یک فصل زرد، یک دست سرد، یک شام درد!
پاییز، سرد و غم انگیز، با گام هایی خسته، ویران، شکسته،
بر روح زخم خورده ی خاک، تاریک، غمناک، رد درد می پاشید.
زمین، مدفنِ سردِ باغ ها شمشاد، تیره از ماتم، خسته از بیداد،
زمان، در سکوتی تار، بی گذر، بیمار، در تماشای تدفینی بی تابوت، بر مزاری که نبود، آهِ سرد می پاشید.
دیدگانِ دهشت، به بزمِ سرخِ تماشا نشسته بود،
شبی که رفته رفته رنگ خون می گرفت، دری که بر طلوع صبح بسته بود.
گشوده می شد، سینه ی سردِ این داستان، با کلیدی از جنسِ آتش، به نامِ آسمان، آسمانِ وسیع، آسمانِ پاک،
و می نوشتند تحققِ افسانه ی پرواز را، بر صفحه ی آسمانی که دیگر نبود، صد ها ستاره آزاد از محاق خاک!
روشن، شفاف، بی باک!
پاییز، تلخ، تنها، غریب،
بی صدا، بی نسیم، بی لهیب.
پاییز آمد، با گام هایی از جنس غمناک اندوه،
تلخ چون عدم، سنگین به سان کوه.
آمد و آسمانم را برد!
نمی خواهم این فصل سرد را، این تکرار درد را.
نمی خواهم!
سردم با این فصل سرد، با این حضور تاریک و پر درد.
چه دل آزار است برای من پاییز، این گذارِ خواب گرفته ی غم انگیز،
این سوزشِ منجمد و پر لهیب، این تماشاگهِ خاکستری و تنها و غریب!
هی من فک کردم تابستون بود. شایدم نگرفتم باز بخونم بینم چی گفتی. هی راسی, صدای درونت? با مام آره? هی پریسا بیخیل بیا حال جیگیلکتو بگو چجوریاس پاشوندیمون از دلواپسی
سلام یکی.
جیگیلکم دیشب مرخص شد. البته حالش عالی نیست ولی هم بیمارستان فضاش به خاطر هجوم این موج دوم بیماری وحشتناک شلوغ و پر از بیمار و میکروب شده بود و هم بچه دیگه تحمل بیمارستان رو نداشت و هم نمی دونم دیگه چی. مرخصش کردن به شرط اینکه در فضای کاملا محتاط نگهش داریم. باز هم شکر. از دیشب به این طرف اوضاعش شکر خدا بد نشده. حال نداره ولی بد حال هم نیست. کمی درد و کمی دلواپسی برای ما. یکی! این بچه روح دوم منه. خیلی باهاش نمی پرم که عجیب نیست. من با هیچ کسی نمی پرم ولی خیلی بد دوستش دارم. بقیه گریه می کردن و من فقط توی خودم له می شدم. اگر این بچه طوریش می شد باقی می شکستن و من بدون صدا نیست می شدم. یکی! واسش دعا کن باشه؟
ممنونم که هستی.
سلام.
چه نوشته سیاه و غمباری!
امیدوارم بهارمون دیگه رنگ تابستون نگیره و واقعاً بهار باشه.
زمستونمون که ربطی به زمستون اصلاً نداره منظورم اینه که شباهتی به هیچ زمستون واقعی نداره.
پاییز هم امیدوارم کمتر شاهد پاییز باشید و بیشتر بهار و شادی در زندگیتون حاکم باشه.
سلام دوست من.
مثل اینکه نوشتنم زیادی پاییزی شد. معذرت می خوام اون لحظه اصلا فکر نمی کردم بذارمش جایی. حتی اینجا. دیگه حتی فصل ها هم تقلبی شدن. کاش می شد همه چیز برگرده سر جای خودش. حتی ما. دل هامون. نگاه هامون. رنگ هامون. کاش می شد!
شاد باشید تا همیشه.
سلام
خوشحالم که برادر زاده ت خوب شده
امیدوارم بهتر بشه و تو هم آرومتر بشی.
پاییز رو هیچ وقت دوستش نداشتم و غمش همیشه اذیتم میکنه خدا رو شکر که زمستون هم داره تموم میشه و فصلی که عاشقشم داره میاد.
پریسا خیلی قشنگ مینویسی من اصلا نمیتونم بنویسم و این بدترین چیزه چون بعضی وقتها نوشتن میتونه آرومت کنه اما من اصلا نمیتونم دست به قلم بشم.
بازم پست بذار این هفته خیلی درگیر بودم به همون دلیل دیر اومدم اما هفته های بعد به امید خدا زود میام و نوشته هاتو میخونم.
شادکام باشی.
سلام عزیز. امیدوارم بهار امسال بهار باشه. زمستونش که قلابی بود. دلم بهار می خواد پری سیما. از اون بهار هایی که شبیه آخر قصه هاست. آخ که دلم چه قدر بهار می خواد!
کاش درگیری های این هفتهت خیر بوده باشن! هر زمان دلت خواست بیا کلی هم خوش به حالم میشه ببینمت اینجا. ممنونم از محبتت. عوضش تو1عالمه مهربونی و من خودم رو اگر بکشم شبیه تو لطیف و مهربون نمیشم. خخخ! وای چه به من نمیاد!
ممنونم که هستی.
ایام به کامت.
سلااااام
ببخشید که دیر دیر میام سرم شلوق بود این چند وقته
شما قلمه خوبی دارید و خیلی هم قشنگ نوشتید امید وارم بزودی جیگیلگ شما خیلی زود سلامت بشه و دیگه هم مریض نشه
ولی خیلی قشنگ نوشتید هااا باز هم بنویسید و اینجا بزارید راس میگید دیگه فصل ها هم قلابی شدن خخخخخ زمستونش توی قم که قلابی بود شحر های دیگه رو نمیدونم امید وارم ببحاره خوبی داشته باشیم
ببخشید که دیر دیر میام ولی هستم
منتظر پست بعدیتون هستم زود بزارید
سلام رضا. ممنونم به خاطر دعات واسه جیگیلکم. فصل هم فصل های قدیم. خخخ. بهار میاد ولی کاش تقلبی نباشه. هر زمان دلت خواست بیا. راستی امیدوارم شلوغی سرت خیر بوده باشه.
شاد باشی خیلی شاد.