خواب من

***

دیشب،
خاک سیاه سرزمین خزانزده ی رویاهای من،

به قدم های خیالت چه نورباران شده بود!.

و مهتاب،
این از دست رفته ی تاریکمأوا،

حضور یاد بارانخورده ات را سلام می داد.

نگاه شفاف ماه،
بر سراب بودنت،

چه شادمانه می تابید!،

و بلندای آسمان،
آغوش آغوش، ستاره در هوایت می پراکند.

کاش خواب بی تعبیر من، به درازای یک ابدیت بود!.

*******
دیدگاه های پیشین: (4)
sepanta
سه‌شنبه 7 مرداد 1393 ساعت 07:36
عالی بود، مرسی پریساجان

پاسخ:
ممنونم آشنا.
خوشحالم که هستید.
پایدار باشید.
sepanta
سه‌شنبه 7 مرداد 1393 ساعت 07:38
میگم اگه داستانات رو چاپ نمیکنی، کاش این شعرا رو چاپ کنی . شعرات فوق العاده عالی و قشنگ و بی نقصن .

پاسخ:
دارم چاپ می کنم دیگه. اینجا در آنسویشب. اینجا دردسر های چاپ رو نداره. از کسی هم مجوز نمی خواد. نه بلدم و نه حوصله منت کشی و اینجاش رو ویرایش کن و اونجاش رو در چه موضوعی نوشتی و پذیرفته میشه و با شرایط قبول میشه و صبر کن تا مجوز بعد از جلسات…به امید حضرت باری تعالی بیاد و…
وای که من این روز ها بهتره اصلا هیچی نگم. اینطور زمان ها من باید سکوت کنم تا بعدش پشیمون نشم. معمولا میشم. پس بیخیال. من مراحل چاپ اثر رو بلد نیستم. بذار همینجا بذارمشون.
پیروز باشید.
آرشید
سه‌شنبه 7 مرداد 1393 ساعت 16:34
دیشب تبسم یک هلال …
هدیه به چشمانی بود
که در پس رخسار بی نقاب آسمان
در پی سپیدی درخشان یک لبخند بودند .

سلام و عید شما قرین بهجت و سرور
بسیار زیبا سرودید .
بی نهایت سپاس
http://sarvina.blogsky.com
پاسخ:
کاش تمامی نگاه ها، لبخندی را بیابند که در نهانی ترین نهانگاه خویش، جویای آن هستند!
هر روزتان عید باد!
ایام به کام.
Sepanta
دوشنبه 13 مرداد 1393 ساعت 20:01
جانم . ولش کن . بهترین جا برای نوشته هات ؛ همینجاست . خیلیم خوب و عالیه .

پاسخ:
بله به نظرم اینطوری هم بهتره و هم امن تر و هم…
ممنونم آشنا.

اولین کسی باشید که این پست را میپسندد.

این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا پاسخ معادله ی امنیتی را در کادر بنویسید. *