1خورده هنر. بافت قوری بخش3

سلام به همگی.
چیه روح دیدید مگه؟ خودمم بابا. گفتم که درست میشم.
بیخیال. بریم سر قوری ببینیم می جوشه یا نمی جوشه.
اگر درست یادم مونده باشه ما1کاسه داشتیم یعنی1نصفه قوری. نوبت دور سوم بود یعنی بافت5-1 5-2.
کی از اسمش متوجه شد داستان این دور چیه؟ هر کسی مطلب رو گرفت آفرین به من!
شکلک شکلک در آوردن. خخخ!
ما یکی توی نخ داشتیم که پایان دور قبلی بود و بافت این دورمون 5-1 5-2هست. 5که تعداد مروارید هامون برای تشکیل هر1گل این دوره و1و2تعداد پایه هایی هست که هر بار بعد از بافتن1گل باید از زیر یعنی از مروارید های دور قبلی بگیریم. پس شد گل های5تایی و برای پایه گرفتن1گل در میون1بار نخ دست چپ رو از1دونه مروارید دور قبلی رد می کنیم1بار نخ رو از2تا مروارید دور قبلی رد می کنیم.
یکی بیا ترجمه کن سخت شد!
الان1دونه توی نخ داشتیم. طبق معمول هر دور، نخ دست چپ رو از مروارید کناری رد می کنیم و دونه های توی نخمون میشن2تا. گل هامون باید5تایی باشن پس3تا دونه می فرستیم توی نخ دست راست و سومی رو مشترک می گیریم. گل بعدیمون5-1هست. یعنی نخ دست چپ رو از1دونه بغلیش رد می کنیم. باز2تا توی نخه. 3تا میندازیم، سومی مشترک و این دفعه2تا پایه می گیریم یعنی نخ دست چپ رو به جای یکی از2تا مروارید بغلی رد می کنیم.
حالا3تا توی نخ داریم. گل های این دور همه باید5تایی باشن. پس2تا می فرستیم توی نخ، دومی رو مشترک می گیریم و این دفعه فقط یکی پایه می زنیم یعنی نخ دست چپ رو از داخل1دونه بغلی رد می کنیم.
گل 5-1زدیم و گل بعدی5-2هست. 2تا توی نخ داریم، 3تا میندازیم و سومی رو مشترک می گیریم و نخ دست چپ رو از2تا دونه بغلی رد می کنیم.
حالا دوباره نوبت گل 5-1شد. 3تا توی نخ داریم. 2تا میندازیم، دومی رو مشترک می گیریم و چون گل 5-2هست یعنی2تا پایه لازم داریم پس نخ دست چپ رو از2تا بغلیش رد می کنیم.
و همین طور الی آخر.
خواستم باز1عالمه و ردیف کنم اینجا دیدم حسش نیست نکردم.
خلاصه این دور حواس جمع لازم داره چون مخصوصا اوایل کار از دست آدم در میره گل قبلی چند چند بود و خیلی راحت اشتباه می کنیم و اگر1دونه اشتباه بریم تمام قوریمون میشه شبیه از این جنس های برگشتی کارخونه ها که نصف قیمت می فروشن بهمون ما هم کلی خوش به حالمون میشه که ارزون خریدیم غافل از اینکه… اهم اهم هوا چه خوبه! خوب چیزه بریم قوری ببافیم!.
آخرین گل این دور اگر درست یادم مونده باشه1گل5-2هست. یعنی2تا پایه باید بگیریم. خوب دور تموم شد و دیگه نمیشه گل ببافیم. پس برای بستن این دور نخ دست چپ رو علاوه بر2تا پایه ای که از بغلی ها گرفتیم، از داخل اولین دونه از اولین گل این دور هم رد می کنیم تا دایره این دورمون بسته بشه.
حالا4تا توی نخ داریم. گلمون باید5تایی باشه. پس1دونه میندازیم توی نخ و همون1دونه رو هم مشترک می گیریم. بعدش هم می کشیم تا بافتمون سفت بشه. آیی یواش یوااااش پاره میشهههه بابا یواش!
خوب این دور تموم شد و دایره رو بستیم. حالا توی دستمون چی داریم؟ چیزی شبیه1کاسه که وقتی لمسش می کنیم قشنگ معلومه که لبه هاش داره شروع می کنه به برگشتن به طرف داخل و تنگ شدن.
دور بعدی7-3هست. یعنی چی؟
آفرین ایول خودم یعنی گل های این دور همگی از7تا مروارید درست شدن و بعد از بافتن هر1گل7تایی باید3تا پایه بگیریم یعنی نخ دست چپ رو از3تا مروارید بغلیش رد کنیم.
1شیر پاک خورده ای بیاد محض رضای خدا ترمزم رو بکشه وگرنه دور بعدی رو هم اینجا میگم.
خوب این از این. راستی یادمون نره، زندگی قشنگه. خیلی هم زیاد قشنگه. فحش هم بدی تمامش خودتی.
تا دفعه بعدی و دور بعدی،
ایام به کام.

۱ نفر این پست را پسندید.

این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

8 دیدگاه دربارهٔ «1خورده هنر. بافت قوری بخش3»

  1. حسین آگاهی می‌گوید:

    سلام.
    عجب داره کم کم قوری هامون آماده میشه
    راستی قانون دوازده تا کامنت رو آریا عمل کرد و دقیق همونی شد که من گفتم و با این اوصاف حالا نوبت این مطلبه که دوازده تایی بشه کامنت هاش.
    موفق باشید.

    • پریسا می‌گوید:

      سلام دوست من.
      12خخخ! الان میره که این سنت بشه! آخجون یعنی میشه من تا12تایی نشدیم در استراحت باشم و پست اینجا ندم؟ آخه2تا12تا لازمه. شکلک امیدوار به گیر ندادن های یکی.
      ایام به کام.

  2. یکی می‌گوید:

    هی من توضیح بدم ک هیچی ازش نمیمونه ک. ول کن مسخربازیرو. تو خوبی پریسا?

  3. آریا می‌گوید:

    سلام پریسا جان
    امیدوارم سلامت و شااد باشی
    ممنونم از آموزش عالی بودیی خخخ
    میگما بلاخره تونستم جای خالی پیدا کنم بیام خخ
    ببخش اگر نیستم ببخش
    متاسفم
    ببخش پریسا
    شااد باشی

    • پریسا می‌گوید:

      سلااام آریاجان کجایی نیستی؟
      آریا! واسه چی باید ببخشم؟ اینکه تو بیایی اینجا واسه من بنویسی وظیفه نیست که غیبتت بخشش بخواد. این مدلی نبینش. اگر میگم و می خوام بیشتر بیایی واسه اینه که حضورت با ارزشه نه اینکه تو موظف به حضور باشی. خوشحالم که جای خالی وسط دردسر هات پیدا کردی اومدی و خیلی دلم می خواد که درگیری هات عقبنشینی کنن تا جا های خالی بیشتری برای آرامش و درضمن حضور در کنار ما پیدا کنی. امیدوارم هرچه زودتر این ها شدنی بشن!
      ممنونم که هستی.
      ایام به کامت.

  4. آریا می‌گوید:

    پخخخخخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا پاسخ معادله ی امنیتی را در کادر بنویسید. *