سلام.
من پریسا هستم.
متولد29شهریورماه1357و نابینای مطلق.
مبتلا به بیماری rp اگر درست خاطرم مونده (بیشتر…)
سلام.
من پریسا هستم.
متولد29شهریورماه1357و نابینای مطلق.
مبتلا به بیماری rp اگر درست خاطرم مونده (بیشتر…)
صبح2شنبه. داریم سریع به طرف ظهر میریم. باید درس بخونم. واسه بچههای واتس پرسش طرح کنم و ببینم فردا چه (بیشتر…)
شنبه بعد از ظهر. یک ساعت دیگه کلاس. نمیتونم درس بخونم. به نظرم بلد شدم دیگه بسه ولی این, … خدایا این, (بیشتر…)
صبح شنبه. خدایا باز کلاس بعد از ظهر و باز من اینجام. دیگه عادی شده به نظرم. کلی درس و مشقم رو انجام دادم. (بیشتر…)
عصر4شنبه. دیروز کلاس اسکایپی پر. کمتر از نیم ساعت قبل از کلاس خبرش رسید. از شدت شیرینی شوک سست شدم. حسش (بیشتر…)
اطراف ظهر2شنبه. خیر سرم نت رو باز کردم نوشتنیهای زبانم رو بنویسم این چیه الان؟ داخل تیمتاک. بخش کلاس (بیشتر…)
1شنبه شب. کلاس نیمه جدید اینترنتی زبان و جمع کوچیک در تیمتاک. سفتتر از بقیه من و یکی دیگه هستیم باقی (بیشتر…)
شنبه صبح. باز من امروز کلاس دارم و باز اینجام.
تمرینهای کلاس کوچینگ این هفته رو انجام ندادم. واقعا (بیشتر…)
بعد از ظهر جمعه. بحثهای این طرف و آن طرف جوب. احتمالات عجیب و, … خخخ. خدایی اطراف من اینهمه که میگن (بیشتر…)
3شنبه شب. آخجون درست شد! امروز هرچی کردم نتونستم وارد بشم نق زدنهای صبحی رو بزنم اینجا. نگهش داشتم الان (بیشتر…)
3شنبه صبح. خدایا باورم نمیشه واسه چی من هر روزی که درس دارم گیر میدم به اینجا؟ به خدا دست خودم نیست زمانی (بیشتر…)