کدوم درسته؟ با رویا باشیم یا بدون رویا

دوستان عزیز من سلام.
یک سلام بلند آتیشی که از گرمی زده رو دست خورشید وسط مردادماه به تمام شماهایی که اینجا میاید و میرید.
امیدوارم دلتون همیشه گرم و امروزتون شاد و نگاهتون به فردا پر از امید و فردا و فرداهاتون به رنگ آسمون بهشت باشه.
خیلی رویایی شد معذرت می خوام.
یک بار یکی بهم می گفت زندگی باید بر مبنای واقعیت بچرخه و جای خیال و رویا توش نیست.
من چندان باهاش موافق نیستم. خیال و واقعیت جفتشون در زندگی لازم هستن و باید باشن به شرط این که مثل تمام ابعاد و ملزومات زندگی تعادل در بینشون توی زندگی رعایت بشه.
من نمی دونم نظرم در این مورد چند درصد درسته ولی از نگاه من اگر همیشه فقط واقعیت هارو ببینیم زندگی یا سیاهه یا سفید و این برای من که تمام رنگ های زندگی رو دوست دارم اصلا خوشایند نیست. واقعیت های زندگی رو باید گاهی با آرزو هایی که بزرگ میشن و اسمشون میشه هدف زندگی رنگآمیزی کرد تا قشنگتر بشن.
من مطمئنم حتی اون دوستی که در حضور من روی واقعیت گرا بودنش تاکید داشت هم رویا هایی داره که آرزو هاش هستن و نمیشه منکر این امر بشه.
بله دوستان. خیال و رویا و آرزو خوب هستن به شرط این که مارو همراه خودشون به جهان سراب نبرن و از زندگی حقیقی دور نکنن که اگر اینطور بشه وای بر ما!.
زمانی به خودمون میاییم که قطار زندگی رفته و ما وسط بیابون جا موندیم در حالی که فهمیدیم اون دنیای طلایی که لحظه های ارزشمند عمرمون رو درش تلف کردیم فقط سراب و هیچ بود و دیگه تموم شد.
مطمئنم که هیچ کدوم از ما نه من و نه شما به همچین بن بستی نخواهیم رسید. چون در وجود همه ما عنصری هست به نام عقل که افسار همه چیز زندگی باید دستش باشه. رویا داشتن باید وسیله ای باشه برای تشویق ما به حرکت و رفتن و تلاش برای رسیدن و تحقق آرزو هامون. و واقعیت ها برای درس دادن و تجربه کردن و لذت بردن و آموختن و پیش رفتن هستن.
و تمام این ها در زیر فرمان عقل پیش میرن و همه این ها با هم اسمشون میشه زندگی.
من نمی فهمم چرا این اواخر جز پر حرفی به مرض پراکنده گویی هم مبتلا شدم. منو ببخشید.
زندگی همه شما عزیزان صاف و شفاف و پر از گل های رنگارنگ آرزو های دستیافتنی و واقعیت های سفید باشه.
به امید فردا.
دیدگاه های پیشین: (3)
وحید
شنبه 19 مرداد 1392 ساعت 23:58
سلام از داستانی که گذاشتین متشکرم و اما در مورد حرفایی که زدین باید بگم خیلی زیبا سخن گفتین منم با نظر شما موافقم رؤیا بافی در حد متعادل خوبه من با افکار روانشناسها زیاد موافق نیستم اونا میگن در مورد هر هدفی که داری اگه مثبت فکر کنی بهش میرسی از نظر من این رؤیا گرایی افراطی هست شاید رسیدن به بعضی از آرزوها برای ما غیر ممکن باشه و اگر فکر کنیم که موفق میشیم ناکام میمونیم و ضربه جبران ناپذیری خواهیم خورد البته امیدوارم که شما از جمله کسانی باشید که در مورد همه آرزوهاتون رؤیاهاتون به حقیقت بپیونده پیروز و سربلند باشید خدا نگهدار.
http://aansooyeshab.blogsky.com
پاسخ:
سلام دوست من.
ممنون از لطف شما و خوشحالم که این کتابرو دوست داشتی. هدفرو گذاشتن که برای رسیدن بهش پاشیم بدویم. با تماشای خالص به جایی نمی رسیم. آرزو ها محرک های ما برای تلاش هستن و چه لحظه قشنگیه اون لحظه ای که بهشون می رسیم.
امیدوارم توی زندگی شما پر از این لحظه ها باشه.
موفق باشید.
علیرضا
یکشنبه 20 مرداد 1392 ساعت 12:57
سلام بر شما. خسته نباشید
اول خدمت آقاوحید گل عرض کنم که این که روانشناس ها میگن راجع به رویاهاتون مثبت فکر کنید، این رویاگرایی افراطی نیست (که مثلا بشینی فقط به آرزوهات فکر کنی)، بلکه منظورشون اینه که همیشه چشم به هدفت داشته باشی تا محرک عملت بشه.
هنری فورد گفته موانع همون چیزای وحشتناکی هستن که وقتی چشمم رو از هدفم برمیدارم می بینمشون.

بهرحال…

برای کتاب انتخاب بسیار خوبی کردید. سپاسگزارم.
من فیلمی رو که از روی این کتاب ساخته شده دیدم، با بازی درخشان جک نیکلسون یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما هست (این فیلم معمولا به اسم دیوانه از قفس پرید مشهوره، دوستانی که ندیدن توصیه میکنم حتما ببینن).

کتابش رو هم که شما لطف کردید گذاشتید. ازتون سپاسگزارم.

درپناه حق

وحید
یکشنبه 20 مرداد 1392 ساعت 14:36
با سلام من میخواستم خدمت آقای علیرضای عزیز عرض کنم منظورم اینه که بعضی از روانشناسها معتقدند که اگه ما نسبت به همه آرزوهامون خوشبین باشیم همشون برآورده میشن من با این طرز فکر مخالفم و میگم چنین چیزی نیست به عنوان مثال من کتاب 4 اثر از فلورانس اسکاورشین رو خوندم و برام خسته کننده بود خدا نگهدار موفق باشید.
http://aansooyeshab.blogsky.com
پاسخ:
باز هم سلام دوست من.
می دونی به نظر من خوشبینی و مصبت اندیشی یکی از کمک های بسیار بزرگه برای بهتر زندگی کردن ولی تمام زندگی نیست. اگر مثبتبین باشیم و فقط مثبتبین باشیم بدون هیچ حرکتی بینش ما به هیچ دردی نمی خوره. خود من خیلی جاها بود که با خوشبینی راحتتر پیش بردم ولی البته این خوشبینی به آخر ماجرا کمکی شد برام که بهتر حرکت کنم. از ترکیب بینش و حرکت بال هایی درست میشه که می تونیم به سوی هدف پرواز کنیم. من احتمال بسیار زیادی میدم که پیام اون نظریات روانشناسی اینه که مثبت فکر کنیم تا راحتتر و بهتر و سریعتر پیش بریم.
پس معطل چی هستیم؟ آرزو های ما منتظر دست های ما هستن که بهشون برسه. بجنبیم و ایمان داشته باشیم که اگر بخوایم و از راهش وارد شیم حتما میشه. البته آرزو های ممکن نه مثل مال من که دلم دوتا بال راستی راستی می خواد واسه پرواز.
شوخی کردم. این رویای بچگی و نوجوونیم بود. البته هنوز هم پروازرو خیلی دوست دارم ولی دیگه در موردش خیال بافی نمی کنم چون این شدنی نیست. حالا رویا های واقعی تری دارم. مثل رسیدن این کشف جدید دانشمند ها در مورد ترمیم چشم با سلول های بنیادی به ایران و کاربرد این راه برای همه ما. ای کاش این واقعی بشه.
به امید فردا.

اولین کسی باشید که این پست را میپسندد.

این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا پاسخ معادله ی امنیتی را در کادر بنویسید. *