عزیزان سلام.
وقت به خیر.
من بهار رو خیلی دوست دارم. یک طورهایی انگار با باقی سال متفاوته. انگار مهربون و سرزنده هست. باقی روزهای خدا هم خوب هستن ولی بهار همیشه برای من حال و هوای همه چیزهای قشنگ و زنده رو داشت و هنوز هم داره.
بچه که بودم دلم می خواست همیشه بهار بود ولی حالا دیگه دلم نمی خواد. چون فهمیدم تا خزان نباشه بهار اینقدر زیبا و دوست داشتنی نیست. بدون خزان ما زنده شدن جهان رو، شروع دوباره رو، برگشتن پرنده ها رو، و خیلی چیزهای دیگه رو نمی بینیم. باید خزانی باشه که بهار بیاد. و من حالا که بزرگ شدم دعا می کنم که همه فصل های خدا، چه بهار و چه خزان رو با حال و هوایی بهاری سپری کنم و هر لحظه از سال در اطرافم سرزندگی و مهر و شادی بهار رو ببینم و با خودم داشته باشم و همه جا ببرم و اگر خدای نکرده در جایی کمی این هوا کمتر بود بتونم اونجا پخشش کنم.
خدا نکنه من بی افتم به حرف.
بگذریم. اگر نمیخواید من ادامه بدم خودتون بهاری بشید تا تمومش کنم وگرنه تا بهار آینده من حرف می زنم.
بهاری باشید.
ایام به کام.
دیدگاه های پیشین: (5)
شهبال
یکشنبه 1 اردیبهشت 1392 ساعت 08:24
سلام پریسا.
گفته بودی خیلی وارد نیستی و همراه تجربه داری عملرو یاد میگیری. به نظرم داری هم واردتر میشی و هم سریعتر. آفرین. ولی چرا هنوز بی صدایی؟ یکی درست میگه. کمی خارج از کتاب هم بگو. من از طرف خیلیها میگم. من مطمئنم که اگر بخوای بگی خیلی شنیدنی هست برای ما و گفتنی هست برای تو. پس معطل چی هستی؟
پاسخ:
سلام شهبال.
خدا دوتا گوش داده و یک زبون. این یعنی دو برابر گفتن باید بشنویم. امیدوارم همونطور که گفتی در حال پیشرفت باشم. ممنون از حضورت.
یکی
یکشنبه 1 اردیبهشت 1392 ساعت 08:53
سلام شبه معلم. ایندفعه اگر خارج از کتاب زدی که زدی. اگر نزدی شبهشرو برمیدارم و میگم معلم. دفعه بعدش اگر باز هم نزدی رسما خانم معلم صدات میکنم و کاری میکنم که اینجا همه اینطوری صدات بزنن. حالا دیگه با خودت. من برای کتاب خوندن نوار لازم ندارم چون مشکل چشم ندارم ولی این برام جالب هست. کتابهای اینجارو دانلود میکنم میذارم توی فلش و توی ماشین گوش میدم. هم جالب هست و هم مفید. راستی شما سفارش هم قبول میکنی؟ یعنی کتاب درخواستی هم میذاری؟ شبه معلم؟ من جهان نادیده هارو کم میشناسم. حالا میام اینجا تا با شماها بیشتر بشناسمش. دارم میبینم که نابیناها اینقدر هم که گفتن و فکر میکردم گرفتار و بسته دنیای ندیدنشون نیستن. این برام جالبه. ولی این ماجرای خارج از کتابو جدی بگیر. شهبال درست میگه. من ول کن نیستم شبه معلم. دیگه خود دانی. مر30
پاسخ:
سلام دوست من. در مورد درخواست کتاب بله اگر در دسترسم باشه حتما می ذارم. در مورد موارد متفرقه رجوع شود به نظر شهبال و پاسخش. در مورد خانم معلم. لطفا این کارو نکن. اصلا از معلم بودن خوشم نمیاد. من هرگز معلم خوبی نبودم و نخواهم بود چون عیچ عشقی به این کار ندارم. در مورد نابیناها و جهانشون. دوست عزیز جهان نابیناها هم مثل مال شماست با یک سری تفاوت های کوچیک و شاید گاهی کمی بزرگ. نابیناها بسته ندیدنشون نیستن بلکه مثل رودخانه هستن. حالا که چشم هاشون بسته شد این مانعروو مثل رودخانه دور می زنن و به راهشون ادامه میدن. اینجا جا و زمان برای توضیح چندان زیاد نیست ولی به نظرم خیلی چیزها هست که باید در مورد نابیناها و جهان نادیده ها یا نادیدنی های ما بدونید. یکیش این که من اولین و تنها کسی نیستم که از این جمع وارد اینترنت شده و وبلاگ زدم. در واقع اگر منو با باقی بچه های موفق نابینا مقایسه کنی من اصلا به حساب نمیام. مربی اینترنت من یک دوست نابینا بود و هست که من هرچی از اینترنت بلدم به کمک و آموزش های لحظه به لحظه و در بیشتر مواقع غیر حضوری ایشون دارم. بله ایشون اونقدر قوی بود که از پشت تلفن بدون اینکه دستش به سیستم من برسه به من مبتدیتر از مبتدی اینقدر یاد داد که ظرف6ماه از زیر0به مرحله وبلاگ نویسی رسیدم. ما هم مثل شما وبلاگ می سازیم، در سایت ها می گردیم، سایت می زنیم و در بسیاری موارد سریعتر از بیناها پیش میریم. برای آشنایی کمی بیشتر به سایتgooshkon.ir مراجعه کنید. این سایت کار آقای خادمی هست که شروع کرد و الان تعدادی کاربر دیگه هم به صورت مداوم با ایشون همکاری می کنن و خیلی از این کاربرها خودشون صاحب وبلاگ های خیلی خوبی هستن و باز هم خیلی هاشون تا جایی که من می دونم از پیشروهای اینترنت بین ما و گاها بین بسیاری از بیناها هستن. و خوبه بدونید آقای خادمی صاحب این سایت و کاربرهای دیگه همهشون نابینا هستن. این از اینترنت. به جنبه های دیگه زندگی اشاره نمی کنم چون دیگه از خیلی هم بیشتر طولش دادم. و به قول معروف عاقلان را اشارتی کافیست. من خیلی بیش از یک اشاره گفتم و شما هم بی تردید عاقلتر از عاقلید چون اومدید که بشناسید و بر مبنای آگاهی هایی که کسب می کنید فکر و تصورتونرو بسازید. به من و بقیه بچه های نابینا در وب ها و سایت هامون سر بزنید و مارو بیشتر بشناسید و به اونهایی که توصیفات اشتباه از ما و بسته بودن نابیناها براتون کردن هم بگید تا بدونن. همچنان منتظر دیدارتون هستم. ممنون از حضورت.
vahid
یکشنبه 1 اردیبهشت 1392 ساعت 10:27
سلام پریسا خانم من واقعا از وبلاگ بسیار خوبت تشکر میکنم شما خیلی استعداد داری و به نظر میرسه زبونت و دلت سرشار از نگفته هاست ما نابیناها باید بدونیم که ندیدن دلیل بر نتوانستن نیست و این باور رو به افراد دیگه هم انتقال بدیم انشا الله که همیشه موفق باشی در ضمن من هم از محدودیتهایی که برای کتاب خوندن داریم خیلی دلگیرم خدا کنه که این مشکلمون هم هرچه زودتر حل بشه
http://aansooyeshab.blogsky.com
پاسخ:
سلام دوست عزیز. ممنون از تعریفتون. امیدوارم بتونم کاری هرچند کوچیک، هرچند خیلی کوچیک برای دوستانم انجام بدم. با شما موافقم. ندیدن یک مانع هست مثل تمام موانع دیگه. شاید کمی بزرگ باشه ولی صعب العبور نیست و ما همه ما در زندگی این بهمون ثابت شده و ثابتش کردیم. محدودیت مطالعه ما هم چیزی نیست که نشه حلش کرد. واقعا نمی دونم چطوری ولی باید راهی برای برطرف کردنش باشه. و در حال حاضر شاید بشه با به اشتراک گذاشتن کتاب هایی که در دسترس هرکدوم از ما هست این محدودیترو کمی کمترش کنیم تا به خواست خدا راه بهتری براش پیدا کنیم. من فعلا فقط این راه به نظرم می رسه. ای کاش بیش از این بتونم. ایمان دارم که میشه.
ولی نمی دونم کی. منتظر نظرات بعدی شما هستم.
ممنون از حضورتون.
هستی
سهشنبه 3 اردیبهشت 1392 ساعت 12:06
سلام واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای چه قدر خوشحالم که اینجا میشه نظر بدم
به کارتون ادامه بدین من هم کتاباتونو خیلی دوست دارم و هم حرفهای متفرقتونو واقعا زیبا صحبت میکنید
براتون آرزوی بهترینهارو دارم
http://qoncheyekuchak.ir
پاسخ:
سلام دوست من. بله اینجا میشه نظر داد. اگر نمی شد من الان اینجا نبودم و همچنان در حال جستجو برای جایی بودم که بچه های ما بتونن درش حرف بزنن. خیلی خوشحالم که تا اینجای کار شما رضایت داشتید و امیدوارم بتونم بیشتر و بهتر پیش ببرم. ممنون از لطف شما. می بینید که من اینجا هم پرحرفم. از لطفی که بهم دارید بی نهایت ممنونم.
به امید روزی که همه ما به آن سوی شب برسیم و شاید اون روز چندان هم دیر نباشه.
ممنون از حضورت دوست عزیز.
آریا
سهشنبه 12 اسفند 1393 ساعت 21:04
سلام پریسا جان
آمدم به آرشیوت سر زدم یه بطری آبزرش چند سال مونده دیدم خوردم الان رو ابراام خخخخ سلامت باشی خاهر عزیزم
http://www.gooshkon.ir
پاسخ:
سلام آریا جان.
ای خدااا اینجا هم قایم می کنم میاد پیدا می کنههههه،هههههه،هههههه،هههههه،هههههه!
ممنونم که هستی حتی اینجا که غبار گرفته. احتمالا در این گشتن هات فرشته رو هم می بینی که دنبال خیال پریساش می گرده. بهش سلام برسون و بگو پریسا خیال بود! تموم شد و رفت! تو هم برو به راه خودت که حسابی مسیرت سخته!
شاد باشی و شادکام.