***
در گذار بی تامل و یکسان زمان،
چه بی تامل و یکسان، پیش میرویم!.
و هرگز نمی خوانیم، این قصه ی مکرر را،
که پیشینیان ما روزگاری قهرمانانش بودند.
و اکنون ما،
در تکرار هزاران باره اش گم شده ایم.
به راستی،
آیا پس از ما کسی خواهد دانست؟
و این قصه همچنان تکرار می شود،
بی ما.
بدون قهرمانان بی تکرارش،
که نمی دانند چه تصویرهای کوچکی هستند، در این قصه ی بزرگ،
و زمان می گذرد،
می گذرد.
ای کاش می دانستیم،
که چه زود، دیر می شود!.
*******
دیدگاه های پیشین: (4)
معمار
پنجشنبه 19 تیر 1393 ساعت 11:15
اصلا دیگه چه اهمیتی داره کسی بداند!؟
به من هم سر بزن
http://darodivarsara.blogsky.com
پاسخ:
بله خوب! این هم حرفی و نظریه واسه خودش.
حتما سر می زنم.
معمار
پنجشنبه 19 تیر 1393 ساعت 11:40
دوست دارم تبادل نظر داشته باشیم؟
پاسخ:
در چه مورد؟
در1قاعده تقریبا بدون استثنا، من تمام اون هایی که می خوان باهام تبادل نظر داشته باشن رو خسته می کنم. تا این لحظه اینطوری بوده.
معمار
پنجشنبه 19 تیر 1393 ساعت 21:04
در زمینه خسته کردن دیگران که مشابهت زیادی وجود داره ولی در مورد اینکه منم بتونی خسته کنی که بسیار این جمله برای من چالش برانگیزه..حتما بیاین …!!
http://darodivarsara.blogsky.com
پاسخ:
بله معمولا همه اینطور میگن. البته این هنر نیست که من دارم. بهش افتخار نمی کنم. مدلم اینطوریه و متاسفانه هیچ مدل خوبی نیست. بلد نیستم عوضش کنم وگرنه حتما می کردم. خیلی چیز هارو دلم می خواست عوضش کنم ولی بلد نبودم. اینقدر بلد نشدم که همه چیز از دست رفت.
ببخشید من5شنبه و جمعه ها کمی می زنم به خاکی.
شاد باشید.
معمار
جمعه 20 تیر 1393 ساعت 04:28
سلام.
امکانش هست یه معرفی دقیقتر از خودتون بهم بدین؟
پاسخ:
سلام.
در بخش درباره من1چیز هایی در مورد خودم نوشتم. امیدوارم به دردتون بخوره.
ایام به کام.