سلام به همگی.
احتمالا همگی وسط خونه تکونی هستید. ببینم؟ حال دلتون چطوره؟ تمام گوشه کنار هاش رو تکوندین یا نه؟ همه خاطره های سیاه، همه دلگیری ها، کدورت ها، تاریکی ها، حتی تمام
-من که گذشتم ولی این درست نبود ها-،
خداییش همه رو ریختید بیرون یا نه؟ اگر هنوز مونده بجنبید. سال داره نو میشه. بذارید همه چیز تمیز باشه. اول و مهم تر از همه هوای دل.
حالا قشنگ بگردید ببینید هیچ کمدی، گوشه ای، انباری، کنجی از دستتون در نرفته؟ مال من که…
شما که غریبه نیستید، چرا. مال من1انباری داره که از دستم در رفته. انباری دل من که هنوز درش رو هم باز نکردم زندان خودمه. از خودم دلگیرم. نتونستم ببخشم. هرچی کردم دیدم توان بخشیدن ظلمی که به خودم کردم رو ندارم.
گاهی اتفاق هایی برای ما می افته که اشتباهن. وقتی از درد نتیجهش که مثل بلای آسمونی خراب میشه رو سرمون داریم داد می زنیم میگیم ای خدا! آخه من از کجا می دونستم؟ من که خدا نیستم؟ چطوری باید می فهمیدم؟
شاید اینطوری کمی آروم تر بشیم. زمانی که فکر می کنیم خوب، این دفعه من نمی دونستم. اگر می فهمیدم متوقف می شدم. ولی از حالا دیگه می دونم. پس دیگه پیش نمیاد.
ولی اگر حتی این هم موجه نباشه چی؟
برای من این دلیل موجه نیست. من1000نشونه برای آگاه شدن و متوقف شدن داشتم. نه آگاه شدم و نه متوقف. تمام اون نشونه ها رو نادیده گرفتم. حالا که به پشت سرم نگاه می کنم با خودم میگم خدا چه صبری داشت که مجازاتم رو اینهمه دیر و اینهمه سبک گرفت!!؟
راستش باورم نمیشه. خیلی جا ها چشم هام رو عمدا بستم که نبینم. گوش هام رو گرفتم که نشنوم. با خودم معامله های وحشتناکی کردم. از نتیجهش هیچ خوشم نیومد. حس می کنم جای این ضربه تا قیامت درد داره و چه دردی!!.
ولی خوب، باز هم شکر. می دونید؟ من خوش شانسم. چون خیلی چیز ها دارم برای این که حس کنم هنوز میشه ادامه بدم.
خدایی که هنوز دستم رو رها نکرده و با وجود این که تنبیهم می کنه هنوز شاید کمی دوستم داره. خانواده ای که هنوز تحمل می کنن و همراهم هستن تا دوباره نیفتم و دست هاشون رو می بینم که هر لحظه آماده گرفتنم هستن که اگر باز دارم می افتم اجازه ندن به زمین برسم. و دوستانی که از بدهی هایی که به دل هاشون داشتم گذشتن و اگر بهم نبخشیده باشن، دسته کم تلافی نکردن. بر عکس، هر مدلی که زورشون می رسه، اول به جای من، و حالا که قوی تر شدم به همراه من با گرفتاری سیاهم طرف شدن و دارن می جنگن.
چقدر ممنون تمام این ها هستم!. چقدر تمام این ها رو دوست دارم!. و چقدر سبک میشم وقتی این ها رو اینجا، توی این وبلاگ می نویسم. این وبلاگ رو، دوستانم رو، خانوادهم با دست های پشتیبانشون رو، خدا رو، و همه شما رو خیلی خیلی دوست دارم.
بهار داره میاد. عاشق بهارم. بهار رو هم خیلی دوست دارم. بهار همیشه و همیشه برام اول ماجراست. اول1شروع قشنگ و تازه و خیلی خیلی سبز و روشن و…
بیایید بزنیم به مرز بین92و93و ازش رد بشیم. هرچی منفی این طرف هست رو همین طرف جا بذاریم و فقط عبرت ها مون رو برداریم و بریم اون طرف. تردید ندارم که اون طرف هرچی سبک تر باشیم بیشتر خوش می گذره. من که اینطور تصور می کنم و سعی می کنم اینطور برم. شما ها هم همین کار رو کنید. پشیمون نمیشید.
تصمیم گرفتم تمرین کنم اینجا به خاطر پراکنده گفتن و زیاد گفتن و… معذرت نخوام. اینجا جاییه که من می تونم هرچی دلم بخواد و هر اندازه که دلم بخواد بگم و بگم. اینجا من مجازم. پس با عرض معذرت، معذرت نمی خوام از پراکنده گفتن و از پر حرفیم.
ایام به کام.
دیدگاه های پیشین: (6)
یکی
جمعه 23 اسفند 1392 ساعت 15:21
بنظر من دلتکونی از خونتکونی مشکلتره. خودتو نمیبخشی؟ چرا؟ مگه جریمت کافی نیست؟ ببین تو واسه هرچی که هست و نیست جریمه شدی و داری میشی پس دیگه بیخیال شو. بقول خودت اون موقع نمیدونستی نتیجه چه آشغالی درمیاد ولی حالا دیگه میدونی. از این ببعد مواظب خودت و حال و هوات باش تا دیگه اینجا و هرجا بخودت فحش ندی. حالا دیگه پاشو. پاشو در اون انباری که گفتیو باز کن بذار روحت آزاد بشه بیاد بیرون و یه نفسی بکشه. حیف نیست این هوارو از دست بده؟ هی خوب میکنی دیگه واسه نوشتنت معذرت نمیخوای. داشتی کفرمو درمیاوردی از بس معذرت میخواستی. بنویس, معذرتم نخواه. خودتم ببخش. خودت تمام جواباتو پیدا کردی دیگه چی میگی؟ خودتو ببخش ولی هیچوقت این روزارو فراموش نکن. دیگه اجازه نده هیچ…یی قدرت تکرار این روزا و روزای افتضاح گذشتتو توی زندگیت پیدا کنه. سعی کن قبل از سالتحویل یه پست دیگه هم بذاری. همینطوری. بنویس. بپستای طولانیت عادت کردم اینا بنظرم زیادی کوتاهن. بنویس. بازم بنویس. منتظرما, فعلا بای.
پاسخ:
سلام جناب یکی.
احوالات شما؟ نبودید. بله به نظرم درست بگید. تکوندن دل خیلی سخته. ولی من تکوندم. الان واقعا، خداییش از هیچ کسی هیچ کینه ای به دلم نیست. هیچ کسی جز خودم. کاش اینهمه مدت اینهمه کور و کر نبودم!. باورم نمیشه. راستش خیال می کردم عاقل تر از این ها باشم ولی…
پیش خودم ضایع شدم. بد هم ضایع شدم.
شما درست میگید جناب یکی. حالا دیگه می دونم. زندگی تجربه هست. گاهی تجربه ها خیلی خیلی تلخ هستن و خیلی خیلی گرون. این یکی رو من چندین برابر قیمت به دست آوردم. تا زنده هستم محاله تکرارش کنم جناب یکی.
ممنونم که از خودم به خودم مهربون تر هستید. ممنونم بابت اون نقطه چین. ممنونم جناب یکی، دوست عزیز و ناشناس من.
ایام به کام.
سایه
شنبه 24 اسفند 1392 ساعت 15:10
سلام پریسا جون یعنی همه حرفات یه طرف …. اینی که تصمیم گرفتی دیگه معذرت خواهی نکنی یه طرف … هرچی میخوای بگو من که دربس همشون رو میخونم شاید نشه که بگم خوندم اما مطمئن باش میخونم و اصلاً میام اینجا که همین حرفات رو بشنوم … کتاب چشمهایش رو هم من خوندم دقیقاً قبل از خوندن همین حس شما رو نسبت بهش داشتم و بعد از خوندن هم … چقدر تفاهم … تعجب کردم وقتی این مدل در موردش نوشتید!….
saieh1392.blogfa.comhttp://
پاسخ:
سلام سایه عزیز.
اول این که ممنون از حضورت. خوشحالم که میای اینجا. باید بهتر بنویسم.
دوم این که توی بلاگفا کد های امنیتی نمی فهمم چطوری هستن که فایر فاکس هم با اون افزونهش نمی تونه ازش ردم کنه و من نمی تونم توی وبلاگ قشنگت کامنت بدم. از دست کامنت هام تا اطلاع ثانوی خلاص میشی ولی همیشه هستم و هستم و هستم.
کتاب چشم هایش. ماجرایی داشت برای خودش.
سال نو داره میاد. کاش توی سال جدید همه چیز جدید باشه!. امیدوارم.
ایام به کام.
Sepanta
سهشنبه 27 اسفند 1392 ساعت 13:59
سلام صابخونه عزیز ؛ حالت چطوره ؟ شرمنده ؛ این روزا اینقد سرم شلوغه که 2-3 روز یه بار میتونم بیام نت . سعی میکنم امشب بیام ببینم متن جدید چی گذاشتی
پاسخ:
سلام دوست عزیز.
امیدوارم این شلوغی مال دم عید و گرفتاری های شیرین باشه. در این صورت دعا می کنم سرتون همیشه شلوغ شلوغ شلوغ باشه.
شما هر زمان دلتون خواست تشریف بیارید.
همیشه خوشحال میشم از حضور شما. این روز ها در حال اصلاح آدرس های قدیمی و انتقال فایل های داخل دراپ باکس به ووالا هستم. باید بجنبم و تمومش کنم. کاش زود تر تموم بشه و کاش ووالا امن باشه بر عکس دراپ باکس که اینطوری تمام قد خوابوندم توی پوست گردو.
ایام به کام.
Sepanta
جمعه 1 فروردین 1393 ساعت 01:12
سلاااااااااااااااام
گرفتاری و شلوغی که همیشه هست دوست جونم ؛ ولی این روزا دیگه دوبله میشه !! هی فکر میکنی کارات تموم شده ؛ ولی باز تا اون لحظه آخرم یه کارایی پیدا میشه !!
این سایت جدیدی که داری فایل هاتو به اونجا انتقال میدی ؛ محدودیت حجمش چقدره ؟ اینقدری هست که تا یه مدت طولانی راحت باشی ؟
پاسخ:
سلام آشنا.
سال نو مبارک.گرفتاری و شلوغی. ای کاش تا دنیا دنیاست واسه همه هرچی گرفتاری هست همیشه از این مدلش باشه!.
سایت ووالا. من هنوز ازش خیلی نمی دونم ولی ظاهرا از دراپ باکس بهتره. ای کاش اذیتش هم کمتر باشه. باید صبر کرد و دید. راحتیش هم1طور هایی بسته به خودمه. اگر راحت بگیرم راحت هستم و اگر سختگیر باشم سخته.
راستی چرا نظرتون رو در مورد فرشته و ماجرا هاش نگفتید؟ من انتقاد رو دوست دارم.
ایام به کام.
Sepanta
شنبه 2 فروردین 1393 ساعت 13:45
مرسیییییییییییییییییی
تازه شروع کردم به خوندن داستانت ؛ خداکنه ته داستانت ؛ پرستو کوچولو شاد باشه
پاسخ:
ای کاش زمانی برسه که تمام پرستو های تمام دنیا برای همیشه شاد باشن!.
حسین آگاهی
شنبه 23 فروردین 1393 ساعت 13:55
سلام. منم لحظات تحویل سال خیلی دعا کردم که با زندگی کنار بیام؛ نمی دونم باید چی کار کنم؟
بیست و سه سالم داره میشه ولی هنوز با نابینایی کنار نیومدم؛ بعضی وقتا به خودم میگم به هر حال همینه و مثلاً کنار میام ولی همین که یه مشکل برام پیش میاد که به نابیناییم مربوط میشه باز همه چیز نقش بر آب میشه و من می مونم و مشکلات نابینایی.
به نظر من هم اصلاً نگران طولانی شدن مطالبتون نباشید هر چی خواستید بخونید.
به هر حال این جا خونه مجازی شماست و مختارید هر قدر میخواید بنویسید. ما هم بدون تعارف میگم اگه خوشمون نیاد خب نمی خونیم.
انصافاً هم مطالب شما جز داستان فرشته که نمی شد کوتاهش کرد بقیه شون هم چینم طولانی نیستند.
http://www.foggylife.persianblog.ir
پاسخ:
سلام دوست عزیز.
دلم تنگ شده بود واسه نظرات شما.
ندیدن. خوب هیچ چیز جالبی نیست. من هم هیچ دلم نمی خواد نبینم. اگر بخوام اینجا بنویسم چه چیز های کوچیکی به خاطر این ندیدنم واسهم آرزو شده تا خود صبح بهم می خندید. ولی با تمام این ها زندگی جریان داره. من خیال ندارم معطل این ندیدن بمونم تا زندگی جام بذاره. بله سخته. خسته کننده هست. دردناکه. ولی من زورم به ندیدنم نمی رسه. پس باهاش درگیر نمیشم. جا هایی که بشه ندیدش می گیرم و جا هایی که نشه ندید گرفت و کنارش زد آه می کشم و میگم خوب، نشد دیگه. بعدش هم دروغ چرا، با دلی که1کمی گرفته هست میرم پی باقی زندگیم. قبول دارم تحملش سخته ولی باید آسون تر بگیریمش تا آسون تر باشه. شما هم سعی کنید. حتما می تونید.
ایام به کام.