***
آنگاه که شعله های تب آلود تمنا،
دل به سیاهی نشسته ی آسمان را می شکافند،
آنگاه که طوفان آه،
ویرانگر و تاریک، می بَرَد فلسفه ی بردباری را به انتهای عدم،
آنگاه که فریاد، مدفون می شود در دامن شب،
چنان که همیشه سکوت بود و سکوت،
به سان نوزاد گناه،
که در قلب شبانگاه،
لحظه ای پس از زاده شدن، پنهان می شود در خاک،
چنان که گویی نبود،
آنگاه که درد،
می تازد بر خاکستر مانده از روح خسته و دل شکسته ام،
به راستی،
خدا در پس کدامین برهان،
این همه را به نظاره نشسته است!؟
برهان وجود، یا برهان عدل!؟
هرگز ندانستم!،
تو آیا می دانی!؟
*******
دیدگاه های پیشین: (4)
حسین آگاهی
یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 22:48
سلام. باید یک بار دیگه بیام و مفصل بنویسم فقط میگم که برام جالب بود این نوشته چون حس می کردم یه جورایی حرف منم هست. راستی با یکی دو پست جدید منتظرتون هستم.
http://www.foggylife.persianblog.ir
پاسخ:
سلام دوست من.
خوشحالم که آپ شدید. حتما میام ببینم شیرینی پذیرایی این دفعه تون چه مدلیه.
ایام به کام.
معمار
دوشنبه 20 مرداد 1393 ساعت 16:54
سلام.
با بغض و نفرتی که شما به کامنت های من جواب میدین گفتم بیام یه خداحافظی خودم بکنم تا دیر نشده…
در پناه حق و ایزد منان شاد و ایام به کام باشید.
پاسخ:
سلام.
از طرف من نفرتی در کار نیست ولی هر طور مایلید. از من که گذشت، ولی ای کاش دفعه دیگه و جای دیگه در نظر داشته باشید که وقتی کسی از شدت دردی که برای خودش خیلی درده شعله وره نمیشه بهش آیین بندگی درست رو یاد داد و اگر دوباره به همچین موردی بر خوردید بذارید واسه زمانی که اگر اون درد درمون نشد دسته کم زخمش کهنه تر شده باشه. مطمئن باشید خدا هم اونقدر مهربون هست که ببینه و بدونه و ببخشه.
در هر حال، وب شما در بخش پیوند های من باقی می مونه مگر اینکه خودتون جز این ترجیح بدید. هر جا که باشید:
تا همیشه ایام، ایام به کامتون.
آزاد
سهشنبه 21 مرداد 1393 ساعت 11:02
و تو …
چه میدانی ؟!
شاید خداوند
آنسوی شب
به انتظار صبحِ برهان مناجات تو نشسته باشد .
سلام
ممنونم از این سروده ی زیبا و تاثیر گذار .
پاسخ:
به راستی اگر چنین می شد!!! ای کاش چنین می شد!!!
***
سلام دوست عزیز من.
سکوتم رو ببخشید دوست من. این تاخیر ها رو به حساب بی مهری نگذارید. من فقط زیاد گرفتار خودم هستم. معذرت می خوام.
اگر می شد مفهوم عبارت شما در مورد من و خدا حقیقت باشه!!! از شادی این حقیقت صاف پرواز می کردم و تا وسط آغوشش می رفتم و می رفتم.
ممنونم از حضور عزیز شما.
ایام به کام.
یگانه
جمعه 24 مرداد 1393 ساعت 22:54
چه مطالب وبت و قالب وبت بده اصلا خوب نیس اووووووووق عن
پاسخ:
سلام دوست ناراضی. معذرت می خوام که اینطوریه. خوب چیکار میشه کرد؟ همه که نباید خوب باشن؟ اگر همه جا سفید باشه پس شما چطور قدر وب های خوب رو حس می کنی؟ بذار این مدلیش هم باشه. باشه؟ پس باشه.
ایام به کامت.