در کادر بنویسید. *